تهاجم سرمایه علیه طبقه کارگر در تمامی عرصههای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی فزونی یافته است. بیکاری میلیونی و بیحقوقی مطلق، کارگران را در معرض شدیدترین استثمار و بهرهکشی قرار داده است. دستمزدهای واقعی و سطح معیشت کارگران پیوسته کاهش یافته است. طبقه سرمایهدار حاکم در حالیکه بهتدریج بر شدت و مدت کار افزوده است، دستمزدها را به میزان حداقل مطلق خود یعنی به مبلغی که با مقدار کمتر از آن، امکان حیات و تولید نسل برای کارگران وجود ندارد، نزدیکتر ساخته است. همپای تحمیل یک وضعیت فاجعهبار معیشتی بر کارگران، سرکوب قهری و سیستماتیک طبقه کارگر را بیش از بیش تشدید نموده است. احضار و بازداشت فعالان کارگری و فعالان اعتصاب، محاکمه آنان در دادگاههای جزایی و صدور حکم حبس و شلاق، به جزیی جداییناپذیر از سیاستهای طبقه حاکم و کابینه روحانی تبدیل شده است.
بعد از اجرای حکم ۳۰ تا ۱۰۰ ضربه شلاق در مورد ۱۷ کارگر معدن طلای آقدره در اواخر اردیبهشت سال جاری و اعتراضات و مخالفتهای گستردهای که علیه این اقدام بربرمنشانه و اینگونه باصطلاح دادگاهها و مجازاتهایی که مُهر و نشان دوران بردهداری را بر پیشانی دارد و مایه شرمساری بشریت مترقی امروز است، برخی مقامات حکومتی تلاش کردند این واقعه را یک اقدام گذرا و موردی وانمود سازند. یک نماینده مجلس “شلاق در ملاء عام” را مربوط به “دوران جاهلیت” دانست. حتا حرف این به میان آمد که با “عاملین” آن برخورد جدی انجام میشود! وزیر کار نیز که ظاهرا از این واقعه اظهار تاسف کرد و مدیرکل کار آذربایجان غربی را برکنار نمود، در نهایت کارفرمایان و کارگران را به “مهر و الفت” با یکدیگر فرا خواند و چنین قول داد که با “برادران قوه قضاییه” گفتوگو کند تا از این گونه اتفاقات جلوگیری شود!
اما هنوز حتا یک ماه از اجرای مجازات اسلامی و حکم شلاق کارگران آقدره نگذشته بود که ۲۴ تن از ۷۰ کارگر شهرداری اهواز که روز ۲۴ خرداد در اعتراض به عدم پرداخت دستمزدهایشان در برابر شهرداری تجمع کرده بودند، توسط نیروهای انتظامی بازداشت شدند و در پی شکایت شهردار ۲۱ تن از کارگران مدت ۵ روز در بازداشت به سر بردند و سرانجام با سپردن وثیقههای ۳۰ میلیون تومانی بهطور موقت آزاد شدند تا هر وقت کارفرما اراده نمود، دوباره به دادگاه احضار شوند.
کمتر از یک ماه پس از این رویداد نیز، ۱۲ تن از کارگران معترض صنایع چوب و کاغذ ایران (چوکا) که نقش مهمی در اعتراضات اخیر این واحد داشتند، رسما به مراجع قضایی احضار شدند. پروندهی ۹ تن از کارگران معدن سنگآهن بافق نیز که چند بار در بیدادگاههای رژیم محاکمه و به حبس و شلاق محکوم شدهاند، اما به گفته وکیل کارگران هیچگونه دلیلی بر مجرومیت آنها وجود ندارد، همچنان مفتوح است و تا این لحظه مختومه اعلام نشده است.
مواردی از این دست و تعرض بی رادع و مانع سرمایه علیه طبقه کارگر که روزبهروز گسترش بیشتری یافته، فراوان است. کارگران پارسیلون خرمآباد که از روز ۲۶ خرداد در برابر استانداری لرستان در اعتراض به عدم پرداخت ۳۰ ماه حقوق معوقه دست به تجمع زده بودند، ساعت ۲ بامداد روز ۲۷ خرداد مورد یورش قرار گرفتند که شماری از آنان مجروح و شمار دیگری روانه کلانتری شدند. علاوه بر اینها باید به نمونه دیگری از نحوهی برخورد سرمایهداران و کارفرمایان با کارگران اشاره نمود که در نوع خود کم نظیر است و میزان بیحقوقی، ظلم و ستمی را که نسبت به کارگران اعمال میشود به خوبی آشکار میسازد. کارگر چنان مظلوم و بیدفاع و بیسازمان است که هر کارفرمایی کوچک یا بزرگ، وحشیانه استثمارش میکند و همینکه حق خویش یا دستمزد بیشتر مطالبه کند، به زیر شلاق فرستاده میشود یا مورد ضرب و شتم کارفرما و عوامل آن قرار میگیرد. موضوع از این قرار است که دو کارگر یک کارگاه مبلسازی که یکی ۳ و دیگری ۸ میلیون تومان از کارفرمای خود طلبکار بودند، به دلیل بدحسابی کارفرما، قصد داشتند از دست وی شکایت کنند که با تماس تلفنی کارفرما برای تسویه حساب، به وی مراجعه میکنند. اما بجای دریافت طلب خود، توسط عوامل کارفرما به سختی مورد ضرب و شتم قرار میگیرند. این دو کارگر بخت برگشته را سپس به مکانی در منطقه جاجرود منتقل نموده، به مدت ۲۴ ساعت در محلی زندانی و در نهایت در بیابانهای کهریزک رها میسازند.
اینها تنها مشتی از نمونه خروار رویدادهاییست که در همین سه چهار ماه اخیر رخ داده است و در همین بازه زمانی بیش از ۳۰ کارگر به بهانه “اغتشاش” اما در واقع به خاطر سازماندهی اعتراض و اعتصاب از کار اخراج شدهاند!
این رویدادها نه در قرون ۱۸ و ۱۹ بلکه در قرن بیست و یکم اتفاق میافتند! باورکردنی نیست اما حقیقت دارد! کارگری را که فقط کار و مزد کارش را طلب میکند، تازیانه میزنند، مورد ضرب و شتم قرار داده و محبوس میکنند. چنین است مناسبات کار و سرمایه درجمهوری اسلامی! طبقه سرمایهدار برای تحمیل اراده خویش همه گونه ابزار قانونی ، نظامی و اداری را در دست دارد. طبقه کارگر اما در مصاف با سرمایه، بیساز و برگ و فاقد تشکیلات است!
تمام این فشارها، احضارها، محاکمات، مجازاتها، اعمال قهر آشکار علیه کارگران و قراردادن آنها در شرایط شبه بردگی، به منظور تحمیل سکوت و خاموشی بر کارگرانیست که تمام پهنه کشور را به عرصه اعتراض و اعتصاب تبدیل نمودهاند. اس و اساس تعرض سرمایه، برای ارعاب و استثمار بیحد و حصر طبقهایست که جز مبارزه علیه نظم موجود، راه دیگری برای زنده ماندن ندارد. از اینروست که به رغم شلاق و زندان و تشدید مداوم قهر و سرکوب، طبقه کارگر دست از مبارزه برنداشته و به حکم جایگاه و موقعیت خویش نه فقط نمیتواند آرام و خموش بماند که در مبارزه علیه نظم موجود و رهایی جامعه از یوغ ظلم و ستم و نابرابری پیشتاز همه اقشار زحمتکش است و بالاتر از آن، رسالت واژگونی و دگرگونی بنیادی این نظم وارونه را نیز بر دوش دارد.
اعتصابات و اعتراضات پر شمار کارگری نیز گویای همین واقعیت است که برای نمونه می توان به موارد زیر اشاره کرد:اعتصاب کارگران کارخانه دیزل سنگین ایران (دسا)، اعتصاب کارگران کارخانه سیمان دورود، اعتصاب و تجمع کارگران معادن ذغالسنگ کوهبنان، تجمع کارگران کارخانه سامان فلز، کارگران حفاری نفت شمال، کارگران شهرداریها، کارگران چوکا، مخابرات گیلان و کرمان، کارگران واحد استحصال و معدن طلای آقدره، قند اهواز، کارتنسازی ایران، پتروشیمی پردیس، کارگران بازنشسته ریختهگری تبریز، بازنشستگان صنایع فولاد، کارگران بیکار و جویای کار ماهشهر، کارگران اخراجی شینبافت و پارس نئوپان، تجمع کارگران فولاد زاگرس، فولاد و چدن دورود، آتشنشانی رشت، برپایی چادر و تجمع در مقابل کارخانه ریختهگری سدید، تجمع کارگران ساختمانی اهواز، گلریس ابهر، پلیاکریل اصفهان، کشت و صنعت مهاباد و موارد بسیار دیگری نظیر اینها، تنها نمونههایی از اعتصابات و اجتماعات اعتراضی کارگری تنها در تیرماه سال جاری است که خبرآن در رسانههای رژیم اعلام شده و هزاران کارگر معترض نیز در آن شرکت داشتهاند!
به رغم کمیت بالای تجمعات و اعتصابات کارگری که این خود یکی از نقاط قوت جنبش کارگری و بیانگر وجود درجهای از سازمانیافتگی و همبستگی در واحدهای تولیدی و خدماتیست، اما این اعتصابات و اعتراضات به علت پراکندگی، نتایج مطلوب و دلخواه کارگران را در پی نداشته و در اکثر موارد خواستهای کارگران نه فقط با بیاعتنایی طبقه سرمایهدار روبرو گشته که گاه اعتراضشان با شلاق و سرنیزه و زندان نیز پاسخ گرفته است. طبقه کارگر از تشکلهای مستقل خود که نیروی این طبقه را بطور متشکل و سازمان یافته وارد عرصه مبارزه و نبرد طبقاتی سازد، محروم است. کارگر غیر متشکل برای مقاومت در برابر فشارهای مداوم و پایانناپذیر سرمایه برای تشدید استثمار و افزایش سود و کاهش دستمزدها، هیچ ابزار و وسیله موثری در اختیار ندارد. بی استثنا هر جا که کارگران غیرمتشکل باشند و فاقد تشکل، آنجا استثمار شدیدتر است و مزدها همواره گرایش نزولی دارند و ساعات کارگرایش صعودی.معضل بزرگ جنبش کارگری تشکیلات است. هم آن تهاجم و سرکوب بی حد و حصر و شلاق و مجازاتهای ددمنشانه عصر بردهداری، هم شرایط وخیم معیشتی و دستمزدهای ناچیز و زیر خط فقر و هم بیاعتنایی سرمایهداران به خواست کارگران تا حد بسیار زیادی ناشی از فقدان تشکیلات و ضعف تشکل طبقه کارگر است. طبقه کارگر بیسلاح نمیتواند در برابر طبقهای که قدرت سیاسی در چنگ اوست، عرض اندام کند! در پیکار طبقه کارگر علیه طبقه سرمایهدار، تشکیلات مهمترین سلاح طبقه کارگر است. تنها با این سلاح برنده است که میتوان راه را بر یکهتازی سرمایه مسدود ساخت و نه فقط وضعیت دستمزدها و شرایط و حقوق کار را بهبود بخشید، بلکه میتوان و باید با خود سیستم مزدی نیز تعیین تکلیف کرد! چرا که مشکل اصلی در اساس شرایط کار و مزد کم نیست، بلکه خود سیستم مزدیست.درپیکاربی امان طبقه کارگرخواه برای برچیدن نظام مزدی و خواه برای بهبود وضعیت مزد وشرایط کار، تشکیلات مهمترین سلاح این طبقه است و چنانکه گفتهاند کارگر منفرد هیچ است و کارگر متشکل همه چیز!
در این مساله تردیدی وجود ندارد که جنبش کارگری ایران طی ۱۵ سال اخیر از جهت تشکلیابی، رشد و ارتقاء آگاهی و سازمانیابی در صفوف کارگران گامهای مهمی به جلو برداشته است. با ایجاد معدود سندیکاها، کمیتهها و تشکلهای فعالان کارگری اگرچه گام هائی درجهت تشکلیابی کارگران برداشته شده ، بویژه ضرورت ایجاد تشکل های مستقل کارگری را به میان کارگران برده و بهنوبه خود نقش مهمی در پیشبرد و گسترش مبارزات کارگری داشته اند،با اینهمه،اعتصابات کارگری کماکان جدا ازهم و پراکنده اند و هیچ چیز از نیاز مبرم و فوری طبقه کارگر به تشکل های مستقل و قدرتمند خود نکاسته است. کارگران با برپایی اعتراضات و اعتصابات پرشمار در کارخانهها و موسسات تولیدی و خدماتی در سرتاسر کشور، سازمانیافتگی و همبستگی خود را در سطح هر واحد تولیدی و خدماتی نشان دادهاند. این درجه از سازمانیافتگی در عین آن که گویای یک مرحله ار رشد و اعتلای جنبش طبقاتی کارگران است، در عین حال افقهای جدیدی را فراروی جنبش کارگری گشوده و زمینه را برای گذار از اعتصابات پراکنده، به اعتصابات سرتاسری فراهم ساخته است. اما گذار از اعتصابات پراکنده به اعتصابات سرتاسری و فراتر از آن، به یک جنبش سازمانیافته سرتاسری، مستلزم ایجاد تشکلهای سرتاسری است. تشکل سراسری اما یک شبه و فیالبداهه ایجاد نمیشود. نخست باید تشکلهای سراسری در هر رشته تولیدی و خدماتی را سازمان داد. طی دو سال اخیر، نطفه چنین تشکلهایی در برخی رشتهها مانند برق، مخابرات، معدن زغالسنگ و پتروشیمی ایجاد شده است و دست جنبش کارگری در این زمینه خالی نیست. چیزی که هست این تشکلهای نطفهای را باید تقویت کرد و به عموم رشتههای تولیدی و خدماتی تعمیم داد.
این وظیفه بر دوش بخش پیشروتر و آگاهتر کارگران در هر رشته تولیدی و خدماتی قرار دارد. کارگران آگاه و پیشروی که در حال حاضر نیز در هر واحد تولیدی و خدماتی، اعتصابات و اعتراضات کارگری را سازماندهی و رهبری میکنند،علاوه برایجاد و تکثیر کمیته های مخفی کارخانه، میتوانند با ایجاد پیوند و هماهنگی میان خود در کارخانهها و موسسات یک رشته تولیدی و خدماتی، کمیتههای مخفی هماهنگی را ایجاد کنند و اعتصابات و حرکاتهای اعتراضی کارگران را در آن رشته معین هماهنگ سازند و اعتصابات سراسری در آن رشته معین را سازمان دهند. همین کمیتههای مخفی هماهنگی که پیشروترین و آگاهترین کارگران کارخانهها و موسسات تولیدی و خدماتی یک رشته در آن گرد آمدهاند، شاکله و نطفه اصلی تشکل سراسری در آن رشته تولیدی و خدماتی خواهند بود. بدیهیست که در جریان رشد و ارتقاء بیشتر مبارزات طبقه کارگر، از به هم پیوستن این تشکلهای سراسری رشتههای مختلف تولیدی و خدماتی، میتوان به تشکلهای سراسری فرارشتهایی و به یک جنبش متشکل و سازمان یافته سرتاسری شکل داد.
نیاز به گفتن نیست که تاکید بر ایجاد کمیتههای مخفی هماهنگی و تشکل سراسری رشتهای به عنوان نقطه آغازین غلبه برپراکندگی و بی تشکلی طبقه کارگر درلحظه کنونی، به معنای نفی انواع دیگر تشکلهای کارگری نیست. طبقه کارگر مثل نان شب، به تشکل نیاز دارد و در هر جا و هر اندازه که میتواند باید متشکل شود. تشکل کارگران در سطح یک رشته تولیدی و خدماتی، هیچ تباینی با متشکل شدن کارگران در اشکال دیگر و در مقیاسهای دیگر ندارد. فراموش نباید کرد که طبقه کارگر ایران نه فقط به تشکیلات در هر یک از رشتههای تولیدی و خدماتی نیاز دارد، بلکه نیازمند تشکیلاتیست که کل این طبقه را نمایندگی کند. نکته مهم در هر حال اما این است که طبقه سرمایه دار حاکم برایران زمانی حاضر است حرف نیروی کار را بشنود، شلاق را برزمین گذارد و رفتار برده وار با کارگر نداشته باشد که کارگر تشکل های مستقل و طبقاتی خود را ایجاد نموده ومبارزات متشکلی را علیه آن سازمان دهد. اعتصاب و اعتراض زمانی قرین موفقیت قطعی خواهد شد که طبقه کارگر خود را متشکل سازد و پرچم اعتراض و مبارزه متشکل و سرتاسری را برافرازد!
نظرات شما