بهار در راه است
من نیمه گلبرگ سیاهکل ام به ضیافت خاک سجده کردم در گودالهای خاوران با گوله باری از قصه بر دوش برای محکومیت عدالت خواهان چه زود گودالها پر شد از لاشههای کبود خاکستران کمونیست با آهنگهای فراموش
من نیمه گلبرگ سیاهکل ام به ضیافت خاک سجده کردم در گودالهای خاوران با گوله باری از قصه بر دوش برای محکومیت عدالت خواهان چه زود گودالها پر شد از لاشههای کبود خاکستران کمونیست با آهنگهای فراموش
با پاهای برهنه از دور دستها آمدند انسان یاور انسان شد به رسم میز بانی خاک آب زیتون دادیم آرامش به خانههایشان اما مردان ریشو نیمههای شب با مسلسلهای قزاقان فریاد زدند کوچ از دیار تنها راه است
برخیزید دلشستگان سالهای سیاه همبندیهای بند استبداد تشنگان آزادی راهی جز قیام نمانده ننگتان باد قلمهایی که میدانید درد سفرههای بینان غل زنجیر خشم سرمایه قهقهه میزنید دم فرومیبندید
گریه کردم بر تمامی قاب عکسهای خون آلود گریه کردم بر همهای انانی که بی صدا مردن بر رقص مردانه اشان بر سر دار بر صدای سنگسار زنان میهنم دستانم را ببین پر خواهش و لرزههای پیری با دهان و چشمی
برای مادر بهکیش مادران دادخواه خاوران خاوران گلم بودی؟ کجا رفتی؟ تو که جان دلم بودی عروس خاوران بودی تو پیر خاوران گشتی کجا رفتی؟ چرا رفتی؟ نگفتی ماه من تنهاست؟ نگفتی خاک او عطر
الله در خون آیات در خون مِحراب در خون سجاده در خون تسبیح در خون مُهرِ عبادت خشکیده ازخون آب ِ وضویش از لَجه ی ِ خون چشمش پُراز خون ریش بلندش گلرنگ از خون لباده در خون عمامه در خون چنگال در خون
ایندی کی شهرده دانیشماخ اولمیر داغدا قوپاردون هارای داغچلار ایش کورک دعواسی قوی داغدا اوجالسین بلکه ظالمینر اویاسین قوی اوجالسین هجرین نغمه اسی هر یرده دیرلسین گنه بابک قالاسی سنگر
اهای کوهنوردان حال که در شهر نمیتوانیم اعتراض کنیم در کوهستان بلند کنید صدای انقلاب را بگذارید جنگ کار نان از کوهستانها بلند شود شاید ظالمان بیدار شوند بگذارید آواز هجر (زن نبی) در همه جا
به یاد رفیق صبا بیژن زاده انقلاب مادرم دیگر دنبال من نگرد چند صباحی است اقبال خوشبختیم را یافتهام انگشتانم در لابلای خرمن موهایش لبانم در چشیدن شهد شراب از لبانش دیوانه وار دوستش میدارم
من فدائیم راز رنج تاریخم ستاره سرخ آزادی سرودم آواز کارگران خار چشم سرمایه من فدائیم مرا میشناسی من واپسین شکوفه آیندهام تسلیم مرگ نخواهم شد مگر برای رهایی کارگران برای سفرههای بی نان من تنها
نظرات شما