ارتجاع اسلامی یکبار دیگر خصومت ذاتی خود با کارگران و ترس و وحشت خویش از اول ماه مه را نشان داد. دستگاه پلیسی – امنیتی رژیم که برای جلوگیری از برگزاری مراسم اول ماه مه، چند روز قبل از روز کارگر در حال آماده باش بود، به نحو گستردهای دست به اقدامات سرکوبگرانه و پیشگیرانه زد. در آستانه اول ماه مه، احضار و تهدید فعالان کارگری تشدید شد و در مواردی به ضرب و شتم و بازداشت فعالان کارگری پرداخت. دستگیری و بازداشت فعالان کارگری در حالی صورت میگیرد که دهها کارگر پیشرو پیوسته به نهادهای امنیتی احضار و مورد بازجویی و تهدید قرار گرفته و دست کم ۱۹ فعال کارگری در زنداناند.احضار و تهدید و بازداشت فعالان کارگری در آستانه اول ماه مه البته موضوع جدیدی نیست. این روال همیشگی طبقه حاکم در قبال طبقه کارگر بوده است. این موضوع در بیانیه سندیکای کارگران شرکت واحد به مناسبت اول ماه مه که یازده اردیبهشت ۱۴۰۴ انتشار یافت نیز به خوبی بیان شده است. بیانیه در این مورد مینویسد:” سندیکای کارگران شرکت واحد در حالی بیانیهی روز جهانی کارگر ۱۴۰۴ را منتشر میکند که همچنان دو تن از اعضای قدیمی هیئتمدیره، ابراهیم مددی و داود رضوی، در زندان بهسر میبرند و دیگر اعضای حقطلب سندیکا و فعالان کارگری نیز تحت فشار و کنترل نیروهای امنیتی قرار دارند. از زمان بازگشایی سندیکا در سال ۱۳۸۴ تاکنون، هیچ اول ماه مهای را بدون تجربهی حبس، تهدید، اخراج و سرکوب اعضای سندیکا و دیگر کارگران معترض پشت سر نگذاشتهایم. سرکوب تشکلهای مستقل و انکار ابتداییترین مطالبات طبقهی کارگر، همواره بخشی جداییناپذیر از سیاستهای حاکمیت بوده است.” دستگیری ها و ضرب و شتم و اقدامات سرکوبگرانه برای مقابله با تجمعات روز ۱۱ اردیبهشت که شورای هماهنگی تشکل های صنفی فرهنگیان فراخوان آن را صادر کرده بود نیز بسیار وسیع و گسترده بود که مشروح آن در مقاله دیگری در همین شماره آمده است.
طبقه حاکم بهرغم هرگونه سرکوب و ارعاب و بازداشت و یا حتی ضرب و شتم و مقابله فیزیکی با تجمعات اول ماه مه اما هرگز قادر نبوده است بر جایگاه ویژه و مهم این روز در نزد و ذهن کارگران خدشهای وارد سازد و مهمتر از آن نتوانسته و نمی تواند اندیشه و آرمان سوسیالیستی طبقه کارگر را زائل سازد. سرکوب فیزیکی نه فقط اول ماه مه را از اهمیت نینداخته است، بلکه بسیاری از کارگران، جمعها، فعالان و تشکل های کارگری افزون بر گرامیداشت اول ماه مه در اشکال متنوع و گوناگون، دست کم دربیانیه های ویژه اول ماه مه، برآرمان های واحد طبقه کارگر جهانی و هبستگی طبقاتی کارگران پای فشردهاند. در این بیانیهها با عبارات گوناگون اما در شکلی کاملاً روشن، مخالفت خود را با نظام سرمایهداری واعتراض علیه استثمار وستم و تبعیض و نابرابری اعلام نموده و بر آرمانهای سوسیالیستی و کارگری تأکید ورزیدهاند.
دربیانیههای متعددی که به مناسبت اول ماه مه انتشار یافت، برای نمونه بیانیه سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوس رانی تهران و حومه، علاوه بر طرح برخی مطالبات صنفی از نمونه دستمزد و بیمه، تمرکز اصلی روی مطالبات سیاسی و ضد سرمایهداری است. در این بیانیه به صراحت عنوان شده اول ماه مه ، نماد مبارزهی جهانی طبقهی کارگر در برابر نظام سرمایهداری و مناسبات استثمارگرانه و ضدانسانی است. گفته شده: مطالبات ما در این روز، بر پایهی اصول عدالت اقتصادی و اجتماعی، کرامت انسانی، آزادیهای صنفی و سیاسی، نفی استثمار، و مبارزه با هرگونه تبعیض و سرکوب استوار است. به رسمیت شناختن حق ایجاد تشکل مستقل و آزادی بی قید و شرط همه کارگران زندانی و فعالان صنفی، مدنی و سیاسی از مطالبات اساسی ماست.
لغو مجازات اعدام، توقف اجرای احکام اعدام، لغو هرگونه تبعیض جنسی، جنسیتی، نژادی، ملی، مذهبی، عقیدتی و طبقاتی، بخش دیگری از مطالبات سندیکای کارگران شرکت واحد مندرج در بیانیه اول ماه مه است. بیانیه از حقوق کودکان و زنان نیز غافل نبوده و خواهان آموزش رایگان برای همه، لغو کارکودک، برابری کامل حقوقی و اجتماعی زنان و لغو حجاب اجباری شده و در همبستگی با کارگران افغان نوشته؛ افغان ستیزی سیاستی مخرب است که تنها به سود حاکمان و سرمایه داران است. در بیانیه همچنین با جنگ های تجاوزکارانه، گسترش میلیتاریسم، کشتار و نسل کشی قاطعانه مخالفت شده و درپایان بر وحدت و تشکل کارگران تأکید شده است.
چنانکه مشاهده میشود مضمون سیاسی، ضد سرمایهداری و ضد استثماری این بیانیه بسیار پر رنگ و به درستی محور اصلی و استخوانبندی بیانیه را تشکیل میدهد.
مواضع ضد کاپیتالیستی و ضد استثماری و طرح خواستهای سیاسی البته در بیانیه های اول ماه مه، گرچه بسی پررنگتر از گذشته، اما بی سابقه نیست. دربرخی بیانیه های اول ماه مه امسال، افزون بر اینگونه موضع گیریها و طرح خواستها، به نکته بسیار مهم دیگری نیز اشاره شده است. دربیانیه مشترکی که با امضای” گروه اتحاد بازنشستگان”، ” سندیکای کارگران نیشکر هفتتپه” و دو امضای دیگر در تاریخ ۶ اردیبهشت انتشار یافت، برمبارزه طبقه کارگر علیه نظام سرمایهداری و حقانیت این مبارزه برای رهایی “تمام بشریت” از از استثمار و ستم تأکید شده است. بیانیه با اشاره به سرکوبگری “نظام سرمایه داری و حکومت اسلامی” از ضرورت مبارزه طبقه کارگر برای دستیابی به خواستهای اقتصادی و سیاسی و فرهنگی سخن میگوید و یک رشته مطالبات سیاسی از نمونهی ؛ برابری زنان و مردان در زمینه استخدام و مزد و تصدی مسؤلیتها،آزادی بیان، تجمع، اعتصاب و تشکل و تحزب، آزادی زندانیان سیاسی و لغو مجازات های قرون وسطایی و اعدام و نظایر آن را عنوان میکند. بیانیه اما در همین محدوده متوقف نمیشود و معتقد است که این خواستها باید به درجات بالاتری که منجر به رهائی جامعه از ستم و استثمار می شود، ارتقا یابد. در این بیانیه بر نقش طبقه کارگر و ضرورت مبارزه متشکل این طبقه برای به زیر کشیدن نظام سرمایهداری تأکید ویژه شده است.
اینها همه نکات مهم و برجسته ای هستند که در بیانیه به آن اشاره میشود برجستهتر و مهمتر از همه اما نه فقط طرح صریح و پررنگ خواستهای سیاسی – که این در جای خود مهم و ضروریاست – بلکه ضرورت مبارزه سیاسی متشکل کارگران است که برآن بسیار تأکید شده است. مبارزه ای که به گفته بیانیه نقشی تعیین کننده در نبرد طبقاتی برای رهایی کار از انقیاد سرمایه ایفا میکند. بیانیه ضمن اشاره به مبارزه مستقل کارگران در پیوند با زحمتکشان شهر و روستا در این مورد می نویسد: لازم است که مبارزۀ سیاسی مستقل کارگران، در کنار مبارزات اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی این طبقه، به عرصۀ بزرگ و تعیین کنندۀ مبارزۀ طبقاتی برای رهائی کارگران و دیگر زحمتکشان و کل جامعه از استثمار و ستم سرمایه داری و حکومت های مدافع این نظام در هر شکل و لباس، تبدیل گردد.
همین ایده درست و اصولی ضرورت مبارزه سیاسی متشکل کارگران و فراتر رفتن مبارزه از چهارچوب مطالبات صنفی و اقتصادی، ایده بسیار مهمی که اوایل سال گذشته از جانب امضا کنندگان بیانیه مورخ ۶ اردیبهشت نیز عنوان شده بود و در بیانیه اول ماه مه تکرار شد و پیش از آن نیز حتی دربیانیه دستمزد با امضای همین نیروها به آن اشاراتی شده بود اکنون در برخی بیانیههای اول ماه مه نیز تکرار شده و تحقق مطالبات صنفی، رهایی از معضلات موجود، به تحولات بنیادین و نقش آفرینی سیاسی طبقه کارگر گره زده شده است. بر نقش کارگران به عنوان بزرگترین نیروی حاضر در صحنه تحولات سیاسی و اجتماعی تأکید و علیه محدود ماندن نقش کارگران در طرح مطالبات صرف اقتصادی و صنفی موضعگیری شده است.
مهمترین و برجسته ترین و در همان حال جدید ترین موضوع این بیانیهها، تأکید بر ضرورت مبارزه سیاسی کارگران و ایفای نقش طبقه کارگر در تحولات سیاسی و اجتماعی است. اگر جنبه های ضد سرمایهداری و ضد استثماری و طرح خواست های سیاسی پیش از این هم در بیانیهها و قطعنامههای اول ماه مه سابقه داشت، اما تأکید بر ضرورت فراتر رفتن از مبارزه اقتصای و ضرورت مبارزه سیاسی طبقه کارگر نکته جدیدی است که حاکی از آگاهی بخش های پیشرو تر فعالان جنبش کارگری و تلاش برای پاسخ به یک نیاز مهم و مبرم جنبش طبقه کارگر است.
هیچ فعال واقعی جنبش کارگری و کارگر آگاهی نمیتواند این واقعیت را انکار کند که جنبش طبقه کارگر بهرغم پیشرفتهایی که در یک سال اخیر بهویژه در زمینه طرح شعارها و مطالبات سیاسی داشته است، اما این جنبش در کلیت خود هنوز در محدوده شعارها و مطالبات اقتصادی و صنفی محدود مانده است. جنبش طبقه کارگر متأسفانه هنوز به مرحله یک جنبش سیاسی سازمانیافته و سراسری ارتقا نیافته است. هشدارهای برخی تشکلها و فعالان کارگری داخل کشور در این زمینه که در برخی بیانیه های اول ماه مه نیز انعکاس یافته بسیار حائز اهمیت است و باید آن را جدی گرفت. مهم نیست چه تعداد و چه درصدی از فعالان کارگری و کارگران پیشرو به این نقطه ضعف پیبرده و آن را هشدار داده اند. نفس ماجرا و ایده مطروحه بسیار مهم است که بر یک کمبود و نقطه ضعف جدی در جنبش کارگری انگشت گذاشته است.
برخی بر این پندارند و چنین فکر میکنند که چون این ایده فقط از جانب جمع محدودی عنوان شده که کمیت آن نسبت به جمعیت چند میلیونی توده کارگران ناچیز است، پس موضوع مطرح شده نیز فاقد اهمیت و اعتبار است. اینان بر این تصور واهیاند که اگر مبارزه سیاسی کارگران ضرورت میداشت، کارگران باید در ابعاد تودهای و میلیونی به این ضرورت رسیده و موضوع را مطرح میکردند. کنه نظر اینان در واقع این است که عجالتاً باید به مبارزات و خواست های اقتصادی و صنفی اکتفا شود.اینان در عمل دنباله رو جنبش خود به خودی و اکونومیستیاند که نقش عنصر آگاه و پیشرو کارگری و مبارزه سیاسی در شرایط کنونی را انکار میکنند و در عمل، تقویت کننده ایدئولوژی بورژوایی در میان کارگرانند – البته تا آنجا که نفوذی در بین کارگران داشته باشند-.
هر فرد کمونیست و کارگر آگاهی بهخوبی این موضوع را میداند و به تجربه دریافته است که در تحت حاکمیت نظام سرمایه داری، جایی که فرهنگ مسلط، فرهنگ بورژوازی است و جامعه تحت سیادت بورژوازی قراردارد و تمام مدیا و امکانات تبلیغاتی در دست آن است، تمام طبقه کارگر و یا توده های وسیع کارگران نمیتوانند به آگاهی سیاسی سوسیالیستی دست یابند. چرا نمیتوانند؟ به این دلیل ساده که در نظام سرمایهداری بیش از هرچیز ایدئولوژی بورژوازی متداول است و به کارگران تحمیل می شود. به این دلیل که تاریخ پیدایش ایدئولوژی بورژوازی به مراتب قدیمیتر از ایدئولوژی سوسیالیستی است. به این دلیل که این ایدئولوژی بطور جامع تری پیوسته منظم شده و برای انتشار خود دارای وسایل به مراتب بیشتری است و دائماً در اشکال گوناگونی تجدید حیات یافته و بر کارگران تحمیل میشود.
بنابر این روشن است در تحت شرایط سیادت بورژوازی، این همواره بخش های پیشروتر و آگاه تر کارگران اند که به آگاهی سیاسی سوسیالیستی دست مییابند و قادرند ضعف و کمبود ها و نیازهای مبرم جنبش طبقه کارگر را شناسایی و مطرح نمایند و سعی میکنند تا حد ممکن، سایر هم طبقهایهای خود را نیز آگاه کنند. ازیاد نبریم که در سال ۹۷ این کارگران پیشتاز و آگاه هفتتپه بودند که شعار سیاسی شوراها و آلترناتیو شورایی و نان و کار و آزادی را مطرح کردند و نه توده وسیع و میلیونی کارگران. اما این شعارها که بر بستر شرایط واقعی و نیاز جنبش طبقه کارگر مطرح شده بود، به سرعت و در سطح نسبتاً وسیعی مورد استقبال کارگران و تشکل ها و فعالان کارگری قرار گرفت. اینان که نیاز جنبش طبقه کارگر و ضرورت فراتر رفتن مبارزات اقتصادی کارگران به مبارزه سیاسی رابه بهانه اینکه این موضوع از طرف توده های وسیع کارگران مطرح نشده، انکار می کنند، اساساً اهمیتی به پرورش همه جانبه سیاسی کارگران نمی دهند و در همه حال ستایشگر جنبش خود به خودیاند. اینان نمیخواهند بفهمند که مهم ترین و قطعی ترین منافع طبقاتی عموماً فقط به وسیله مبارزات و تحولات عمیق سیاسی ممکن است عملی شود نه مبارزه اقتصای و صنفی( اکونومیستی) که درجازدن در چهارچوب نظم بورژوازی است.
گرایش انحرافی دیگری نیز وجود دارد که با اشاره و استناد به برخی واقعیت ها از نمونه سرکوبگری رژیم جمهوری اسلامی، تحمیل قراردادهای پیمانی و موقت و تحمیل دستمزد های ناچیز و فقر و شرایط سخت معیشتی تحمیلی برکارگران، چشمان خود را بر روی نقطه ضعف جنبش طبقه کارگر و محدود ماندن در چهار چوب خواست ها و مبارزات اقتصادی و صنفی کارگران می بندد و در بهترین حالت ماجرا را به بعد حواله می دهد و اینکه خود کارگران در وقت خودش مبارزه سیاسی هم خواهند کرد. این گرایش نه فقط از روبرو شدن با نقطه ضعف جنبش کارگری طفره می رود و مبارزه سیاسی کارگران را به روز محشر حواله میدهد، بلکه هیچ وظیفهای برای کارگران آگاه و پیشرو، نیروهای چپ کمونیست مدافع منافع طبقه کارگر در لحظه حاضر قائل نیست و آن ها را بیوظیفه میکند. این گرایش نیز در اساس سطح فعلی مبارزه و جنبش طبقه کارگر را کافی می داند و مانند گرایش قبلی دنباله رو جنبش خود بخودی است.
وظیفه یک کمونیست و کارگر آگاه و پیشرو اما نه انکار موانع موجود و نه به ویژه انکار نقاط ضعف و کمبود جنبش طبقه کارگر ویا پنهان کردن آن در زیر چندین خروار عبارت پردازی های تمجید گونه بی ربط به جنبش طبقه کارگر، بلکه شناسایی و اعتراف به این نقص و کمبودهای هرچند تلخ و تلاش برای آگاهی رسانی و غلبه بر آن است.
نظرات شما