آنانکه برخاستند
در هنگامه سکوت و وهم
و چه آسان
بر بلندای آنهمه پلشتی
در شبی تاریک و تلخ
زیر رگبار تند سرب و تگرگ
واپسین لحظههای خویش را
به آغازی ماندگار به فریاد نشستند.
عاشقانه ترانههای رزم سرودند
چونان شعلههای سرکش به دامنههای شب زدند
جنگل به خون نشست
کوچهها
خیابانها دهان واکردند
پنجرهها گشوده شد
و
حماسهسازان یکایک در میان جوخههای تیرباران
آهوان جنگل دور را دیدند که
بی آنکه رم کنند
به چشمهای صیاد پیر خیره شدند.
حمید
هسته کارگری حمید اشرف – فعالان کارگری جنوب
نظرات شما