ادبیات

حمید اشرف

بعد از تو رفیق جغدهای خانه فربه شدند موش‌های بسیاری زاییدند ابن همه هراس از تو بود از اندیشه‌های تو بعد از تو کوه‌های این دیار تنهای تنها گشت به روی خود نیاوردن سکوت آفتابکاران را شگفتن ارغوان را

سی خرداد

دفتر سیمانی‌اش را صفحه به صفحه ورق می زند شکنجه پنهان دخمه‌هایش را مرور می‌کند آن شقایق سرخ وحشی آرام آرام صبور سنگین سرگردان مثل نبض یک عاشق ۸ سال ۸ سال تمام اوین، کمیته مشترک، زندان قزلحصار

جهان کمونیست

رفقا گوش کنید صدای سرودی می‌آید از اعماق خاوران من این صدا را می‌شناسم صدای میخک سرخی است که با گلوله‌ای بر دهان سرود آزادی می‌خواند این است جهان کمونیست قهرمانی پا برهنه با مشعلی خونین من این

آرمان کمونیست

شبحی می‌بینم در صف کارگران این شبح ساحره نیست شبح یک علم است یک جهان‌بینی علمی که چنین می‌گوید و چنین باید کرد آرمان کمونیست هر کسی را به توان هر کسی را به نیاز طبقه باید از بین رود همه با هم

به یاد صمد بهرنگی

چریک فدایی خلقی که به همراه کاظم سعادتی و بهروز دهقانی و مناف فلکی و علیرضا نابدل شاخه چریک‌های فدائی تبریز را پایه‌گذاری کردند.   آندم اشک از چشمانم جاری شد که خون ارس موج زد بر برکه‌های

نه به اعدام

قلمم را بر می‌دارم بر زخم‌هایم مرهم می‌نهم تا از آذرخش میهن بگویم اینجا شب است سکوت چشم‌ها پر از ساچمه دست‌ها پر از تاول کار کار کار گیسوان زنان در زندان جهالت خسته خسته خسته شعرهای ارغوانی با

دوستاق

بیر قارا  سللودا   قالیرام دیوارلاری  گونش  تامارزدی یادا سالیرام کچن  کجنی یاپراق کیمی  اسیرم فکریم  اوچور  اوچور  اوزاقلارا ماوی گوزلی  انامی  گوریم دیر کی سن  دیالکتیک  فلسفه‌ سین  اینا مش