مطالب زیر را در کار شماره ۱۱۱۳ – سال چهل و هفت –  ۱۱ فروردین ۱۴۰۴ می خوانید:

متن کامل نشریه کار شماره ۱۱۱۳  در فرمت پی دی اف:

 

Website Comments

  1. رسول
    Reply

    از ذات درون گستری سرمایه هست که وطن نمیشناسد و همچنین است ضد هم زادش واز وحدت همین ضدین است سرمایه داری جان گرفت وجهان را درخود فروخورد گرچه روزا از اضافه تولید به جهان گستری ان انگشت میگذارد ولی جهان شمولی را( برداشت من) مارکس در ذات درونی ان دانسته است . پس حافظانش نیز وطن نمی شناسند در جهان دوقطبی در جابجای جهان دیواری اهنینی دور ان سوسیالیسم موجود میکشیدند و و محال بود خدشه ه ایی خود بران وارد اورند و ولی چون بدستشان رسیده بود که در مقابل ( شعار کارگران جهان متحد شوید) عاجز هستند رنگی دیگر را برخود در کشورهایی اول پاکستان گرفتند ( با جمهوری اسلامی ضیالحق) در ایران نیز از ۵۴ ۰ (شاید عود کردن مریضی پادشاهشان) بفکر رنگ زنی به خود را شروع کردند ( رجوع به جلد ۷ ویا دیگر جلدهایی که از سفارخانه امریکا بیرون ریختند) ازدرون به باز سازیهای جایگزینی خود شدند. ان کتابهای سفید فله ایی صبحگاهان در جلو پیاده رو های کنار دانشگاه تهران سرا زیر شد . مشاطه گرایی رونق یافت و اخر سر توده بی شکل چون گله وار در مساجد وتکایاها هرانچه شاه میگفت برعکس ان کردند و بناگاه رهبرولایی خود را در ماه یافتند توسط سرکردگان سرمایه جهانی و حاکمان ولایی بادستان نرم ومخملی اش بظاهر و درباطن شمشیر برنیام بر سادگی مردم شکل نرگرفته و فروشندگان نیروی کار دست در کارخانه ولی مغز در روستا پنجه انداخت و نسل قیام وانقلاب را در خود خورد و ویرانه ها وخاک سیاهی راکه ان عنصر هزارچهره مشهور به رفسنجانی (که خاک سیاه تحویل خواهیم داد اگر رفتنی باشیم به مضمون) در طبلش می نواخت داشت بر جا میگذاشت که ان نیمه هم ذاتش در بنیان ولی در ظاهر به لباس اپ دیت شده اش داشت قشقراقی در نزدیکی ما راه می انداخت . من هنوز در حالت نیمه نرمالی با رفیق عزیزمان توکل گاه به گاهی یکشنبه ها اغاز ارتباط گیری می کردم که وضعیت معده وخون ریزیها یی از بینی دکتر را وا داشت که مرا از هرگونه فعنالیتهای فکری وهیجانی دور سازد و ولی عشق مگر منطق سرش میشود با همان حالت گریان در تی وی رنگارنگ با فشارهای رنجبران ( زنده یاد پارسابناب) حاضر شدم تا ان دم که گله ایی از اوباشان رنگارنگ نمیدانم ساواکی یا ساوامایی در دفتر تی وی شاهد شدم و قطع رفت وامد کردم از همان سال که سالهای ۲۰۰۳ این جانب از تلاطم های ان نیمه پشت پرده این جانیان داد سخن گفته ام تنها حسن حسام را هم دل یافتم شما رفقا دنبال ان پوشیده چهره ایی بودید ویا ان روح سوار بر اسب را نشان میدادید . ولی لنگ لنگان وبا لکنت زبان وشاید اندکی شرم بر جبین بر ان دادها مهر تایید می نهید ولی چه دیر وچه بی روح که انتوده بی شکل اگر ان زمان با نعرهای اخوندی شارز میشدند امروزه روز با هوشهای مصنوعی و صدا های منو وتویی ها جان میگیرند انچه اخوند ولایی گوید عکس ان کنند ودیگر بار گله وار وبی شکل دنبال ان نوستالوزی از دست دادگان نسل فبل از خود شده اند بترسیم ولرزه برداریم که این بهم جان گرفته همه رادوباره زیر خود له میکند وباز این شما هستید که در مسایل ملیت ها وقتی بر مسند قضاوت می نیشیند ظاهر مظلوگونه را برا انچه در نهانش میگذرد را معیار سنجش هایتان قرار میدهید هم اعلامیه شورا وهم نوشته خود شما رنگ وعطر شوینیزی را پخش میکند ( دقت به نوشته وگفتارهای سخن گوی حزب دمکرات کوردستان را که اینجانب در بازی فوتبالی با وی داشتم در همان بیست سا ل قبل که ایشان داشت انشعاب راه می انداخت در کنا همین پوتومک ریور دوا کردم از سبز ها ومذاکره سخن میراند) کرنش یک طرفه نشستن برمسند قضاوت را از هر نیرویی که باشد صلب میکند در این مورد فروشندگان نیروی کا ر شایسته اند که نه وطن دارند نه خاکی و ملتی جز شورا که خرد جمعی نام دیگر انست

POST A COMMENT.