سکوت مرگبار مسئولان حکومت در باره فاجعه انفجار بندر رجایی ادامه دارد. نه علت انفجار روشن است، نه تعداد کشتهشدگان و نه شمار مفقودان. برغم تعداد بالای کشتهشدگان تنها جسد ٤٦ تن به خانوادههایشان تحویل داده شده است. حاکمیت با انتشار قطرهچکانی خردهخبرهای گاه متناقض میکوشد ابعاد فاجعه را محدود و اوضاع را عادی نشان دهد. جمعیت هلال احمر اعلام کرد عملیات جستوجو در پی حادثه انفجار بندر رجایی، شامگاه ۱۳ اردیبهشت ماه به پایان رسیده است. این در حالی است که خانواده های زیادی در جستجوی عزیزانشان به بندر عباس رفته اند.
در روز جهانی کارگر وقتی هنوز گازهای سمی حاصل از انفجار و پیکرهای جزغاله شده در هوای بندرعباس پراکنده بود احمد میدری وزیر کار به بندرعباس رفت و با تحویل دادن مشتی دروغ به خانوادههای کارگری بهتزده و سوگوار وعده رسیدگی به وضعیت معیشتی آنها را داد. او گفت درست است که شش میلیون کارگر در ایران بیمه نیستند اما برنامه هفتم توسعه اقتصادی این مشکل را حل میکند. روز قبل از آن پزشکیان رییسجمهور در بندرعباس بود. او با خونسردی یک جنایتکار سریالی لبخند بر لب اوضاع را عادی توصیف کرد و از تلاش برای ساختن آینده گفت.
با گذشت بیش از یک هفته هنوز کمتر از ٥٠ تن از قربانیان شناسایی شدهاند. روز شنبه ١٣ اردیبهشت مدیرکل پزشکی قانونی هرمزگان اعلام کرد شمار جانباختگان شناسایی شده حادثه انفجار در بندر شهید رجایی به ٤٦ نفر رسید. «۱۰ نفر از این جانباختگان از استان هرمزگان، ۵ نفر از استان سیستان و بلوچستان، ۴ نفر از استان ایلام، ۲ نفر از استان کرمان، ۳ نفر از استان اصفهان و از استانهای خوزستان، خراسان رضوی، تهران، فارس، خراسان جنوبی نیز هر کدام یک نفر در میان جان باختگان شناسایی شده اند.» رئیس کل دادگستری هرمزگان هم از بستگان درجه یک مفقودین خواست برای نمونهگیری و تطبیق DNA به اداره کل پزشکی قانونی در مرکز استان محل سکونت خود مراجعه کنند؛ تائیدی بر این واقعیت که تعداد جسدهای متلاشی شده زیاد است و بسیاری قابل شناسایی نیستند.
در حالی که طبق خبرهای رسمی ۱۲۴۲ نفر در انفجار مجروح و به بیمارستانها منتقل شدهاند معاون درمان وزارت بهداشت مدعی شد. به جز ٧٠ نفر که در بیمارستاهای بندرعباس بستریاند و پنج تن که برای درمان به شیراز منتقل شدهاند، همهی مجروحان از بیمارستانها مرخص شدهاند. سخنگوی هلال احمر نیز داوطلبان امدارسانی به قربانیان بندر رجایی را از سفر به منطقه برحذر داشت.
بندر رجایی واقع در ۲۳ کیلومتری غرب بندرعباس، منطقه ویژه اقتصادی است و سرمایهداران دولتی و خصوصی آن ملزم به اجرای قوانین کشوری از جمله قانون کار نیمبند نیستند. این اسکله حفاظت شده است و ورود و خروج عادی از آن کنترل میشود. اما سرمایهداران مستقر در آن راههایی برای وارد کرد کارگران بیشناسنامه برای بهرهکشی ارزانتر پیدا کردهاند. اگر درهای اصلی کنترل میشود درهای جانبی که هست. و خیلی از دلالان کار به جذب کارگران روزمزد برای کارگر باربری و سایر کارهای ساده مشغولند.
انفجار ظهر روز شنبه ششم اردیبهشت تا شعاع ٤٠ کیلومتری احساس شد و خسارت ایجاد کرد. حالا کارگران زنده مانده فراخوانده شدهاند به سرکار بازگردند و در حالی که اجساد قطعهقطعه شده مفقودان در محوطه پراکنده است کار را از سر بگیرند.
برغم سانسور شدید خبری و منع روزنامهنگاران دخلی از انعکاس وضعیت، خبرهایی از ابعاد فاجعهبار انفجار به بیرون درز کرده است.
به گفتهی یک آتشنشان، «همهچیز در آتش و دود بود. قیر در حال جوش بود و با هر جداسازی، انفجارهای کوچک رخ میداد، تکههای اجساد لابلای کانتینرها گیر کرده بود. اکنون نیز آتش پنهان است و با رسیدن اکسیژن دوباره شعلهور میشود. ما کانتینرها را بیرون میکشیم، آتش آن را اطفاء میکنیم، اما باز دوباره شروع میشود. چون لودر نیست که کار کند، آتش پیش میرود.»
یک راننده که دو نفر از همکارانش را از دست داده است میگوید: «انفجار که رخ داد، من در اسکله بودم. مثل یک زلزله ۱۰ ریشتری بود. آن دو نفر در کانکس داخل محوطه و در مدار انفجار بودند. این جنازهها قابل رویت و شناسایی بودند. کسانی را داریم که مجهولالهویهاند و نمیتوان آنها را تشخیص داد. بعضی از جنازهها پودر شدهاند، شدت انفجار آنقدر زیاد بود که میتوانست یکنفر را پودر کند. انگار که ۱۰۰ موشک خورده باشد آنجا. آهنپاره، کانتینر و ماشینهای ترکیده همهجا بود. فاجعه بود. هرتعداد کانتینر که در محوطه وجود داشت، سوخته است».
به گفتهی یک راننده که خانهاش ۴۰ کیلومتر با اسکله فاصله دارد: «اسکله که منفجر شد، انگار یکنفر در خانه را با لگد باز کرد. شیشه بعضی جاها خرد شد. سقف ماشینها پایین آمده بود. فشار انفجار خیلی بالا بود. شما حساب کن که فقط ۴۰ کیلومتر موج آن انفجار آن بود.»
بیمارستان شهید محمدی بندرعباس در اولین ساعات بعد از فاجعه مملو از مصدومان است. یکی از پرستاران این بیمارستان هم میگوید که «تا ساعت هفت عصر روز شنبه، ۲۵۱ نفر به بیمارستان منتقل شده بودند و ۱۵ نفر هم آخر شب از بیمارستان صاحبالزمان منتقل شدند و شرایط ویژهتری داشتند. «کشتهها را خیلی جمع نکردند که بیاورند. آماری هم از سوختهها ندارند و فقط مصدومان و سوختگیها را آورده بودند. خیلی از بیماران سوختگی به دستگاه وصلند و بعضی از بیمارانی که صورتهاشان سوخته، در نوبت جراحیاند.»
و مهرداد صیادینیا، جراح عمومی بیمارستان محمدی میگوید «سوختگیهای بالای ۵۰ درصد احتمال مرگومیر بالایی دارند و باید در مراکز خاصی بستری شوند که اینجا نداریم.»
٩٩ درصد قربانیان کارگرند
بندر رجایی بزرگترین بندر ایران و به وسعت یک شهر است و به روایتهای مختلف ٧ تا ١٢ هزار کارگر در آن کار میکنند. کارگران روزمزد و آنها که بدون قرارداد رسمی و بدون بیمه هستند و نامشان جایی ثبت نمیشود عمدتا بلوچاند و از روستاهای دورافتاده ایرانشهر و سراوان برای درآوردن لقمهای نان به بندر رجایی میروند.
انفجار ظهر روز شنبه زمانی رخ داد که کارگران در حال بارگیری بودند. یکی از این کارگران میگوید: «حالم خوش نیست، فقط این را بگویم که ما مشغول کار بودیم که بیگ بنگ اتفاق افتاد؛ انگار آخرالزمان شد، همکارانم را دیدم که هر کدام گوشهای افتادهاند یا در هوا معلقاند، واقعاً آخر الزمان بود.»
به گفتهی اسماعیل حاجیزاده» دبیر اجرایی خانه کارگر استان هرمزگان، بیشتر قربانیان کارگر بودهاند، مصدومان هم همینطور، تعدادی هم راننده ماشین سنگین بودند که برای بارگیری به اسکله آمده بودند. کارگران فوتی و مصدوم، در شرکتهای تخلیه و بارگیری و انبارها مشغول به کار بودهاند؛ اکثر از سه شرکت بودهاند و تعدادی هم در سالنهای بارگیری و استاندارد شاغل بودهاند.
کارگران روزمزد بلوچ عموما در روستاهای اطراف اسکله که روستای خونسرخ یکی از آنهاست ساکناند. برخی حتی شبها در خیابان میخوابند. «برخی هم شبها در جایی که اخیراً به نامِ “ایستکار” برای کارگران فصلی درست شده، چند ساعتی استراحت میکنند. بعضی از اینها چندین ماه برای کار در بندرعباس میمانند و خانوادههایشان خبر ندارند که اینها دقیقاً کجا کار میکنند.»
“دَسکوهاران”، صفحه ندای زنان بلوچ در اینستاگرام درباره کارگران بلوچ شاغل در بندر رجایی نوشته است:
« کارگران روزمزد ساکن این روستاها در بیشتر مواقع از سوی دلالها به کارفرما معرفی میشوند و به شکلی گروهی در پروژهها مشغول کار میشوند. کارفرماها پول را به دلالهای میدهند و کارگران پس از کسر سهم دلال مزد خود را دریافت میکنند.
در همان روز جنایت بندرعباس در حایی که کارگران بهتزده به دنبال نام و نشانی از دوستان و همقطاران خود بودند، روستای خونسرخ تخلیه شد. اَبر کارفرماها به جای آن که برای کارگران در شهرها کمپهای موقت تهیه کنند و آنها را اسکان دهند بدون پرداخت هیچ هزینهای از کارگران خواستند شهر را ترک کنند و به خانههای خود بازگردند.»
یکی از کارگران قربانی “عبدالباسط شاهوزهی” از اهالی اسلامآباد لوتک شهرستان زابل بود. عبدالباسط سرپرست یک پدر سالخورده، یک خواهر و دو برادر معلول بود.
او با تعدادی دیگر از کارگران در یک اتاق زندگی میکرد. روز انفجار جهت یافتن کار به فلکه کارگری بندرعباس رفت. کمپین فعالان بلوچ نوشته است: « در روز حادثه، فردی به نام «افشین» از شرکت «سینا گستر» واقع در اسکله شهید رجایی، عبدالباسط و دو شهروند دیگر را از فلکه برای کارگری روزانه به اسکله منتقل میکند. وظیفه محولشده به این کارگران، تخلیه محمولهای شامل گوشت از یک کانتینر سردخانهای بود.
به گفته همکاران عبدالباسط، این محموله شامل ۱۳۰۰ قطعه گوشت ۲۰ کیلویی بود که تا زمان وقوع حادثه، ۱۰۰۰ قطعه از آن تخلیه شده و تنها ۳۰۰ قطعه باقی مانده بود.
طبق اظهارات شاهدان، انفجار بهصورت ناگهانی و در کسری از ثانیه رخ داد؛ بهگونهای که کارگران حتی فرصت واکنش نداشتند. شاهدان عنوان کردهاند که در لحظه انفجار، احساس شوک شدید ناشی از جریان برق، مشابه برق سهفاز، به بدن آنها وارد شد. عبدالباسط در لحظه اول انفجار، بر اثر اصابت چندین قطعه گوشت ۲۰ کیلویی به ناحیه سر، دچار ضربه شدید شد و در دم جان باخت. پیکر او توسط یکی از همراهان از محل حادثه منتقل شد. در این حادثه، یکی از همراهان عبدالباسط مجروح و یکی دیگر دچار جراحت سطحی شد.»
تعداد مفقودان بالاست. ممکن است برخی کارگران بخصوص کارگران بینام و نشان و آنها که کسی را ندارند تا پیگیر وضعیتشان شوند پیدا نشوند. آنها که از روستاهای دورافتاده به بندر رجایی آمده اند و خانوادههایشان حتی نمیدانند کجا کار میکنند. ممکن است تکهپیکرهایی که آتشنشانان میگویند لابهلای کانتینرها گیر کرده بودند هرگز شناسایی نشوند اما نباید اجازه داد این جنایت عادیسازی شود. باید گفت مرگ بر سرمایه و مرگ بر دولت سرمایهداران که شرایط قتل عام کارگران را فراهم میکند و با عادیسازی فاجعه قتل کارگران جامعه را به آن عادت داده است.
انفجار بندر رجایی تنها فاجعه ناشی از کار برای کارگران نیست. چه بسیار کارگرانی که در حوادث مشابه جان میبازند اما توجهی جلب نمیشود. مانند انفجار در معدنجوی طبس که جان ٥٣ کارگر را گرفت. کارگران معادن که در انفجارهایی در اعماق زمین تکه تکه میشوند.
خانوادههای کارگران بلوچ در این روزها در بندرعباس و دور و بر اسکله سرگردانند و با نگرانی به دنبال خبری از گمشدگان خود هستند. خانوادههای گروهی از کارگران مفقود روز شنبه ١٣ اردیبهشت مقابل ورودی بندر تجمع کردند و خواستار پاسخگویی شدند. باید این ابتکارات را حمایت کرد. حکومت مسئول است و باید پاسخگو باشد. باید کارگران مفقود شده پیدا شوند. حکومت تلاش میکند بر روی تلی از اجساد اوضاع را عادی جلوه دهد. نباید گذاشت این حیله عمل کند. نباید اجازه داد جنایت عادی شود.
نظرات شما