روز کارگر
در سحر گاه ماه می پانزده پرچم سرخ قانون جدیدی سرودن بنیاد کهنه تاریخ جهان دیگر هیچ بشارت دادند پیکاری به وسعت جنگل علیه استثمار علیه سرمایه اول ماه می پرچم رزم ماست ما کارگران آب خاک آهنیم خشم ما
در سحر گاه ماه می پانزده پرچم سرخ قانون جدیدی سرودن بنیاد کهنه تاریخ جهان دیگر هیچ بشارت دادند پیکاری به وسعت جنگل علیه استثمار علیه سرمایه اول ماه می پرچم رزم ماست ما کارگران آب خاک آهنیم خشم ما
به یاد نویسندهٔ آزادیخواه بکتاش اگر قلمم را بدزدید با انگشتان لهشده خواهم نوشت خواهم سرود خواهم خواند در سردابهای بینشان برای زنده ماندن زندگی کردن برای نا سرودهها نانوشتهها خواهم نوشت که
نگاهش میکنم از دودکش کارخانه به تنهای نحیف خستهشان به دستانی پر چرب سیاه به چشمان بیخواب که چون کوره آتش میسوزد سندانی مقاوم تکیه بر پتک صبر برای سفرهای نان باز نارنجکی فلفلی بهجای نان باز
دوباره پابرهنهها در کوچه و خیابان سرود انترناسیونال سر میدهند رقص انقلاب شبح مرگ بر کاخهایشان سایه میافکند سرمایهداران خود را خیس میکنند از خشم و نفرت کارگران گوش کن صدایشان بلند و بلندتر
سال ۵۵ سال محاصرهٔ خانههای تیمی سال به رگبار بسته شدن وارثان جنگل سال سکوت و خفقان بر دانشگاهها سال ریختن خون خلق بر سنگفرشهای خیابان سالی که مزدوران ساواک سال موفقیت عظیم نام نهادند سال آرامش
این صدای گام انقلاب است دل تاریخ را میشکافد رعشه بر اندام جلادان میاندازد در جنگل حماسه درو شدیم با ریشه پر بار از آهن سرخ روییدیم ایمان آوردیم سر نوشت ما در پیکار ماست ۱۹ بهمن آرزوی سالها
۱۹ بهمن رنگ خون بود طلوع سرخ موعود پیمان با خون خلق جنگل سرخ ۱۵ آذرخش یخ زدن جوانه زدن به گل نشستند میآمدن ارتش سرخ گرسنگان شانهبهشانه نجواکنان با ناله مرغ سحر دلشان جنگل سبز آن زمان که زاغ
با شوقی عظیم پایکوبان به استقبال کمونیسم میرویم یک قرن مبارزه بوی سوختن مطالباتمان از دود کش کارخانه تا کف خیابان به مشام میرسد فردا تقسیم کلمات سرخ نگو همیشه همین بوده تمام میشوی پوسیده دست
شعرم کار نان آزادی تقدیم باد به قاب عکسهای بی روح خاوران تقسیم میکنم بین تک تک انسانهای در بند اسارت هم آغوشان خاوران رفیق خلق فدایی در میان جلادان روزها ماهها از دیوارهای بلند روزنه سلول
شعرهای تاول زده در سازهای شکسته با گلوی خسته در خون نشسته میدانی اندیشههای ماهی کوچک آرس قدرت تغییر شما را دارد منم آذربایجان نگاه کن به قلهام بدم میاد ز بودنم حرف مفت نیست چهل سال رخ مادر بر
نظرات شما