در دفاع از حق تحصیل کودکان افغان و علیه شوونیسم طبقه حاکم

حق تحصیل یک حق بنیادی برای تمامی کودکان در سراسر جهان است. فرق نمی‌کند کجا و با چه شرایطی زندگی می‌کنند، پناهنده هستند، مجوز اقامت دارند یا نه. این حق بنیادی اما برای کودکان افغان در ایران از سوی دولت فاشیستی حاکم نادیده گرفته می‌شود. حکومتی که سیاستی کاملاً شوونیستی را در مورد آموزش کودکان افغان دنبال و تبلیغ می‌کند.

نادر یاراحمدی، رئیس مرکز “امور اتباع و مهاجرین خارجی” وزارت کشور جمهوری اسلامی، روز چهارشنبه ۷ خرداد به رسانه‌ها گفت: “دانش‌آموزان مهاجری که والد یا سرپرست قانونی آن‌ها اجازه اقامت در ایران را ندارند، تا ۱۵ تیر فرصت دارند که پس از پایان امتحانات و دریافت کارنامه، ایران را ترک کنند. ادامه‌ تحصیل برای این گروه در سال تحصیلی آینده ممکن نخواهد بود، حتا در صورتی که داوطلب آزمون سراسری باشند”.

کودکان افغان ساکن ایران، برای برخورداری از حق تحصیل همواره با مشکلات بسیاری روبرو بوده‌اند. سال‌هایی بیشتر سال‌هایی کمتر، اما در سال‌های اخیر به‌طور مرتب بر مشکلات این کودکان افزوده شده است. در دهه‌ی ۹۰ و در پی اعتراضات و افشاگری‌ در مورد محدودیت‌ها و ممنوعیت تحصیل کودکان افغانستانی (فاقد کارت اقامت) و بازتاب‌های بین‌المللی آن، جمهوری اسلامی (سال ۹۵) مجبور شد تا اجازه ثبت‌نام کودکان افغانستانی در مدارس دولتی را صادر کند. اما این اجازه ثبت‌نام نیز تنها دو سال طول کشید و دوباره کودکان افغانستانی با محدودیت‌ها و اجبار به پرداخت شهریه‌های گزاف روبرو شدند.

هم اکنون نیز کودکان افغانستانی برای ثبت نام در مدارس دولتی مجبور به پرداخت شهریه هستند. در سال تحصیلی ۱۴۰۳ – ۱۴۰۲ براساس بخشنامه‌ی رسمی وزارت آموزش و پرورش این مبلغ برای مقطع ابتدایی ۶۰۰ هزار تومان، متوسطه اول ۸۰۰ هزار تومان، متوسطه دوم یک میلیون تومان و مدارس فنی و حرفه‌ای و کار و دانش یک میلیون و ۲۰۰ هزار تومان تعیین شده بود که البته در عمل برخی از مدیران مدارس چند برابر این مبلغ را از والدین این کودکان درخواست می‌کردند و در صورت عدم پرداخت مبلغ مورد نظر ثبت‌نامی در کار نبود.

جدا از موانع گوناگون سد راه تحصیل این کودکان، موضوعی که می‌باید به آن پرداخت سیاست‌ جمهوری اسلامی در محروم کردن کودکان افغانستانی از تحصیل به بهانه‌ی هزینه تحصیل این کودکان برای کشور است، همان بهانه و دلیلی که با ظاهری “مردم فریب” در مورد اخراج پناهندگان افغانستانی به کار گرفته می‌شود. همان سیاست کثیفی که تلاش می‌کند آدرس غلط برای مشکلات و بحران‌های جامعه به مردم بدهد.

نادر یاراحمدی رئیس مرکز “امور اتباع و مهاجرین خارجی” وزارت کشور جمهوری اسلامی، می‌گوید: “امروز ۶۱۰ هزار و ۳۱۷ دانش‌آموز اتباع در مدارس‌مان داریم و نزدیک به ۱۲ درصد از اتباع دانش‌آموز هستند”. سال گذشته وزیر آموزش و پرورش کابینه گفته بود: “تعداد دانش‌آموز اتباع در برخی شهر‌ها از دانش‌آموزان عادی در یک کلاس بیشتر شده است”. وی هم‌چنین با بیان این ادعا که والدین دانش‌آموزان به خاطر حضور دانش‌آموزان افغانستانی گلایه دارند، گفته بود: “این گلایه ها را می پذیرم” (۲۳ مهر ۱۴۰۳). مهدی فیاضی رییس مرکز “امور بین‌الملل و مدارس خارج از کشور” وزارت آموزش‌و‌پرورش در ادامه همین سخن‌پراکنی‌های مقامات حکومتی، گفت: “حدود ۲۲‌هزار کلاس درس در سراسر کشور به آموزش اتباع خارجی اختصاص یافته است”.

جمهوری اسلامی مدعی‌ست که “سرانه هزینه هر دانش‌آموز افغانستانی سالانه ۵۲۷ دلار و در مجموع ۳۳۵ میلیون دلار می‌شود و این در حالی‌ست که بسیاری از کودکان ایرانی از تحصیل بازمانده‌اند” و در واقع با این تبلیغات یک آدرس غلط به جامعه می‌دهد. در این میان رسانه‌های حکومتی نیز به کمک دولت می‌آیند. برای نمونه روزنامه اینترنتی فراز تیتر زد: “یک میلیون دانش آموز ایرانی بازمانده از تحصیل؛ ۶۰۰ هزار نیمکت در تصاحب افغانی‌ها”. این‌ها همه سیگنال‌هایی‌ست شوونیستی که جمهوری اسلامی و رسانه‌های حکومتی در لفافه‌‌ای از کلمات فریبکارانه به جامعه می‌فرستند، سیاستی‌ به اندازه عمر حکومت اسلامی. آن‌ها همواره کوشیده‌اند تا با اشاعه تفکرات و ایده‌های شووینیستی و ناسیونال فاشیستی ضمن ایجاد تفرقه در میان محرومان و ستم‌دیدگان جامعه، برای مشکلات جامع آدرس غلط بدهند و از زیر بار مسئولیت خود شانه خالی کنند.

اگرچه گروه‌های اندکی از مردم ممکن است فریب این تبلیغات رژیم را بخورند، اما اکثریت بسیار بزرگ مردم ایران به‌خوبی می‌دانند که جمهوری اسلامی و نظم سرمایه‌داری حاکم مسئول محروم شدن کودکان ایرانی (و غیر ایرانی) از تحصیل و در واقع تحصیل رایگان و آموزش با کیفیت هستند. جمهوری اسلامی به عنوان یکی از فاسدترین حکومت‌های جهان که تمام مقامات آن از بالا تا پایین آلوده به فساد هستند، با اختصاص سهم کلانی از بودجه به امور نظامی و دستگاه سرکوب آن‌هم با پول همین مردم، هرگز اهمیتی به آموزش رایگان و با کیفیت نداده است. تمام بودجه جمهوری اسلامی برای آموزش محدود به حقوق ناچیز معلمان می‌شود. از آن سو حکومت دست سرمایه‌داران و به طور خاص مقامات و اقوام شان را برای ایجاد مدارس خصوصی برای اقشار مرفه و حتا متوسط جامعه باز گذاشت تا آموزش “با کیفیت” برای فرزندان سرمایه‌داران تضمین شود.

سیاست شووینیستی جمهوری اسلامی البته محدود به دانش‌آموزان افغانستانی نیست، این سیاست در همان شکل و ظاهر تمام پناهندگان و مهاجرین افغان را در برمی‌گیرد. سیاستی که هدف اصلی آن فریب توده‌های ستم‌دیده‌ی جامعه و ایجاد دودستگی در بین آن‌هاست.

وقتی عزیزی فارسانی، یکی از نمایندگان مجلس اسلامی از  استان چهارمحال و بختیاری در همان مجلس اسلامی می‌گوید:”از وزیر کشور می‌خواهم بحران بی‌سابقه مهاجرین افغانی که منجر به مصرف ۷۰۰ هزار میلیارد تومان در سال از یارانه انرژی، غذا، دارو و آموزش می‌گردد را مدیریت کند؛ و دستور دهد تا پایان سال سه میلیون از این عزیزان به کشور خود بازگردند” (۲۸ فروردین ۱۴۰۴) و یا  مسلم صالحی، نماینده مجلس از اقلید به وزیر کشور تذکر می‌دهد که: “در کل حوزه انتخابیه اتباع افغانی تمام بازار کار را از نیروهای کارگری کشورمان گرفته اند؛ حتا در لاکچری‌ترین و لوکس‌ترین جاهای تهران شاهد حضور اتباع هستیم”. به زبان دیگر قصد دارند این پیام را به جامعه بفرستند که ۷۰۰ هزار میلیارد تومان یارانه را که “حق شماست” “افغان‌ها” مصرف می‌کنند و یا مقصر بیکاری، “افغان‌ها” هستند. همان شعاری که سال‌ها پیش در اول ماه مه تشکل ضد کارگری و دولتی “خانه‌ کارگر” سر داده بود.

اکبر شوکت یکی از مزدوران این تشکل دولتی است که عنوان مضحک “رئیس کانون سراسری انجمن‌های کارگران ساختمان” را نیز یدک می‌کشد. وی نیز به روزنامه “اصلاح‌طلب” شرق از تسخیر بازار کارهای ساختمانی توسط افغان‌ها و شکایت کارگران از به‌کارگیری کارگران افغان سخن می‌گوید!!

جالب آن‌که در این موضوع تمام جناح‌های حکومتی هم‌نظر هستند. برای نمونه روزنامه شرق به نقل از یک به اصطلاح اقتصاددان به نام آلبرت بغزیان می‌نویسد: “در ایران غالب کالاها از آب و انرژی تا غذا و حمل‌ونقل مشمول یارانه می‌شوند و سیل مهاجرت افغانستانی‌ها به ایران می‌تواند تقاضا برای کالا و خدمات یارانه‌ای را افزایش داده و در شرایطی که اقتصاد کشور رشد درخور‌توجهی نداشته، درگیر کسری بودجه شود. از آنجا که محل تأمین کسری بودجه غالباً چاپ پول است، این اتفاق می‌تواند منجر به تورم بیشتر و فقیرتر‌شدن ایرانی‌ها شود”.

یاراحمدی رئیس “مرکز امور اتباع و مهاجرین خارجی” وزارت کشور نیز یکی دیگر از مقامات دولتی است که همین خزعبلات را تبلیغ می‌کند. وی می‌گوید: ” یارانه‌ای که از جیب مردم پرداخت می‌شود، در اختیار این اتباع قرار می‌گیرند. امروز زیرساخت‌های ما دیگر توان تحمل ۶ میلیون اتباع را ندارد. اگر این روند ادامه پیدا کند نگران هستیم یک تقابل بین مردم صورت بگیرد”. به بیان دیگر وی می‌گوید جمهوری اسلامی اتباع خارجی (افغانستانی) را از کشور بیرون می‌کند، کودکان افغانستانی را از تحصیل محروم و از کشور اخراج می‌کند، چرا که یارانه مردم در جیب آن‌ها می‌رود و اگر به این شکل ادامه پیدا کند مردم با افغانستانی‌ها درگیر می‌شوند.

همان‌طور که از سخنان مقامات دولتی مشخص است، سم‌پاشی علیه زحمتکشان افغانستانی مقیم ایران را خود رژیم البته در لفافه تبلیغ می‌کند، همان‌طور که سال‌ها تلاش کرد و می‌کند تا بین اقوام و ملت‌هایی که در ایران در کنار هم زندگی می‌کنند تفرقه و جدایی بیاندازد و به حکومت خود ادامه دهد. اکنون نیز دیواری کوتاه‌تر از مهاجران ستم‌دیده و زحمتکش افغان پیدا نمی‌کند. مردمان سخت‌کوش و زحمتکشی که توسط همان سرمایه‌داران حاکم به شدید‌ترین شکلی استثمار می‌شوند از جمله توسط و یا زیر نظر شهرداری تهران.

تبلیغ عقاید شوونیستی توسط طبقه حاکم تاکنون منجر به فجایع متعددی در کشور گردیده تا حدی که تعدادی از مهاجران و پناهندگان را به کام مرگ کشانده است. مهاجرانی که حتا تا سه نسل در ایران زندگی کرده‌اند. ایجاد شایعات متعدد در درون جامعه علیه مهاجران و پناهندگان افغانستانی یکی دیگر از حیله‌های این جنایتکاران است که فاشیست‌های سلطنت‌طلب نیز دست در دست آن‌ها در تبلیغ این شایعات مشارکت دارند. شایعاتی از قبیل حضور “۱۷ میلیون افغانستانی در ایران”، یا “تجاوز و قتل یک دختر نوجوان در یزد توسط اتباع افغانستان” و یا “۵۰ درصد زایمان‌های استان البرز مربوط به مهاجرین افغان است” و بسیاری از نمونه‌های دیگر که بارها منجر به حمله به منازل افغانستانی‌ها و اتفاقات ناگوار دیگر شده است. یکی از این موارد که در روزهای اخیر انعکاس گسترده‌ای به‌ویژه در شبکه‌های اجتماعی داشت، گفتگوی دو مرد داخل یک ماشین در مورد زیرگرفتن یک کودک افغانی سوار بر دوچرخه است که یکی از آن‌ها می‌گوید “با ماشین بزن به این افغانیه، افغانی دیه ندارد” و دیگری (راننده) نیز تایید می‌کند. این سخنان و رفتار جنایتکارانه محصول همان تبلیغات شوونیستی در رنگ‌ها و اشکال متفاوت است که یک سر آن به رژیم جمهوری اسلامی برمی‌گردد و یک سر دیگر آن به جریاناتی هم‌چون سلطنت‌طلبان.

براساس آمارهای دولتی در سه سال اخیر بیش از ۳ میلیون افغانستانی پناهنده و مهاجر از ایران اخراج و به افغانستان بازگردانده شده‌اند. جمهوری اسلامی فاشیست حتا به این نیز بسنده نکرده و بسیاری از بلوچ‌های ستم‌دیده‌ی ایرانی را نیز به عنوان “افغان” از کشور بیرون کرده است. مردم ستم‌دیده‌ای که مبارزات درخشانی در جریان جنبش “زن، زندگی، آزادی” داشتند و این‌گونه رژیم از این مردم انتقام می‌گیرد.

هنگامی که به آن جنبش بزرگ انقلابی می‌اندیشیم باید یاد افغانستانی‌های ساکن ایران را نیز که در جریان آن جنبش بزرگ دست در دست دیگران دادند، به خیابان‌ها آمدند، کنار دیگران فریاد زدند و بالاخره خون‌شان با گلوله‌ی مزدوران رژیم بر سنگفرش‌ خیابان‌ها جاری شد را نیز گرامی بداریم، یاد ستاره تاجیک، یاد محمدرضا سروری دو نوجوان ۱۷ ساله و ۱۴ ساله افغان که در ایران به‌دنیا آمده بودند.

جمهوری اسلامی نه فقط حق آموزش و حتا فراتر از آن حق زندگی را از پناهندگان و مهاجران افغانستانی گرفته است، بلکه حقوق اولیه عموم مردم ایران، توده‌های کار و زحمت، را نیز همواره نادیده گرفته است. امروز بخش بزرگی از مردم ایران نه از مسکن مناسب برخوردارند و نه از حق درمان، فرزندان‌شان یا از تحصیل بازمانده‌اند و یا از آموزش رایگان و با کیفیت محروم هستند. هرگونه اعتراض به وضع موجود نیز یا با بی‌اعتنایی حکومت روبرو می‌شود و یا با سرکوب. اما حنای حکومت برای فریب افکار عمومی و انداختن بار مشکلات عدیده جامعه بر دوش تحریم، حضور ۶ میلیون افغان و غیره دیگر در میان مردم رنگی ندارد.

باید از حق تحصیل رایگان و با کیفیت تمام کودکان ساکن ایران دفاع کرد، باید از حقوق تمام کارگران ساکن ایران دفاع کرد. کارگران و زحمتکشان از هر رنگ و نژاد و ملیت و قوم هم سرنوشتند.

این حیله‌ی دشمنان مردم، طبقه حاکم سرمایه‌دار است که با افکار پوسیده ناسیونالیستی در میان مردم تفرقه بیاندازند. مردم ستم دیده ایران، برای پایان دادن به وضعیت فاجعه بار کنونی تنها یک راه دارند و آن سرنگونی انقلابی جمهوری اسلامی و برقراری حکومت شورایی کارگران و زحمتکشان است.

 

متن کامل نشریه کار شماره ۱۱۲۲ در فرمت پی دی اف:

 

 

POST A COMMENT.