به یاد رفیق صبا بیژن زاده
انقلاب
مادرم دیگر دنبال من نگرد
چند صباحی است اقبال خوشبختیم را یافتهام
انگشتانم در لابلای خرمن موهایش
لبانم در چشیدن شهد شراب از لبانش
دیوانه وار دوستش میدارم
بوسه بر گونههایش مینهم
ترانه میسرایم
مادرم دیگر دنبال من نگرد
من دلبسته پسری شدم
که دامنش پر از لاله سوسن است
چشمانش به شفقهای دور دور خیره
هر روز هر سپیده دم
آغوشش پر از ستارگان سرزمینم
هر روز آغوشی پر از گلهای لاله هدیه میآورد
مادرم دیگر دنبال من نگرد
روزگار همیشه بر یک قرار نمیماند
دیگر چیزی از زمستان باقی نمانده
فریاد گلهای سرخ در نیم روز روشن را
نمیشنوی
در خیابانهای خاک پاک میهن
کوچ بنفشههای مهاجر
مادرم دیگر دنبال من نگرد
امروز سرها در گریبان است
صدایی گر شنیدی صحبت سر مای و دندان است
با کتابی جلد چرمی
دلداده رفیقی گشتهام
که نامش
انقلاب است
تحمل داشته باش مادر
تحمل
من دوستش میدارم
هر روز صبح با تک بوسهای بیدارم میکند
فریاد میزنیم
یک با یک برابر نیست
اینجا
سیاهکوه
نظرات شما