بهمن سوگوار
آهای بهمن مه الود جنگل بلوط شاخه های زیتون شاهد باشید غرش مسلسل من نشان هزاران آفتاب خندان است نشان صلح این جنگ است ۱۹ بهمن سوگوار ۱۵ دهان سرخ ۱۵ گوزن جوان پیمانی خونین به خاطر نان مشترک به
آهای بهمن مه الود جنگل بلوط شاخه های زیتون شاهد باشید غرش مسلسل من نشان هزاران آفتاب خندان است نشان صلح این جنگ است ۱۹ بهمن سوگوار ۱۵ دهان سرخ ۱۵ گوزن جوان پیمانی خونین به خاطر نان مشترک به
اول ماه می است زمین پر از شادی و هیاهو است کارگران آواز می خوانند پرچم های سرخ در دستان پا برهنه ها لاقباها در اهتزازند فریاد می زند کارگر بیایید در صف کار بیایید در صف نان بیایید در صف آزادی
کارگری از تبار رنج کار در کوره های فلز گلوله میسازد برای سفره ای بی نان فرزندان گرسنه پایان روز گرسنه تر از هر روز در شانه های تاریخ اعتراض به گرسنگی اتحاد کارگری جرم است جواب ! گلوله ای
تاکی تابوت فروش شهر فریاد زند پابه پای باد گلوله روی دیوار بر شبنم صبحگاهان صبح خیر گوید فرزندان سیاه پوشند دست مادران بوسند مردانه بی هیچ اضطرابی بعد از تو هیچ استبدادی مرا تایید نخواهد کرد
ستاره خلق از چه در هراسید جلادان سرمایه سردارانم را سر دار زدید زنده زنده سوزاندید آفتاب صداقت را در گودالهای خاوران نهال کاشتید عشق را در سردابهای اوین به جرم گرسنگی زیستن در زیر خط فقر
هیچ آ ژ یر ی از بلندگوهای کارخانه به صدا درنخواهد امد هیچ دودی از کارخانه ای بلند نمیشود سازش موقوف امروز جنگ طبقاتی است روز قیام روز کارگران تهید ستان بیکاران اول ماه مه دنیا را
من پری کوچک غمگینی را می شناسم که در اقیانوسی مسکن دارد و دلش را در یک نی لبک چوبین می نوازد ، آرام آرام ( فروغ فرخ زاد) در قفس حسن حسام برای سپیده قلیان برای قِرقی چه تفاوت
پیک نسیم از خواب ناز بر میخیزد در جنگلی که ریشه در خار داشت پانزده مرد دلیر پانزده شاخه گل به گل نشست شکوفه داد زیر پای خوکان جنگل خاموش ماند از نیش زهر ماران انگاه
حسن حسام آنجا که نان و آزادی کبوتری ست سربریده، سایه ی تو جان می گیرد غرقه در خون سینه، زخمی گلوله، در گردن پا، آش و لاش می آیی می نشینی کنار سفره ی خالی دست فرو می بری در سینه و قلب پُرتـپشِ
تمام کوچه های شهر پر از زباله دانی است بشارت خدایگان به کودکان کارتن خواب مردان گرسنه شهوت تچاوز جنسی قبل از شکوفایی روزگارشان چه خنثی در سکوت ماندیم ناظران بی تفاوت تاریخ شدیم
نظرات شما