ایران در زمره معدود کشورهای جهان است که خصوصیسازی نظام آموزشی کشور در رسواترین شکل آن به مرحله عمل درآمده است. رژیم ارتجاعی جمهوری اسلامی با خصوصیسازی نظام آموزشی کشور، نهفقط آن را به منبعی برای کسب سود و ثروتاندوزی باندهای وابسته به حکومت تبدیل کرده، بلکه فراتر از آن، آگاهانه راه را بر تحصیلات عالی و هرگونه پیشرفت فرزندان کارگران و زحمتکشان سد کرده است.
به تمام جهان که نظر افکنیم جز در مواردی محدود، حتی در کشورهایی که خودشان نئولیبرالیسم و خصوصیسازی را به سیاست اقتصادی جهان تبدیل کردند، خصوصیسازی آموزش ابتدائی و متوسطه جایی ندارد، بلکه دولتی، رایگان و اجباری است. بهعنوان نمونه میتوان به کشورهای اتحادیه اروپا اشاره کرد که نهفقط خصوصیسازی را به بخش آموزش ابتدائی و متوسطه بسط ندادند، بلکه حتی به فرزندان خانوادههایی که از درآمد و امکاناتی کمتری برخوردارند و قدرت خرید لوازم تحصیل ضروری از نمونه لپتاپ و تبلت را ندارند، مجانی به دانش آموزان داده میشود. یا در برخی از این کشورها حتی در فاصله کلاسهای درس، مواد غذائی از نمونه میوه هم به دانش آموزان میدهند. اما چرا آنها که خودشان ایجادکننده و مشوق خصوصیسازی بوده و هستند، مدارس را به مراکز تجاری تبدیل نکردند؟ بهاینعلت که میدانند این دانشآموزان سرمایه کشورند و سرمایهدارانی که در پی منافع درازمدت شان هستند میخواهند نظام آموزشی برای آنها یک نیروی کار توانا، سالم آماده کند و بااستعدادترین دانشآموزان را از میان طبقات مختلف ، برای حفظ و بقای نظم سرمایهداری پرورش دهند و به خدمت گیرند .
در ایران اما همانگونه که استثمار کارگران محروم از حقوحقوق در وحشیترین شکل آن حاکم است، مسئله طبقه سرمایهدار مطلقاً محاسبات درازمدت حتی برای نیروی کاری که میخواهد استثمار کنند، نیست. بلکه برای این طبقه چپاول و غارت در کوتاهترین زمان ممکن مطلوب است ولو به بهای نابود کردن نیروی کار و استعدادها از همان کودکی. به عبارت دیگر همان روال ضد انسانی که در کارخانهها حاکم است در اینجا نیز جاری است.
طبقه سرمایهدار حاکم بر ایران همزمان دو هدف را از خصوصیسازی نظام آموزشی دنبال کرده و میکند. نخست مراکز آموزش خصوصی را گسترش میدهد تا بتواند آن را به یک منبع کسب فوری سود تبدیل کند. بنابراین در مدتی کوتاه، خصوصیسازی بخش آموزش گسترش مییابد و برای آنکه این روند را تقویت کند، پیدرپی امکانات آموزش عمومی و رایگان باقیمانده از گذشته را محدود کرده است. از هنگامیکه در دهه ۷۰ خصوصیسازی در دستور کار طبقه حاکم قرار گرفت و قارچوار مدارس و دانشگاههای خصوصی رشد کردند، دولت سالبهسال بودجهای را که به بخش آموزش عمومی اختصاص مییابد کاهش داده است. این بودجه اکنون به حدی نازلشده است که دیگر حتی کفاف حقوق معلمان را هم نمیدهد و وضعیت معیشتی و رفاهی آنها پیوسته وخیمتر شده است. بودجهای برای امکانات ضروری مدارس، منطبق با نیازهای علمی و فنی پیشرفت جهانی وجود ندارد. حتی برای تأمین هزینههای روزمره مدارس عمومی، به بهانههای مختلف از دانش آموزان مدارس دولتی پول میگیرند. چون بودجهای که به آموزش عمومی اختصاصیافته بسیار ناچیز است از استخدام معلم جدید موردنیاز نیز سرباز میزنند. از آنجائی که بودجه نیست و جا و مکان برای کلاس درس هم محدود است و کمبود معلم وجود دارد، کلاسها با ۴۰ دانشآموز و بیشتر تشکیل میدهند. در این شرایط آنچه که نتیجه میشود، سطح بسیار نازل کیفت آموزش در مدارس دولتی است. تحت یک چنین اوضاعی، جمهوری اسلامی تمام شرایط را فراهم کرده است که تعداد هرچه بیشتری از خانوادهها تا جایی که امکانات مالی آنها اجازه میدهد، فرزندان خود را به مدارس خصوصی بفرستند که کیفیت بالاتری از آموزش را ارائه میدهند. بدینطریق است که تمام امکانات برای تبدیلشدن مدارس به مراکز تولید سود برای سرمایهداران فراهم میگردد.
در اینجا هم همانند تمام بخش تولید و خدمات، در هرکجا که سودهای هنگفتی نهفته است، این باندهای درون حکومت و خانوادههای آنها هستند که مجتمعهای آموزشی را در اختیار گرفتهاند. روزنامهها و سایت خبری وابسته به خود رژیم برخی از مالکان خصوصی و سرمایهگذاران این مجتمعهای آموزشی خصوصی را در تهران انتشار دادهاند که بهعنوان نمونه میتوان به مجتمعهای آموزشی فرهنگ، تزکیه، روشنگر، سلام، مهر هشتم، مفید، امام صادق، حکیم،…. اشاره کرد که به خانوادههای حداد عادل، قالیباف، موسوی اردبیلی، کنی، حجاریان، هاشمی رفسنجانی و امثال آنها تعلق دارند که با شهریههای ۱۰۰ تا ۳۰۰ میلیونی ثبتنام میکنند. در شهرستانها نیز همانند تهران باید این مؤسسات خصوصی آموزشی در دست اعوانوانصار حکومت قرار داشته باشد. چراکه جواز تا سیس این مجتمعها به کسانی داده میشود که از جهت رعایت ضوابط اسلامی نیز کاملاً مطمئن و مورد تائید رژیم باشند. شهریههای مدارس خصوصی تهران برای سال تحصیلی جدید چنان افزایشی یافته که حتی خانوادههای اقشاری از خردهبورژوازی نیز که فرزندان خود را به این مدارس میفرستادند، دیگر قادر به پرداخت این شهریههای هنگفت نیستند. حداقل شهریه کلاس اول دبستان در سال جدید چیزی بین ۵۰ تا ۱۱۰ میلیون تومان بدون احتساب هزینههای جانبی است. در سطوح بالاتر این رقم به ۳۰۰ میلیون تومان نیز میرسد. چندی پیش روزنامه شرق در گزارشی پیرامون این مسئله نوشت: “افزایش ۵۰ تا ۸۰درصدی شهریه مهدکودکها و مدارس غیردولتی در تهران، بسیاری از خانوادههای طبقه متوسط را در آستانه انتخابی دردناک قرار داده است؛ آموزش بیکیفیت یا فشار مضاعف اقتصادی.”
همین روزنامه مینویسد:
مادری میگوید: «برای یکی از فرزندانم در سال گذشته ۹۰ میلیون تومان شهریه پرداخت کردیم که امسال به ۱۶۰ میلیون تومان افزایشیافته است.”
روزنامه ایران از افزایش شهریهها به ۳۰۰ میلیون تومان خبر داد. با این توضیحات روشن است که سرمایهداران چه سود کلانی از خصوصیسازی به جیب میزنند و فرزندان کدام طبقات در این مدارس درس میخوانند.
اما بیاعتبار کردن و ویرانسازی نظام آموزشی عمومی توسط دولت و تقویت مدارس خصوصی یک هدف دیگر فوق ارتجاعی طبقه حاکم و جمهوری اسلامی است که در کمتر کشوری میتوان نظیر آن را به عریانی و رسوایی آن در ایران دید.
این خصوصیسازی همانگونه که دیدیم به نحوی سازماندهی شده است که فرزندان ثروتمندان در آنها تحصیل کنند و با ارائه آموزش باکیفیت بالا به آنها بتوانند وارد دانشگاههای معتبر کشور شوند، در آینده شغلهای پردرآمد داشته باشند و کادرهای مورد اعتمادی برای دستگاه سیاسی و بوروکراتیک موجود آماده کنند، درحالیکه امکان پیشرفت و دسترسی به دانشگاههای معتبر کشور از فرزندان کارگران و زحمتکشان سلب شده است.
این واقعیت اکنون دیگر برکسی پوشیده نیست که دانش آموزان مدارس خصوصی، دانشگاههای معتبر را به اشغال خود درآوردهاند. به گزارش ایسنا دبیر شورای عالی انقلاب فرهنگی با تأکید بر اینکه ۸۴ درصد قبولیهای کنکور در رتبههای زیر ۳۰۰۰ جزء سه دهک بالای درآمدی هستند، افزود، حدود ۸۶ درصد قبولیهای رشتههای پزشکی، دندانپزشکی و داروسازی متعلق به سه دهک بالای اقتصادی بوده و سهم هفت دهک دیگر ۱۴ درصد بوده است.
به گزارش روزنامه اینترنتی فراز ، بر اساس آمارها در کنکور ۱۴۰۲ بیش از ۸۰ درصد رتبههای برتر زیر ۳ هزار به سه دهک بالای درآمدی اختصاص دارد. این در حالی است که ۸۵ درصد دانشآموزان در مدارس دولتی درس میخوانند اما فقط ۵ / ۲ درصد از رتبههای بالای کنکور را به خود اختصاص دادهاند.
یک استاد دانشگاه به خبر آنلاین میگوید: شکاف میان دهکهای بالای اقتصادی با دهکهای پایین در جامعه حالا خودش را در مسائل آموزشی نشان میدهد، نظم و نظام آموزش کشور مسیری طی کرده که دست هرکسی به دانشگاههای معتبر داخلی نرسد، بلکه فقط گروههای برخوردار اقتصادی باشند که آرزوی تحصیل در این دانشگاهها را به واقعیت تبدیل میکنند. دیگری میگوید: “به استناد گزارش مرکز پژوهشهای مجلس در سال ۱۴۰۲ بیشتر کسانی که در دانشگاههای تهران، شریف، علامه طباطبایی، یعنی دانشگاههای مؤثر کشور قبول شدند از دهکهای پردرآمد کشور هستند، تقریباً حدود ۷۵ درصد دانشآموزان پشتکنکوری دانشجویان دولتی هستند اما حدود ۲ درصد از قبولیهای زیر رتبه ۳ هزار در دانشگاهها دانشآموزان مراکز دولتی هستند. یعنی عملاً سرنوشت محتوم نظام آموزشی کشور ما به این سمت میرود که دیگر نمیتواند نماینده گروه کارگر و قشر ضعیف و متوسط به پایین جامعه باشد. والدین بیشتر دانشجویان دانشگاههایی مانند شریف دیگر کارگر نیستند.” این است اهدافی که طبقه ارتجاعی حاکم بر ایران از خصوصیسازی در نظام آموزشی کشور دنبال کرده و میکند.
مادام که رژیم ارتجاعی جمهوری اسلامی و نظم ضد انسانی سرمایهداری بر ایران حاکم باشد، تغییری در این وضع رخ نخواهد داد. نخستین شرط نجات نظام آموزشی کشور از این وضعیت فاجعهبار، برافتادن خصوصیسازی نظام آموزشی و برچیده شدن مجتمعهای آموزشی خصوصی است. اما زمانی میتواند یک چنین تغییری در ایران رخ دهد که جمهوری اسلامی برافتد و دولتی حاکم گردد که مدافع منافع تودههای زحمتکش باشد، آموزش رایگان و اجباری باکیفیت را معمول دارد و بودجه مکفی به آن اختصاص دهد. سازمان فدائیان اقلیت که مدافع سرنگونی جمهوری اسلامی و استقرار حکومتی شورایی در ایران است، در برنامه خود خواهان آموزش رایگان و اجباری تا پایان دوره متوسطه و رایگان بودن تحصیلات عالی شده است.
نظرات شما