ادبیات

غزه در مسلخ

با پاهای برهنه از دور دست‌ها آمدند انسان یاور انسان شد به رسم میز بانی خاک آب زیتون دادیم آرامش به خانه‌هایشان اما مردان ریشو نیمه‌های شب با مسلسل‌های قزاقان فریاد زدند کوچ از دیار تنها راه است

خورشید ستمکشان

برخیزید دلشستگان سال‌های سیاه هم‌بندی‌های بند استبداد تشنگان آزادی راهی جز قیام نمانده ننگتان باد قلم‌هایی که می‌دانید درد سفره‌های بی‌نان غل زنجیر خشم سرمایه قهقهه می‌زنید دم فرومی‌بندید

سپیده صبح

گریه کردم بر تمامی قاب عکس‌های خون آلود گریه کردم بر همه‌ای انانی که بی صدا مردن بر رقص مردانه اشان بر سر دار بر صدای سنگسار زنان میهنم دستانم را ببین پر خواهش و لرزه‌های پیری با دهان و چشمی

داغچلار

ایندی کی شهرده  دانیشماخ  اولمیر داغدا  قوپاردون هارای  داغچلار ایش  کورک  دعواسی قوی  داغدا  اوجالسین بلکه  ظالمینر  اویاسین قوی اوجالسین  هجرین نغمه اسی  هر یرده دیرلسین گنه بابک قالاسی سنگر