باز ماندگان سیاهکل

در تمامی زندانهای سرمایه شکنجه شدم

با تمامی مبارزین تیر باران شده

در خاورانهای کردستان سر بر افراشته

ققنوس وار ترانه نان آزادی خواندم

بدون دهان بند

برای کودکان پا برهنه

بی لانه

سوختم در جمهوریت  اذان صبح

برای این همه رنج زندگی

برای عشق به انسانها

اما نگفتم

وطنم قصه با سرودی نیست

وطنم خشم فولادهای  در زنجیر است

کینه تاریخ گذشته ها

میلاد طوفان‌های شعله ور

پانزده زخم جنگل

که نامشان را با داس نوشتند

تاریخ زندگی را با چکش

این ستاره های سینه سرخ

 

سیاهکوه

POST A COMMENT.