شعری از حسن حسام: «انگشت درخون» می زنی تو؟!

الله در خون

آیات در خون

مِحراب در خون

سجاده در خون

تسبیح در خون

مُهرِ عبادت

خشکیده ازخون

آب ِ وضویش

از لَجه ی ِ خون

چشمش پُراز خون

ریش بلندش

گلرنگ از خون

لباده در خون

عمامه در خون

چنگال در خون

برمال ِ او خون

بر خوان او خون

نان و طعامش،

از لَخته ی خون

مستانه در رقص ،

ضحاک ِ خونخوار

نوشیده از خون

خون ِ هَزاران

خون ِ شمایان

در خاک ایران .

ایران ِ ویران ؟

چون گربه بر خاک ،

تندیسی ازخون !

برخیز

برخیز

چون خشم در یا

ای مرغ طوفان…..

پاریس

۱۷/۰۶/۲۰۲۱

 

POST A COMMENT.