مراسم نوروزی امسال تا آنجا که به حضور مردم در مکانهای تاریخی و فرهنگی برمیگردد، در شکل و شمایل دیگری و در ابعاد گسترده تری برگزارشد. این مراسم یکبار دیگر شمایی از روحیه اعتراضی توده های مردم و مقابله با حاکمیت و باورهای مذهبی آن را به نمایش گذاشت.
واقعیت این است که توده های زحمتکش مردم زیر شدیدترین فشارهای اقتصادی و معیشتی قراردارند. بحران اقتصادی،گرفتاریها و تنگناهای متعدد معیشتی، بار بسیار سنگینی را بردوش توده مردم و اقشار زحمتکش نهاده است. فقر و فلاکت و بدبختی از چهاردیواری کارخانهها و محیط های کارگری فراتر رفته و بخش بزرگی از اقشار میانی نیز به دامان فقر و نداری پرتاب شده اند. ارتجاع حاکم بی آنکه خود بخواهد، خشم و نارضایتی و روحیه اعتراضی را به درون خانهی کارگران و اقشار گوناگون زحمتکشان برده است.توده های مردم رنج کشیده و فقر زده از هرروزنه و موقعیتی برای برپایی اجتماع و ابراز نارضایتی و مخالفت با رژیم استفاده میکنند. برگزاری مراسم هایی مانند چهارشنبه سوری، عید نوروز و امثال آن که عموماً با تجمع و جشن و سرور و رقص وپایکوبی همراه است، خود، به یک شکل مبارزه مردم تبدیل شده است.
امسال نیز به رغم تمام محدودیتها و موانعی که رژیم جمهوری اسلامی در چنین مسیری ایجاد کرده بود، مردم از این موانع عبور کردند و به استقبال بهار و نوروز رفتند.
محمدثابت اقلیدی مدیرکل میراث فرهنگی و صنایع دستی و گردشگری استان فارس، در گفتگو با خبرنگار ایسنا اعلام کرده بود” برنامههای لحظه تحویل سال به دلیل متقارن بودن عید نوروز با شهادت حضرت علی (ع) با محوریت قرآن برگزار خواهد شد”.
اظهار نظر مدیر کل میراث فرهنگی و گردشگری استان فارس اگرچه در رابطه با استان فارس که معمولاً در روزهای نوروزی و مناسبت های مشابه، شاهد تجمعات گسترده بوده است، مطرح شد، اما درواقع سیاست عمومی دولت بود. هدف این بود که مراسم نوروزی همه جا تعطیل، یا با قرآن خوانی و عزاداری و امثال آن برگزارشود و ازاین چهارچوب خارج نشود.البته برای جلوگیری از تجمعات خارج از این محدوده، کنترل و به بند کشیدن آن در چهارچوب معیارهای حکومتی و “محوریت قرآن ” و عزاداری، تمهیدات گستردهای نیز به عمل آمده بود. سپاه، نیروی انتظامی، وزارت کشور، استانداری ها و سایر نهادهای مربوطه نیز بدین منظور، خود را آماده کرده بودند.
به رغم تمام این ترفندها، دهها هزارتن از مردم تجمعات بسیاربزرگی را هم در استان فارس و شهر شیراز و مکان هایی چون تخت جمشید، پاسارگاد و حافظیه، هم در سایر شهرها و اماکن مانند آرامگاه فردوسی در مشهد و آرامگاه خیام در نیشابور برگزار کردند. پرشورتر از همه جا کردستان بود که به استقبال نوروز شتافت و در شهرهایی چون سقز، سنندج، مریوان، سردشت، اشنویه، پیرانشهر، اسلام آباد، سروآباد، قصرشیرین، کرمانشاه و همچنین ارومیه و برخی شهرهای دیگر تجمعات گسترده ای برپاشد. در این تجمعات ده ها هزارتن از مردم با برافروختن آتش و رقص و شادی و پایکوبی به استقبال بهار و نوروز شتافتند. در هیچ یک از تجمعات نوروزی، نشانی از عزاداری و “محوریت قرآن” وجود نداشت.
در حالی که ارتجاع اسلامی زانوی غم در بغل داشت و سیهپوشان سرگرم عزاداری بود، تجمعات نوروزی، رنگارنگ و سرشار از شادی و رقص و پایکوبی بود. این واقعیت نیز یکبار دیگر تصویر روشنی از بیگانگی حاکمیت با مردم را به نمایش گذاشت. فقط حجاب اسلامی نیست و نبود که توده مردم و قبل از همه زنان شجاع و مبارز، بساط آن را از خیابان برچیدند و ضربه سختی بر باورهای مذهبی ارتجاع حاکم وارد ساختند، جریان مبارزه علیه رژیم و خواست تغییر وضع موجود که به یک خواست عمومی تبدیل شده است، یورش به جنبه های دیگری ازاین باورها را در پی داشته و بیش از این خواهد داشت.
درتجمعات نوروزی نه فقط حرفی و نشانی از عزا و عزاداری نبود، نه فقط کمترین همراهی و همراستایی با قید و بندهای و نیات حکومتی نبود، که برعکس، شعار هایی نیز علیه آن داده شد. در برخی از این تجمعات شعار “زن، زندگی آزادی” و نیز شعارهایی در دفاع از مبارزان و جنانباختگان جنبش انقلابی ۱۴۰۱ نیز سرداده شد. تجمعات نوروزی که از اواخر سال ۱۴۰۳ به مناسبت چهارشنبه سوری آغاز شده بود، در روز تحویل سال و نیز روزهای بعد از آن ادامه یافت.
دهن کجی آشکار مردم به معیارها و توصیه های مذهبی ارتجاع حاکم، رقص و شادی و پایکوبی توأم با طرح شعارهایی که گاه کل نظام را زیر ضرب میگرفت، موضوعی نبود که رژیم آن را تحمل کند. حال که ارتجاع اسلامی نتوانسته بود از تجمعات خارج از محدوده کنترل خویش جلوگیر کند، مثل همیشه به سرکوب و توطئه علیه آن متوسل شد. ده ها تن از تجمع کنندگان تحت عناوین و بهانه های گوناگون از جمله به بهانه ” عدم رعایت شئونات اسلامی” احضار و بازداشت شدند. در حافظیه شیراز ۳۷ نفرو در آرامگاه فردوسی ۱۵ نفر باز داشت شدند.در کردستان نیز ده ها تن از تجمع کنندگان نوروزی احضار و بازداشت شدند و مورد بازجویی و ارعاب واقع شدند. تنها در ارومیه و کرمانشاه و چند شهر کردستان مانند اشنویه، سردشت، سقز، مریوان، سنندج و پیرانشهر بیش از ۴۰ نفر بازداشت شدند و مورد بازجویی و تهدید قرار گرفتند. در شهر کوچک سروآباد نیز ۹ تن بازداشت شدند. ارتجاع اسلامی در ادامه این اقدامات سرکوبگرانه، به بهانه عزاداری، سعی نمود از ادامه تجمعات در روزهای بعد جلوگیری کند.
گرچه سرکوب و بگیر و ببند، اصلی ترین تاکتیک مقابله ارتجاع اسلامی با تجمعات اعتراضی و تودهایست، اما یگانه تاکتیک آن نیست. شواهد موجود و خبرهای گوناگون انتشاریافته حاکی از آن است که نیروها و مزدوران اطلاعاتی رژیم از نمونه نیروهای وابسته به سپاه و بسیج و سازمان اطلاعات، در تجمعات اخیر و تجمعات مشابه آن حضور یافتهاند. این نیروها با حضور برنامه ریزی شده در تجمعات نه فقط به شناسایی و شکار فعالان سیاسی و سازماندهندگان تجمعات اعتراضی میپردازند، بلکه سعی میکنند با طرح شعار های انحرافی، تجمع اعتراضی را منحرف و بیاعتبار سازند. در طرح شعارهای سلطنت خواهی و رضاشاهی برخی تجمعات اخیر نیز همین ها نقش مهمی ایفا کردند و میکنند. نفوذ عناصر سپاه و اطلاعات رژیم در درون سلطنت طلبها و جانبداری نوه رضاخان از سپاه پاسداران و فرماندهان آن از نمونه قاسم سلیمانی، البته موضوع جدیدی نیست. اتحاد عملی سلطنت خواهان و ارتجاع اسلامی نیز امری تصادفی نیست. چه سلطنت خواهان چه جمهوری اسلامی، هردو شدیداً مخالف برآمد های رادیکال توده ای و کارگری برای تغییر بنیادی نظم موجود و تحولات ریشه ای اقتصادی و اجتماعیاند. هردو مدافع سرسخت نظام سرمایهداریاند. هردو دشمن آشتی ناپذیر چپ های انقلابی، کمونیستها و طبقه کارگرند و به جرأت میتوان ادعا کرد که این دو گرایش عمیقاً ارتجاعی، در تمام این زمینهها منافع مشترک واحدی دارند و در واقع دو روی یک سکهاند. یک روی سکه، فاشسیم و پان اسلامیسم است، روی دیگر آن ناسیونالیسم افراطی و نئوفاشیسم!
کارگران و زحمتکشان البته به ماهیت واقعی این دو نیروی فوق ارتجاعی پی بردهاند. بیهوده نبود که زحمتکشان بلوچستان و توده های مردم سایر استان ها در جریان تظاهرات و نبرد های خیابانی سال ۱۴۰۱ شعار “سلطنت، ولایت، یکصدسال جنایت” سردادند. بیهوده نبوده است که با شعارهایی چون ” مرگ بر ستمگر، چه شاه باشه چه رهبر” ، ” نه سلطنت نه رهبری – دموکراسی ، برابری” ماهیت یکسان این دو نیرو را برملا و با آن مرزبندی کردهاند.
شیوه مقابله طبقه حاکم و رژیم سیاسی پاسدار منافع آن با جنبشهای اعتراضی توده مردم و از جمله تجمعات خیابانی اما فقط به این تاکتیک خلاصه نمیشود. ایجاد تفرقه و دشمنی، نفرت افکنی قومی از دیگر سیاست های شناخته شده رژیم است. نمونه برجسته آن را در تجمعات نوروزی ارومیه شاهد بودیم.
یک روز بعد از برگزاری تجمع بسیار گسترده نوروزی شهروندان کرد ارومیه و برپایی جشن و شادی و رقص و پایکوبی که با سالروز ضربت خوردن علی امام اول شیعیان مصادف بود، ارتجاع اسلامی مراسم توطئه آمیز ” اجتماع علویان” را در ارومیه برپا کرد. رئیس شورای شهر ارومیه، یک نماینده سابق مجلس و امام جمعه شهر، از گردانندگان و سازماندهندگان اصلی این توطئه نفرت انگیز بودند. مراسمی که تحت عنوان عزاداری برپاشد، با شعارهای مذهبی و قومی و رفتارهای جنجالی و تحریک آمیز و شعار علیه کردها همراه بود. گروهی از مرتجعین و تحریک شدگان با چماق های یک شکل وارد خیابان شدند و “حیدر حیدر” گویان شعارهای نفرت افکنانه سردادند و شهروندان کرد را به کشتار تهدید کردند. سرنخ این اقدام قوم گرایانه ناسیونال – مذهبی های افراطی در دست رژیم و وابستگان حکومتی بود.
مرتجعین و طبقه حاکم همواره سعی کرده اند با ایجاد چند دستگی و اختلافات قومی و مذهبی، از اتحاد کارگران و اتحاد ملیت های مختلف جلوگیری کنند. در اعتراضات اخیر کارگران نیبر هفتتپه، مدیریت این شرکت نیز همین سیاست نفرت انگیز و نفاق افکنانه را اتخاذ کرد و پیش برد. در جریان اعتراض و تجمع روز چهارشنبه ششم فروردین کارگران نیبر که عموماً لر هستند، به قول یوسف بهمنی فعال کارگری هفتتپه، برخی از “کارگرنماها” این تجمع را “اغتشاش” و “اخلال” خواندند. نیروهای حراستی که عموماً عرب هستند به اشاره مدیریت با چوب و چماق به کارگران نیبر حمله کردند، شماری از کارگران را مصدوم کردند و متعاقب آن ۱۵ تن از کارگران باز داشت شدند.
ایجاد نفاق و تفرقه و دامن زدن به تفاوتهای قومی و مذهبی و نفرت افکنیهای نژادپرستانه، از سیاستهای همیشگی طبقه حاکم و رژیم جمهوری اسلامی پاسدار منافع این طبقه است. در ارومیه اما ترک ها، کردها، ارمنیها و آشوریها سالیان متمادی کنار هم زیسته اند. مردم معترض ایران در اعتراضات و شعارهای خویش مکرر از اتحاد ملیت های مختلف دفاع نموده و شعار “کرد و بلوچ آذری، آزادی و برابری” سرداده اند. در هفت تپه نیز اقوام مختلف سالیان دراز در کنار هم زیستهاند. کارگران هفتتپه در جریان مبارزات چندساله خود، نمونه های کم نظیر و درخشانی از اتحاد و همبستگی طبقاتی را به نمایش گذاشته اند. در هفت تپه همه کارگران استثمار میشوند. سرمایه و مدیریت شرکت، کرد و لر و عرب نمیشناسد و همه را یکسان استثمار میکند.
در برابر تاکتیک های سرکوبگرانه و نفاق افکنانه طبقه فرادست جامعه و رژیم سیاسی آن باید ایستاد. کارگران و زحمتکشان باید هوشیار باشند و اجازه ندهند چنین گرایشاتی در صفوفشان رخنه و اظهار وجود کند. باید از ورود چنین افراد و گرایشاتی به صفوف خود جلوگیری و اتحاد خود را حفظ کنند.
اینکه مراسم و جشن های نوروزی به وسیله ای برای ابراز مخالفت با نظم موجود تبدیل شده است، اینکه بخشهای زیادی از توده های مردم بی اعتنا به موازین مذهبی و معیارهای حکومتی، به مناسبت نوروز و به امید روزهای بهتر به جشن و رقص و پایکوبی میپردازند، همه نشان از رشد آگاهی و جسارت بیشتر مردم در مقابله و رو در رویی با رژیم جمهوری اسلامی است.
گرچه ارتجاع اسلامی از تاکتیکهای خود در مقابله با تجمعات توده ای دست نخواهد کشید، اما باید مطمئن باشد که این تاکتیکها ثمره چندانی ندارد. کارگران و زحمتکشان خواهان تغییراند، دامنه فعالیت ها و خواستهای خود را گسترش میدهند و در این مصاف و رویارویی، مقدسات حکومتی را یک به یک زیر سئوال میبرند و تا سرنگونی حاکمیت ارتجاعی و تمام نظم موجود، در اشکال گوناگونی به مبارزه ادامه میدهند. سرکوب وتوطئه، کارساز نیست!
نظرات شما