
اطلاعیه شورای همکاری نیروهای چپ و کمونیست
در محکومیت تفرقه و نفرت پراکنی نژادپرستانه رژیم در ارومیه
روزهای اول و دوم فروردین در شهر ارومیه جریانات “پانترکیست” با طراحی حکومتی تظاهراتی در خیابانهای مرکزی شهر برعلیه مردم کُرد پیش بردند. این تظاهرات با سخنرانی و تحریک “محمد خلیل پور” رئیس شورای شهر “ارومیه” و تبلیغ و شرکت “نادر قاضی پور” نماینده پیشین مجلس صورت گرفت و در آن عوامل حکومتی و عدهای از ناسیونالیستهای “پانترکیست” شرکت داشتند. در این تظاهرات از جمله شعارهایی مانند: «آذربایجان بیدار است، کُردها مهمان ما هستند»، «آذربایجان پاینده باد، دشمنانش نابود باد» و «ارومیه ترک است و ترک میماند» سر داده شد. تظاهرکنندگان چماقدار با حمل تصاویری از “ملاحسنی” نماینده خمینی در ارومیه و عامل قتلعام مردم بیدفاع «قارنا» و «قلاتان» در نزدیکی شهر “نقده” در سال ۱۳۵۸، هشدار تکرار همان فجایع را در اذهان زنده کردند.
این تجمع “پانترکیست”ها، ظاهراً در واکنش به مراسمهای نوروزی بزرگ و بیسابقه در شهرهای کردستان و ایران و بهویژه همایش نوروزی بینظیر شهر “ارومیه” صورت گرفته است. نمایش همبستگی شکوهمند مردمی در مراسمهای نوروزی امسال کارگزاران رژِیم را به وحشت انداخته و ازآنجاکه قدرت جلوگیری از آن را نداشتد، با اتکا به دستجات “پانترکیستی” به حربه ایجاد تفرقه و نفرت پراکنی بین کُردها و ترکها پناه بردهاند. رژیم اسلامی میداند که مردم با هر زبان و تعلق ملی و مذهبی در “ارومیه” و هر جای دیگر ایران ادغامشدهاند، معاشرت دارندِ و با هم کار و زندگی میکنند و مشکل مردم نه این تفاوتها، بلکه فقر و فلاکت و سرکوبگری رژیم است. رژیم دیده است که این مردم، در طی خیزش ۱۴۰۱ وسیعترین همبستگی و همدردی را با هم نشان دادند. میداند این مردم بهشدت معترض و ناراضی هستند و از هر فرصتی برای ابراز انزجارشان از رژیم بهره میبرند، لذا سیاستش را بر درهم شکستن این اتحاد و همبستگی و دامن زدن به تحریک ملی و مذهبی قرار داده است.
شهر “ارومیه” نماد رنگینکمان فرهنگی و زبانی در طول تاریخ بوده و تقلیل این شهر به یک ملت خاص، توهین بزرگی به انسانیت و بهویژه ساکنان آگاه “ارومیه” است. تقسیم ساکنان شهر به دو گروه بومی و مهاجر، به خطر انداختن امنیت و وحدت مردم و به نفع رژیم سرکوبگر است که با این نوع حربهها میخواهد به بقای ننگینش ادامه دهد.
این واقعه “ارومیه” درعینحال هشداری جدی به مردم ایران و اردوی آزادیخواهی و انقلابی و کل نیروهای سیاسی مسئول در جامعه است. “شورای همکاری نیروهای چپ و کمونیست” این تحرکات ناسیونالیستی و نژادپرستانه را محکوم میکند و فراخوانش به کارگران و مردم آزادیخواه این است که در مقابل سیاستهای ارتجاعی رژیم اسلامی و مؤتلفین ناسیونالیستش قاطعانه بایستند و عنصر همبستگی و برابری و همدردی و نوعدوستی را تقویت کنند. مردم ایران آزادی و برابری و حرمت و رفاه میخواهند، اما حکومت اسلامی و فاشیستهای عظمت طلب، ملی و مذهبی برای منافع خود حاضرند یک جامعه را با این سیاستها به خون بکشند.
سرنگون باد رژیم سرمایهداری جمهوری اسلامی
زنده باد آزادی، زنده باد سوسیالیسم
۳ فروردین ۱۴۰۴ – ۲۳ مارس ۲۰۲۵
امضاها: اتحاد سوسیالیستی کارگری، حزب کمونیست ایران، حزب کمونیست کارگری – حکمتیست، سازمان راه کارگر، سازمان فدائیان (اقلیت). هسته اقلیت
با گرم ترین درودها
گویند انچه در ظاهر پدیده ها میگذرد با بنیانش اگر یکی بود به علم نیازی نبود.( به مضمون) من دلم خواست که نه از اورو ولنگه دنیا به ایران خود واز انجا به منطقه خود برسم بلکه علامند شدم انچه از زندگی زیستی خود در کلانشهری در این منطقه ( تبریز) سخن بمیان کشم .نیمه های دهه چهل بود که کشتارگاه اورمیه را برادران من با چند استاد دیگر کاشیکاری میکردند . انموقغ بما میگفتند این کورد ها شبانه کارمیکنند ( یعنی قاچاقچی هستند)و روز ها می خوابند. شبها می ایند بالای سر تورکها تبر به دست سه بار میگویند ( قزو قزو ) اگر تکانکی تورک خورد در جا میکشند. در تبریز ما که ما از بچگی جشنی داشتیم بنام ( عمر وای = وای بر عمر مصادف میشد با روز وفات حضرت عمر) از دو چوپی با پارچه های بشکل صلیپ میکردیم و شروع به درب زدنهای کوچه و پس کوچه ها میشدیم . با شعار ( عمره جنده ورون کو ینه تیکاخ+ برای عمر تکه پارچه هدیه کنید تا پیراهنی بدوزیم) عصری در گوشه ایی از کوچه ها انهمه تکه پارچه های وصل شده به صلیب را اتش و به فرمان سردسته به ردیف شده با شاش خود اتش را خاموش میکردیم و اما خانمهای محله مان همان روز وفات حضرت عمر جشن میگرفتند و( در منزلی از خانه های برزگی که همه داشتیم . چون محله قدیمی وشبیه روستا بود تا شکل شهری همان محله مارالان . حیات خانه ها نیمه باغی بودند. خانمها بزگ کرده با لباسهای مخصوصی شبیه بازیهایی را بپا میکردند وبه جلو خود میزدند وفحشهایی که ما دانش اموزان نمی دانستیم از انها گرفته اویزه گوشمان میکردیم ) پدرانمان در خانه ها واخوند هایمان در مساجد ورد زبانشان این بود( اول حورنه لعنت =لعنت بر اولین پارس کننده به بیان دیگر حضرت عمر که برعلیه حضرت علی اعتراض کرده ) بیان اشکار بن اختلاف همان بینش دین خویی اختلاف سنی با شیعه ولی شکل مراسم مذهبی خودشان(شیعه) در ماه محرم بمدت چهل روز اول ماه ماقبل تا دهم محرم عزاداری در مساجد وتکایا و احسان دادنها شروع وعصر ها دسته جات شاخسی واخسی( شاه حسین و واحسین) با چوپ های هم شکل وبعضن باشمشیر و قمه در دستان سردسته با شعارهای حیدر حیدر ( اسم مستعار علی)و شعارهای تند وتیز هجومی وهیجانی اسمانرا بر زمین می دوزند واکثرن نیز در مراسم عزاداری شعارهای ضد حکومتی ودردگیرهایی به کرار شاهد می شدیم شبی نبود که چند نفری را پاسبانها دستگیر نکنند. بعنوان مثال شاعری طاعب بعنوان نوحه خوانی درسال اول یا دوم۵۰ ( رهبروز مزدور دور موزدورا مزدور اولمایون= رهبرتان مزدور است بر مزدور مزدوری مباد) ویا در بعد ۵۷ در مسیله ایتالله شریعتمداری در همین دسته جات چه غوغایی میشد بر زور هم شده کمونیست هارانیز به صف میکشیدند تا علیه خمینی شعار باهم دهند من خود واز رفقای پیکار و در تعویض شعار ها نقش بازی میکردیم و همچنین بود مجاهدین مگر کسانی که به پشتیبانی خمینی ارام بودند گفتنی است این شعایر اسلامی عمومن رنگی غیر حکومتی داشته است . ولی بعداز ان سرکوبهای خونبار و سکوت گورستانی در نیمه های دهه شست ازربایجان خواهی بگوش میرسید دلیلش نیز در جان یابی وزارت اطلاعات باید جست ما زندان بودیم که چهره گانی ( رهیر گامیش) این دانشجویی که در دانشگاه تبریز کاپشنی به تن داشت که پشتش نوشته بود سرباز امام خمینی این ادم دکتر شده در تبریز نفر اول در انتخابات مجلس شد . واز همین سال ها هویت پرستی جان گرفت وچون چپی وجود نداشت اطلاعات سنگ تمامی برای پر سازی جو سیاسی به پان شدن ها میدان سازی کرد وصد متاسفانه انانی که قبله گاهشان فروریخته بود ولی دردرون انرزی فرو خوردهایی را با خود حمل میکردند ان انرزی را با میل خویش به نفع هویت طلبان نثار کردند علاوه براین از سال ۴۷ که تبریز در دلش خانه ان فروشندگان نیروی کار گشت ( ماشین سازی با ۷ کارخانه ایدم وکبرینسازی های نوین وپالایشگاه وتراکتورسازی وووووو) ماشین سازی تیم فوتبالی را به سرپرستی توکلی ( بعد ها وزیر صنایع شد) و تیم تراکتور سازی از سال ۴۹ در مقابل هم قرار گرفته ودر مسابقات سراسری کشوری شرکت جستند تماشاگران درست در همان سالهای اولیه نیز تعصب تورکی را باخود در مقابل تهرانی میکشیدند ولی اکثرن در بازیها به رقص واواز خوانی ودلقک بازی می پرداختند و ولی بعداز سال های سرکوب ۵۷ سال ۷۶ ۷۷ تراکتور سازی توسط سپا صاحب تیم شد که سرپرستی ان بنام کاظم که سا ل شست از شکنجه گران بنام اطلاعات بود که گویند با چشم باز هر دام افتاده ایی را تخلیه اطلاعاتی کند بعد ها تیم تراختور را به زنوزی که عضوی از سپاه بود خرید واین زنوزی چون در ترکیه نیز سرمایه گذاریهایی دارد( میگویند) لذا ان پرچمها با میدانداری اطلاعات در استادیوم ها به رقص در می ایند پس غیر از داخلی ها از خارج نیز بر پان بودنها می دمند( چون خیلی از اطلاعاتی ها شرکتهاتی صادراتی در ترکیه وازربایجان راه انداخته اند اند ( من خود در باکو شاهد بودم چگونه ایرانی ها شرکتهای صادراتی تو بخوان اطلاعاتی رااه انداخته بودند) در مورد کوردها شایسته هست به نقش گاگارین ها ۰نوه طاهری خان برادر سیمتقو معروف و ناجی شریفی ها هم قاچاقا چی و دست در دست سپاه دارند ومیدان دار این گونه غوغاسازی هستند در ضمن نباید از نقش مخرب سخنگوی حزب دمکرات غافل ماند که بیست سال پیش پیش با هم درگیری در کناررود پتومک داشتنیم که به دنبال انشعاب و مذاکره بودند و یا ان شاعر کورد ان که بر شعار (اورمیه کوردستانه استان اورمیه) لذا بن دیدگاهی عمومی را از دین خوی ی و سازماندهی را اطلاعاتی ها و نفع را حاکمان ولایی