خون خواهی آبان
فردا تیشرت سیاسی خود را می پوشم با فرو افتادگان فردا اول آبان باید برپا کنیم جهان بهتر گذشته ام را به چالش خواهم کشید بی اعتنا از حصار ترس خواهم گذشت برای فاتحان فردا شعرهایم را با خون سرخ
فردا تیشرت سیاسی خود را می پوشم با فرو افتادگان فردا اول آبان باید برپا کنیم جهان بهتر گذشته ام را به چالش خواهم کشید بی اعتنا از حصار ترس خواهم گذشت برای فاتحان فردا شعرهایم را با خون سرخ
بدانسان که درخت ها در بهار شکوفه می دهند و پرندگان شادمانه بر آنها به تکاپو در می آیند، بسان ابرها که در آسمان کنار می روند و راه را بر روشنی باز می کنند… و بسان قطره های باران که
آهای ایلین دختر بابونه کوهستان شعر سوخته در جنبش زن زندگی ازادی تو از تونلهای وحشت زمان گذشتی ای نجابت آذربایجان عقربههای زمان در دست توست مسیر درناهای سرخ را نشان ده زبان سرخ اعتصاب را چکاچک
به میدان آمدهام نه بینام نه بینشان پرچمی به دستم دنیایی مقابلم از شهر سوخته از زاهدان آمدهام رقص خدا نور را رقصیدم از خون مهسا و نیکا و دنیا آتشی به پا کردهام سوزان کینه در کینه خشم درخشم
از: زهره مهرجو برای آرام ز. و شعرهای ناتمام دیگر آسمان ابریست… و از چشم حزین پنجره ها دیریست که اشکی فرو نمی غلتد. بر دیوارهای کهنه و غبارآلود این دیار پیچک مرگ تنیده… و چنگال
بیا رفیق باز تیرکهای دار به پا میشود برای نبرد زحمتکشان برای مردان خسته از رنج کار برای نجوای زمزمههای انقلاب این است سهم نیم قرن زیستن با درد در فردای خونین بارانی تنها نام توست در کوچههای
درد کهنهای از آبان در دلم جا مانده بغض بیصدا در گلو خشکیده واژههای شعرم خیس متراکم دعوتشدهاند به نخلستانهایی که بوی مرگ میدهند نخلها دیگر رشد نمیکنند خون گریه میکنند فریاد میزنند
خاوران وطنم بذر آزادی تو خواهی روئید از شفق سرخ صبح انقلاب خاطرات تو در سرودهای خیابان در چکاچک رزم ما بذر پیروزی خواهد کاشت با گلوله فقری که در سینه دارید سالها پرچم مبارز ه را بر دوش کشیدی تا
“آزادی، آهنگ باران بهار…” پنج شعر از لانگستون هیوز ترجمۀ زهره مهرجو «آزادی» آزادی* امروز امسال یا هر زمان دیگری از طریق سازش و ترس، بدست نمی آید! من به همان
کیفرخواست معلمین شما میتوانید معلمین ما را به جرم دادخواهی حبس کنید فریادشان را با خون آغشته کنید بهفرمان خدای ظلمات عطر گل سرخ را با بوی باروت گاز پرکنید ولی تمام دارایی من یک جفت مشت گرهکرده
نظرات شما