شورای هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان ایران، روز شنبه ۶ اردیبهشت به مناسبت روز معلم در ایران، فراخوانی برای برگزاری تجمع در روز ۱۱ اردیبهشت صادر کرد. شورای هماهنگی در این فراخوان با گرامیداشت یاد و خاطرهی ابوالحسن خانعلی که در جریان تجمع معلمان به تاریخ ۱۲ اردیبهشت سال ۱۳۴۰ توسط نیروهای مسلح رژیم سلطنتی به قتل رسید و از آن سال به بعد این روز (۱۲ اردیبهشت) به عنوان روز معلم در ایران نامگذاری شد، از فرهنگیان شاغل و بازنشسته خواست تا در ۱۱ اردیبهشت برابر با اول ماه می روز جهانی کارگر، ساعت ۱۰ صبح در برابر ادارات آموزش و پرورش دست به تجمع بزنند.
شورای هماهنگی در این فراخوان خواستهای معلمان را به سه دسته تقسیم کرد. دسته اول مطالبات معیشتی معلمان از قبیل افزایش حقوق برای معلمان شاغل و بازنشسته تا بالای خط فقر، بیمه تکمیلی قوی، کارآمد و فراگیربرای تمامی معلمان شاغل، بازنشسته و نیز دانشآموزان، تعیین تکلیف فوری معلمان خرید خدمتی، حقالتدریس و سرایداران مدارس و پرداخت حقوق بالاتر و متناسب با هزینههای زندگی به آنان، پرداخت پاداش پایان خدمت معلمان، قرار گرفتن صندوق ذخیره فرهنگیان در دستان فرهنگیان و بالاخره اجرای کامل و واقعی همسانسازی حقوق بازنشستگان با شاغلین.
آموزش رایگان و پایان دادن به کالاییسازی آموزش، آموزش با کیفیت، رفع تبعیض های جنسیتی و ارائه آموزشهای جنسی و اجتماعی در مدارس، بازگرداندن کودکان محروم از تحصیل به مدارس، پذیرش حق آموزش به زبان مادری، اختصاص بودجه مناسب و کافی برای مدارس، دسته دوم مطالبات معلمان در این فراخوان بود.
لغو تمامی احکام صادره علیه معلمان از جمله توسط حراست و هیاتهای تخلفات اداری، به رسمیت شناختن تشکلهای صنفی و حق تشکلیابی، حق برگزاری تجمع، لغو هرگونه قرارداد یا تفاهمنامه که باعث دخالت یا ورود نیروهای انتظامی و امنیتی به مدارس شود، دسته سوم از مطالبات معلمان در این فراخوان بود که تحت عنوان “مطالبات حقوقی و مدنی” آورده شده بود.
در پایان فراخوان آمده بود: “حاکمیت باید بداند که جامعه فرهنگیان دیگر حاضر نیست در برابر فقر، تبعیض، تحقیر و سیاستهای مخرب آموزشی سکوت کند”.
پس از انتشار فراخوان شورای هماهنگی، تهدیدات نیروهای سرکوب رژیم آغاز شد، از اقدامات سرکوبگرانه حراست آموزش و پرورش تا احضار به اطلاعات و پلیس امنیت، حتا تلفن به اعضای خانواده و تهدید معلمان به اقدامات قضایی و غیره در صورت شرکت در تجمع ۱۱ اردیبهشت. به نوشتهی شورای هماهنگی “گاه تلفن ارگانی تمام نشده، تلفن ارگانی دیگر آغاز میشد” و این تهدیدات تا صبح روز پنجشنبه ۱۱ اردیبهشت ادامه یافت. همچنین قبل از آغاز تجمعات در همدان رضا مسلمی از فعالان صنفی معلمان در برابر دبیرستان محل تدریس وی دستگیر شد که چند ساعت بعد آزاد شد. محمود صدیقیپور عضو کانون صنفی فرهنگیان گیلان نیز در همان روز بازداشت و پس از ساعاتی آزاد گردید.
در همهی شهرهایی که تجمعات معلمان برگزار شد، حضور نیروهای سرکوب چه با لباس رسمی و چه با لباس شخصی بسیار پُر رنگ بود. در سنندج اطراف اداره آموزش و پرورش، معابر و حتا خیابانهای اطراف به اشغال نیروهای سرکوب رژیم درآمده بود و بدینترتیب مانع هرگونه تجمع معلمان شدند. مزدوران لباس شخصی در یکی از خیابانهای نزدیک اداره کل یکی از فعالان معلمان را شناسایی و قصد دستگیری او را داشتند که با مقاومت وی و ترس مزدوران از حمایت مردمی از این معلم مبارز و شکلگیری کانونی برای اعتراض، مجبور به رها کردن وی شدند.
در بوشهر نیز همین جو برقرار بود، اما تعدادی از معلمان توانستد در برابر اداره کل تجمع کنند. در این میان از طرف مدیرکل آموزش و پرورش به معلمان پیغام داده شد که مدیرکل در دفترش منتظر آنهاست تا با معلمان گفتگو کند، اما معلمان با شناختی که از حکومت و عوامل آن پیدا کردهاند، این دعوت را رد کرده و بعد از یک ساعت به تجمع خود پایان دادند. مزدوران رژیم همچنین اجازه هیچگونه تصویربرداری به معلمان ندادند. هرسین، اسلامآباد غرب، شیراز، نورآباد ممسنی از دیگر شهرهایی بودند که معلمان توانستند بهرغم تمام فشارها تجمعات خود را در برابر ادارات آموزش و پرورش برگزار کنند.
در کرمانشاه که بازنشستگان این شهر از مدتها پیش تجمعات مشترک برگزار میکنند و با طرح شعارهای مناسب با موضوعات روز جامعه از این نظر یکی از پیشروترین شهرها در مبارزات بازنشستگان هستند، این بار در همراهی با فراخوان شورای هماهنگی، برابر اداره کل آموزش و پرورش استان، همراه با معلمان شاغل تجمع اعتراضی برگزار کردند. جدا از معلمان شاغل و بازنشسته، در این تجمع بازنشستگان تامین اجتماعی، مخابرات و علوم پزشکی حضور داشتند.
در تهران حضور نیروهای سرکوب حکومت اسلامی از دیگر شهرها گستردهتر و برخورد با معلمان شاغل و بازنشسته نیز خشونتآمیزتر بود. نیروهای سرکوب رژیم ضمن دستگیری تعدادی از شرکتکنندگان در این اعتراض جمعی، با ضرب و شتم معلمان مانع شکلگیری تجمع آنها شدند. همچنین دژخیمان رژیم اسلامی مانع هرگونه تصویربرداری از هجوم وحشیانه به معلمان و تجمع اعتراضی آنها گردیدند. براساس اخبار تاکنون انتشار یافته ولی میرزاسیدی، فراحی شاندیز، احمد حیدری، صادقی و حسین عبادیان توسط مزدوران رژیم دستگیر شدهاند که از این تعداد، ولی میرزاسیدی عضو هیات مدیره کانون صنفی معلمان (تهران) در تماسی کوتاه با خانواده از انتقال خود به زندان اوین خبر داده است. از وضعیت دیگر بازداشتیهای این روز از جمله حسین عبادیان از اعضای کانون صنفی معلمان تهران و آموزگار مدارس شهرستان شهریار تاکنون خبری منتشر نشده است.
یک ارزیابی از تجمعات اعتراضی معلمان
در نگاه اول شاید به نظر بیاید که رژیم توانست با فشارها، تهدیدها و گرفتن چماق سرکوب بالای سر معلمان مانع برگزاری تجمعات گسترده معلمان شود. این نگاه گرچه بخشی از واقعیت را بیان میکند، اما این واقعه یک روی دیگر نیز دارد که بسیار با اهمیتتر از ظاهر قضیه است.
دستگاه سرکوب جمهوری اسلامی با اعلام فراخوان از سوی شورای هماهنگی به فوریت دست به کار شد، این نه نشان قوت رژیم بلکه نشان ترس و وحشت رژیم از گسترش اعتراضات است. جدا از عملکرد رژیم در این روز که بار دیگر به همگان نشان داد که در جمهوری اسلامی هیچ اهمیتی ندارد چه کسی بر صندلی ریاستجمهوری بنشیند و چه ظاهری به خود بگیرد، این واقعیت بار دیگر در برابر چشمان همگان قرار گرفت که رژیم برای ادامه حیات ننگین خود تنها به دستگاه سرکوب متکی است. اما همین دستگاه سرکوب بهرغم تمام فشارهایی که بر جنبش معلمان در سالهای اخیر بویژه از سال ۱۴۰۱ با دستگیری و اخراج وسیع معلمان پیشرو و فعال در شورای هماهنگی وارد آورده است، نتوانست معلمان را به سکوت بکشاند.
حکومت بر این گمان است که اگر مانع برگزاری تجمع (بویژه در شهرهای حساس مانند تهران) نشود، این تجمعات گستردهتر و بیشتر خواهند شد و آنگاه حاکمیت سرکوب و خفقان در جامعه به چالش کشیده و بیش از پیش رنگ میبازد. رنگ باختن سلاح سرکوب نیز معنای دیگری جز از دست رفتن تنها اتکای رژیم برای بقا ندارد. این را حاکمیت در رابطه با جنبش اعتراضی معلمان بهوضوح تجربه کرده است.
در سال تحصیلی ۱۴۰۱ – ۱۴۰۰ که اوج مبارزات معلمان بود، اگرچه اعتراضات به ۲۰۰ شهر گسترش یافت و در برخی از شهرها هزاران معلم در تجمعات اعتراضی حضور یافتند، اما ابتدا تجمعات اعتراضی از چند شهر آغاز شد. در شهریور ماه ۱۴۰۰ تنها در ۶ شهر معلمان دست به تجمع زدند. در مهرماه به حدود ۴۰ شهر رسید که تا بهمنماه این روند رشد ادامه و تجمعات اعتراضی با حضور هزاران معلم در ۲۰۰ شهر برگزار گردید. در آن سال تحصیلی آخرین تجمع معلمان به روز جهانی کارگر برمیگردد که شورای هماهنگی تجمع به مناسبت روز معلم را – به مانند سالجاری – در ۱۱ اردیبهشت اول ماه می فراخوان داد. این تجمع با سرکوب شدید روبرو گشت، بسیاری از معلمان دستگیر، زندانی و اخراج شدند. پس از آن حکومت اسلامی برای جلوگیری از رشد جنبش معلمان سرکوب این جنبش اعتراضی را با همان شدت ادامه داده است.
بنابراین روی دیگر نمایش اعتراضی معلمان در روز جهانی کارگر، ترس و واهمه شدید رژیم است، حکومتی که از وحشت به سرکوب روی میآورد، اما بهرغم آن، به رغم سرکوب بیپروا، نمیتواند این فریاد و اعتراض را در جامعه خاموش کند. چرا نمیتواند خاموش کند؟ یک دلیل بسیار مهم آن وجود تشکل است، تشکل مستقل که میتواند بهرغم تمامی این تهدیدات در محدودهای این فریاد و اعتراض را بازتاب دهد. شورای هماهنگی، به عنوان تشکل مستقل معلمان در طول تمام این سالها و به رغم تمام فراز و نشیبها حتا در اتخاذ برخی از سیاستها، توانسته است به بقای خود ادامه داده و همچنان خواستهای معلمان کشور را بازتاب دهد.
نکته بسیار مهمی که باید به آن توجه داشت، این است که اوجگیری جنبش معلمان به شرایط مشخص سیاسی در جامعه برمیگردد. واقعیت این است که در هر شرایطی توده معلم بهرغم آگاهی از وضعیت خود، جامعه و شرایط سیاسی حاکم، آماده آن میزان از فداکاری و از خودگذشتگی نیستند که برای نمونه با خطر اخراج روبرو شوند. اخراج از آموزش و پرورش به معنای قطع تنها ممر معاش آنهاست. وارد شدن این گروه از معلمان به مبارزه عملی شرایطی را میطلبد که این شرایط امروز در جامعه مهیا نیست. اگرچه در شرایط بحرانی کنونی این امکان وجود دارد که این شرایط با سرعت مهیا گردد. در واقع در شرایط سیاسی کنونی، یک جرقه ممکن است به حریقی مهیب منجر گردد، و به همین دلیل جمهوری اسلامی هم از تشکل میترسد و هم از گسترش مبارزات سازمانیافته و متشکل.
معلمان در طول سالها مبارزات خود به این آگاهی رسیدهاند که جمهوری اسلامی به خواستهای معلمان که در فراخوان سالجاری نیز به طور مبسوط آمده بود، پاسخ نداده و نخواهد داد. این واقعیت را شورای هماهنگی نیز در فراخوان خود به آن اذعان دارد و تاکید میکند که در طول این سالها جمهوری اسلامی به خواستهای معلمان بیتوجه بوده، به آنها پاسخ نداده و تنها در فکر سرکوب جنبش معلمان بوده است. با توجه به این سطح از آگاهی و بحران سیاسی حاکم بر جامعه، این وظیفهی تشکلهایی به مانند شورای هماهنگی است که با کار بیشتر در میان توده معلمان و بسیج آنان و نیز با اتخاذ تاکتیک های مؤثر تر مبارزه مانند سازماندهی اعتصاب و برپایی اعتصاب سراسری در راستای تحقق مطالبات صنفی و سیاسی معلمان تلاش کند. با به صحنه آوردن توده معلمان و اعتصاب سراسری و همراهی با اعتصابات سراسری طبقه کارگر ایران که میتواند نقشی تعیینکننده در مبارزه داشته باشد، میتوان رژیم را به کلی فلج ساخت و شرایط را برای سرنگونی آن و مناسباتی که مسبب تمامی این بدبختیهاست مهیا ساخت. تا آن زمان که شاید دور نباشد، شورای هماهنگی به عنوان تشکل مستقل معلمان قطعاً به مبارزات خود و سازمانیابی بهتر و بیشتر ادامه خواهد داد. فراخوان شورای هماهنگی و تجمع معلمان در روز جهانی کارگر یکی از این قدمها، اقدامات نسبتاً موفق، مناسب و ضروری بود که میتواند و میباید تقویت و بیشتر شود.
نظرات شما