توافق یا تسلیم؟

پنج دور مذاکره غیر مستقیم جمهوری اسلامی و آمریکا پیرامون مسائل هسته‌ای، هنوز منجر به یک توافق قطعی میان این دو دولت نشده است. در شرایط و جوَی که بلا فاصله بعد از پنجمین دور مذاکرات بوجود آمد، بوی نوعی “توافق” در فضا پراکنده شد. برخی خبر‌ها حاکی از آن بود این مذاکرات مقدمات یک “توافق” سیاسی را فراهم نموده است. CNN  در خبری اعلام کرد دور ششم این مذاکرات به امضای یک “توافق” منجر خواهد شد و این “توافق” شامل سرمایه‌گذاری آمریکا در ایران نیز می‌شود. دیگرانی پارا از این فراتر نهاده و آن را “توافق مسقط” نام نهادند. اما سخنانی که بعد ازمذاکرات بر زبان ترامپ و ویتکاف از یک طرف و عراقچی و برخی مقامات جمهوری اسلامی از طرف دیگر جاری گشت نشان داد که اختلاف‌ها هنوز برطرف نشده‌اند. کل ماجرا اگرچه به مرحله نهایی نزدیک شده اما هنوز به سرانجام قطعی نرسیده است.

دونالد ترامپ روز چهارشنبه ۷ خرداد گفت: توافق با ایرن بسیار نزدیک است. دوروز بعد ۹ خرداد نیز همین حرف را تکرار نمود و گفت: حصول توافق هسته‌ای با ایران نزدیک است.

گرچه مضمون گفت‌وگوی طرفین از همان ابتدا انتشارعلنی نیافته و بخصوص طرف جمهوری اسلامی اصرار بر مخفی ماندن مذاکرات داشته است، اما طرف دیگر، ترامپ و همکاران وی، اصراری بر پنهان ماندن این گفتگوها نداشته و سیاست خود را در قبال غنی‌سازی اورانیوم در جمهوری اسلامی، به صراحت اعلام نموده‌ و در همین ارتباط پیوسته بر توقف غنی سازی تأکید  و علناً آن را بیان نموده‌اند. این موضوع که از همان آغاز مورد اعتراض و نگرانی جمهوری اسلامی بود، بخشاً آن را به دردسر انداخته و این پدیده، درنهایت به  زیگزاگ در سیاست آمریکا تعبیر شده است. اما تا آن‌جا که به فاش‌گویی ترامپ و سخنان ویتکاف و برخی خبرها که به بیرون از میز مذاکرات درز کرده بر می‌گردد، توقف کامل غنی سازی، مرکز و محور اصلی بحث‌ها و مذاکرات دور پنجم بوده است. طرف آمریکایی حاضر نیست از این موضوع که خط قرمز خامنه‌ای هم هست کوتاه بیاید و البته راه حلی هم پیش پای جمهوری اسلامی گذاشته است. ازجمله اینکه مدت سه سال غنی سازی بطور کامل متوقف شود و دراین دوره برخی  تحریم‌ها‌ برداشته شود. در این مدت، اعتماد سازی و راستی آزمایی می‌شود و بعد از سه سال، جمهوری اسلامی می‌تواند غنی سازی در حد ۶۷ ‌/ ۳ انجام دهد. دور پنجم، مذاکرات اساساً به همین موضوع اختصاص یافت.

ترامپ در یک نشست خبری مورخ ۷ خرداد، بعد از این مذاکرات، ضمن تکرار حرف های پیشین خود فاش ساخت در “توافق” با ایران، بازرسان آمریکایی برای جلوگیری از دست‌یابی ایران به سلاح هسته‌ای، اجازه خواهند داشت هرچه را ضروری است، ضبط کنند یا هرجایی را لازم بود نابود کنند. ترامپ و هیأت نمایندگی دولت امریکا ” انهدام آزمایشگاه‌های هسته ای  را به جمهوری اسلامی تجویز نموده‌اند. ترامپ در فواید این سیاست میگوید: به این ترتیب کسی کشته نخواهد شد و برنامه هسته‌ای ایران تحت کنترل خواهد بود. نظر ترامپ در مورد نوع “توافق ” که آن را اعلام هم نمود بطور خلاصه این است: خواهان توافقی هستم که امکان بازرسی، دسترسی کامل و حتی انهدام تأسیسات در صورت لزوم را فراهم کند. مثلاً بتوانیم یک آزمایشگاه را منفجر کنیم، اما کسی داخل آن نباشد!

در دور پنجم مذاکرات گویا عمان نیز پیشنها و یا راهی برای نظارت بر تأسیسات غنی سازی ارائه نموده بود. این پیشنهاد که قبلاً هم مطرح شده بود عبارت است از، ایجاد یک “کنسرسیوم مشترک منطقه‌ای” مرکب از کشورهایی مانند عربستان سعودی و امارات، برای اعتماد سازی، کنترل و نظارت بر تأسیسات غنی سازی جمهوری اسلامی. در این کنسرسیوم در عین حال سهمی نیز برای آمریکا درنظر گرفته شده است. جزئیات این طرح که مورد استقبال ویتکاف قرار گرفت، در سفر وزیر امور خارجه عمان به تهران، در اختیار سران رژیم قرار گرفت. در هرحال ترامپ و دولت آمریکا مدام بر توقف کامل غنی سازی درایران تأکید ورزیده‌اند. ترامپ جمهوری اسلامی را عملاً بر سر یک دوراهی قرار داده است. یا باید به توقف غنی سازی تن دهد، یا بمباران و حملات هوایی و تخریب تأسیسات هسته ای و برخی زیر ساخت‌ها  را برگزیند.

وقتی عباس عراقچی درست بعد ازپایان دور پنجم مذاکرات در رم، چنین اظهار نظر کرد که”این مذاکرات با مقداری پیشرفت، اما بدون نتیجه گیری نهایی پایان یافت” مشخص بود که وی از مضمون این مذاکرات با “مقداری پیشرفت”، و توقف آزمایشی سه ساله غنی سازی ناراضی نیست و احتمالاً آن را پذیرفته است. افزون بر این محمد اسلامی رئیس سازمان انرژی اتمی و معاون پزشکیان نیز روز ۷ خرداد در پایان جلسه “هیدت دولت” گفت: با اینکه در سال‌های گذشته، جمهوری اسلامی از پذیرش بازرسان کشورهای متخاصم خود داری کرده است، اما در شرایط کنونی اگر توافق شود و خواسته های ایران مورد نظر واقع شود، درپذیرش بازرسان آمریکایی مشکلی وجود نخواهد داشت.وی نیز از “برخی پیشرفت‌ها” در دور پنجم مذاکرات سخن گفت.

دستگاه سیاست خارجی جمهوری اسلامی که در سکوت خامنه ای فشل شده و در آغاز کمی گیج و منگ و سرگردان بود، به خود آمد، به یاد خط قرمز ها افتاد و دربرابر حرفهای طرف مقابل مجبور به واکنش شد. نهم خرداد عراقچی در پاسخ به گمانه زنی رسانه‌ها در قریب الوقوع بودن توافق گفت: “مطمئن نیستم که واقعاً در چنین نقطه ای قرارداشته باشیم” وی که پیش از ان نیز نارضایتی خود را از طرح مسائل و مباحث مذاکرات در رسانه ها ابراز داشته بود، تنها به این اکتفا کرد که بگوید:” مسیر توافق از میز مذاکره می‌گذرد نه از طریق رسانه‌ها”. ده خرداد عراقچی بر غنی سازی تأکید نمود و آن را خط قرمز خواند در همان حال اصرار بر توقف غنی سازی را به معنای حرکت در مسیر معکوس و دور شدن از نقطه توافق خواند. خط قرمزی‌ها یکی پس از دیگری وارد میدان شدند.

علی شمخانی، مشاور خامنه‌ای اظهارات اخیر دونالد ترامپ درباره خواسته آمریکا برای دسترسی بازرسان آمریکایی به تاسیسات هسته‌ای جمهوری اسلامی و امکان انفجار این تأسیسات، را رؤیا خواند و آن را در امتداد رویکرد رؤسای‌جمهور پیشین آمریکا دانست.او در شبکه اجتماعی ایکس نوشت: “آرزوی دسترسی به مراکز هسته‌ای ایران و انفجار تأسیسات رؤیایی است که رؤسای جمهور قبلی آمریکا هم در توهم آن بودند. ایران کشوری مستقل با ساختار دفاعی مستحکم، مردمی مقاوم و خطوط قرمز روشن است.مذاکره ابزار پیشرفت و حفظ منافع و عزت ملی است؛ نه تحمیل و تسلیم.” خاتمی امام جمعه تهران به تقلید از خامنه‌ای خواست توقف غنی سازی را “غلط زیادی” خواند و کیهان شریعتمداری بر کسانی که خواهان توافق به هر قیمت هستند برآشوبید و نوشت امریکا نه دنبال توافق که به دنبال خلع سلاح مطلق جمهوری اسلامی است.

درحکومت اسلامی خط قرمز‌ها یک به یک از رنگ و رو افتاده و گاه به کلی زیر گرفته شده‌اند. جمهوری اسلامی و رهبر آن خامنه‌ای به رغم ادعاهای بلند پروازانه، اما خود را آماده کرده بود و حاضر بود در منازعه با آمریکا، در زمینه چند و چون درصد غنی سازی عقب بنشیند. اما زمانی که وارد جریان مذاکره شد، شاید تصور نمی‌کرد ترامپ قلب موضوع را نشانه رود و خواهان توقف کامل غنی سازی شود. این، خط قرمز خامنه‌ای و نظام  بود. طرف مقابل در مذاکرات از این خط قرمز عبور کرد و حکومت اسلامی و رهبر آن را بار دیگر به مخمصه انداخت و ظاهراً هیچ راه دیگری جز عقب نشینی برای جمهوری اسلامی و رهبر آن باقی نگذاشته است. شرایط موجود نیز از جمیع جهات به زیان جمهوری اسلامی‌است. صرف نظر از بحران سیاسی و بحران‌های عمیق اقتصادی و اجتماعی که امروز در اعتصاب سراسری رانندگان کامیون، مینی بوس‌ها، وانت بارها، تانکرهای نفت و امثال آن سربازکرده اند، صرف نظر از تجمعات روز مره بازنشستگان و زحمتکشان و تجمعات اعتراضی و گسترش اعتصابات کارگری، عوامل متعدد دیگری نیز به زیان جمهوری اسلامی است که پذیرش آنچه دولت آمریکا دیکته می‌کند را تقویت می‌کنند.

به رغم برخی تفاوت‌ها میان نتانیاهوی نژاد پرست و ترامپ فاشیست در زمینه نحوه مقابله با رژیم ارتجاعی و سرکوبگرجمهوری اسلامی، ارتجاع صهیونیستی برای بمباران مراکز و تأسیسات هسته‌ای جمهوری اسلامی و زیرساخت‌ها لحظه شماری می‌کند و درصورت عدم تمکین جمهوری اسلامی، احتمال چنین حملاتی بسیار بالاست. جمهوری اسلامی نیک میداند که اسرائیل از امکانات تسلیحاتی و جنگنده‌های هوایی نسبتاً خوب و پیشرفته‌ای برخوردار است و در عین  حال در نهایت حمایت دولت آمریکا را نیز خواهد داشت.این خطر بالقوه بزرگی است که اگر جمهوری اسلامی از پذیرش شرایط ترامپ سرباززند به احتما زیاد از قوه به فعل درخواهدآمد.

کشورهای منطقه جز اسرائیل، هیچ‌کدام خواهان گسترش و تشدید درگیری و جنگ  یا حمله اسرائیل به جمهوری اسلامی که عواقب آن غیر قابل پیش بینی است، نیستند. عربستان، قطر، امارات متحده عربی رسماً مخالفت خود را با حمله اسرائیل به تأسیسات هسته‌ای جمهوری اسلامی اعلام کرده‌اند. افزون براین، پادشاه عربستان سعودی وزیر دفاع خود را همراه نامه‌ای خطاب به خامنه‌ای و سفارش به پذیرش خواست آمریکا مبنی بر توقف غنی سازی برای جلو گیری از حمله اسرائیل، راهی تهران کرد. کشورهای منطقه از گسترش درگیری ها که ترکش آن، یقیناً این کشورها را نیز نشانه خواهد گرفت به شدت بیمناک و خواهان ثبات در منطقه اند.

از فاکتورهای بسیار مهم دیگر که به زیان جمهوری اسلامی عمل و جمهوری اسلامی را به احتمال خیلی زیاد به عقب نشینی وادار می‌کند، تلاش کشورهای اروپایی برای متقاعد کردن آژانس بین المللی انرژی اتمی نسبت به این موضوع است که جمهوری اسلامی پیمان عدم اشاعه سلاح‌های هسته‌ای را نقض کرده و به تعهدات خویش پایبند نبوده است. در همین رابطه روز شنبه ۱۰ خرداد، گزارش جامع آژانس بین المللی اتمی انتشار یافت. براساس این گزارش، جمهوری اسلامی در سه مکانی که مدت‌ها مورد سؤال آژانس بوده، فعالیت‌های هسته‌ای محرمانه انجام داده است. این گزارش و انتشار آن در این لحظه حساس، راه را برای اقدام قدرت‌های غربی شامل آمریکا، بریتانیا، فرانسه و آلمان برای صدور قطعنامه علیه ایران و ارائه آن به شورای امنیت هموار می‌کند. افزون بر این، زمان زیادی به تاریخ فعال سازی مکانیزم ماشه توسط اروپا باقی نمانده است. ظاهراً سند توافق ایران و آمریکا تا قبل از نشست آتی شورای حکام در تاریخ ۹ و ۱۰ ژوئن برابر با ۱۹ و ۲۰ خرداد بایستی نهایی شود و اگر چنین شود این توافق می‌تواند به تعویق فعال سازی مکانیزم ماشه نیز منجر شود.

بنابراین تمام شرایط به زیان جمهوری اسلامی است و منطقاً باید به عقب نشینی و پذیرش توقف غنی سازی دست کم برای مدت سه سال، یا “کنسرسیوم مشترک منطقه‌ای” که ابزار دیگری برای کنترل برنامه هسته‌ای و توقف غنی سازی است، تن دهد. جمهوری اسلامی به‌طور واقعی گزینه دیگری ندارد جز اینکه به احتمال زیاد توقف سه ساله غنی سازی را بپذیرد. خصوصاً آنکه وعده رفع برخی تحریم ها نیز داده شده است و می دانیم که تحریم‌ها سال‌هاست به یکی از معضلات بزرگ و بسیار مهم جمهوری اسلامی تبدیل شده و برای رفع آن لحظه شماری می‌کند.

با وجود این هیچ بعید نیست که جمهوری اسلامی در آخرین لحظات اوضاع را به شکلی برهم زند. اگر توافق سیاسی با دولت آمریکا چنان افتضاح آمیز است که طرفداران خامنه‌ای آن را “تسلیم” و “توافق به هر قیمت” و فراتر از آن “خلع سلاح” میدانند و همین‌ها پرچم خط قرمز را بلند کنند، این احتمال نیز وجود دارد بار دیگر فیل خامنه‌ای یاد هندوستان کند، در آخرین لحظات لگد پرانی کند و ماجرا به شکلی که اکنون احتمال آن خیلی بالاست، حل و فصل نشود.

نکته بسیار مهم اما این است که منازعه و کشمکش جمهوری اسلامی با دولت آمریکا و غرب، به هر شکلی که درآید و به هر شیوه ای که رفع و رجوع شود، تغییری در ماهیت رژیم و سیاستهای ما درقبال آن ایجاد نمی‌شود. جمهوری اسلامی همچنان یک رژیم سرمایه‌داری و یک رژیم کشتار و سرکوب و ضد مردمی باقی می‌ماند. حتی اگر به فرض از قِبَل عقب نشینی‌ها، پول و پله‌ای نصیبش شود، چیزی عاید مردم نمی‌شود بماند، حتی ذره ای از تشدید و تعمیق بحران‌های موجود نمی کاهد. تزریق فرضی دلار نیز کاری ازپیش نخواهد برد. بحران‌ها به قدری عمیق‌اند و ساختار‌های موجود چنان فرسوده و درهم ریخته اند که راهی جز تغییر بنیادی وجود ندارد. وانگهی از یاد نمی بریم که در دوره رژیم شاه نیز در همان نیمه اول دهه  ۵۰ درآمد های رژیم شاه بسی افزایش یافت،اما حلال تضاد ها و بحران‌ها نبود و این درآمدها رژیم شاه را نجات نداد.

سیاست‌ها و تاکتیک ها نیز در اساس همین خواهند بود که الان هست. تلاش برای سازماندهی و بسیج کارگران و زحمتکشان. تأکید بر ضرورت مبارزه سازمان یافته و متشکل طبقه کارگر ، تبلیغ اعتصابات سراسری، اعتصاب عمومی سیاسی، قیام مسلحانه و برپایی انقلاب و در یک کلام به زیر کشیدن تمام نظم موجود و استقرار حکومت شورایی.

 

متن کامل نشریه کار شماره ۱۱۲۲ در فرمت پی دی اف:

POST A COMMENT.