برپا!

این‌که من حروف را پشت سرهم می‌چینم وتو جمع می‌کنی، می‌خوانی و درک کنی، همه از کلاس درس معلم آغازشده است. یادگاری است که از معلم خویش داریم. ذره‌ذره گچ تخته‌سیاه را بی‌صدا فرومی‌داد و با همه توانش حروف را به دو بخش با صدا وبی صدا هجی می‌کرد. چشمانش را به تک‌تک شاگردانش می‌دوخت که یقین پیدا کند همه آموختند نان را بنویسند. به تعداد دانه‌های انار تکرار کرد و ما نوشتیم کار، نان، آزادی.. گردش روزگار را در رنگین‌کمانی از باران و شکوفه، قهقهه ظهر تابستان، پیراهن زرد پائیز تا یخبندان شب زمستان در چشممان زیبا کرد. با دلسوزی از دندانه‌هایش گفت و ما را با عشق آشنا کرد. کلاس علوم هم‌زمان با کاشت دانه در خاک بذر محبت را دانه‌دانه در صحرای دل‌هایمان پراکند تا ما دوستی را قدر بدانیم. آرام‌آرام با کلام خود کوره‌راه ما را به آسمان آفتابی اندیشیدن رساند. در تخته نوشت، م من با یک الف به ما تبدیل می‌شود. حرف حساب را در گوش ما خواند که بدانیم صفر همیشه بی‌اثراست و یک کافی نیست و جمع درمان همه کسری‌هاست. اکنون زمان اندیشیدن ماست. حالا که گچ سفید گردش را در موهایشان نشانده است. دست دردناکشان بدون خاطرات گذشته حامل پلاکارد حق‌خواهی نیست. در قامتشان یادگاری‌هایی از حساب‌وکتاب باقی است. درون چین‌های صورتشان نقشه جغرافیا به مرز تبعیض وبی احترامی رسیده است. در نگاه خسته اشان ظلم تاریخ نقش بسته است. اکنون‌که می‌باید میزبان آرامش و سکوت باشند، با قراردادهای کثیف بدون پشتوانه، در گرما و سرما خیابان را طی می‌کنند و کیست که جایگاهشان را در نظر بگیرد، عزت و احترامشان را گرامی بدارد. غارتگران و دزدان حامی سرمایه، غرور معلمین زحمت‌کش را از لای کتاب‌ها دزدیده‌اند. پاسداران سرمایه برای فرهنگیان شریف شلاق را بالا می‌برند، برای خواسته‌هایشان خطی که منتهی به زندان است را دورمی زنند. برای داشتن امکانات آموزشی خود و شاگردان زندانی می‌شوند اما نشان دادند هیچ‌گاه از حقوق دانش آموزان خود تعلل نکردند. بله اکنون زمان اندیشیدن ماست. اگرچه واضح است در این حاکمیت سیاه که تابوت‌هایش آماده است و درراه حمایت از سرمایه‌داران کمر به قتل مردم بسته است، کسی به خواسته‌های برحقش مداشتن یک زندگی انسانی نخواهد رسید اما با گذاشتن الف به م من ما شویم ستون‌های شکسته دودمان این فاسدان دزد و سرمایه‌داری حاکم را فروریزیم. برای شأن و حقوق انسانی معلمین و فرهنگیان که خواسته‌های به‌حق شان نه‌تنها خواست آنان بلکه خواست مشترک کارگران، زحمت کشان و فرزندان مردم ستم دیده است، باید با قاطعیت یک برپای عمومی داد که دران تمامی کارگران، زحمت کشان و مردم ستم دیده، درد مشترکشان را در مقابل دشمن مشترکشان. فریاد بزنند. حق‌ناشناس نیستیم و امروز یاری‌رساندن به معلمان دیروز را ازیاد نمی‌بریم. می‌خواهند به اصالت شرافتمندانه معلمین خدشه وارد کنند. در کنارشان می‌مانیم. بدون فاصله تمام‌روز را. اگرچه سرمایه‌داری درنده وحشی پنجه می‌کشد ولی عنکبوت مرگ، تارهایش را به دست‌وپایش بسته و بند از بندش گسسته است. از بلندگوی مدرسه با صدای رسا به احترام فرهنگیان برپا، برای کارگران و زحمت کشان و مردم رنج‌دیده برپا را یک‌صدا طنین‌انداز کنیم. در خیابان حرف حساب بزنیم. بر پلاکاردهایمان با خطی خوش یک دیکته بنویسیم. کارنان آزادی حکومت شورایی.

ایران- کنش‌یار

مهرماه ۱۴۰۰

 

POST A COMMENT.