نقش جمهوری اسلامی در تشدید فاجعه زیست محیطی به نام “ریزگردها”

تابستان شروع نشده بود که “ریزگردها” نفس مردم بسیاری از شهرها و روستاها را به تنگ آورد و بسیاری را روانه‌ی بیمارستان‌ها کرد. در هفته‌های اخیر از مناطق مختلف ایران، گزارشاتی مبنی بر افزایش ریزگردها در هوا در حد بحرانی و خطرناک در رسانه‌ها منتشر شد و هر روز بر دامنه آن‌ها افزوده شد. بنا به آمار حداقل ۲۰ میلیون نفر در ۲۳ استان کشور با این پدیده دست و پنجه نرم می‌کنند. با پرواز ریزگردها بر فراز شهرها و روستاها، مسئولان ناگزیر به سخن می‌آیند، تقصیر را به گردن کشورهای دیگر می‌اندازند، وعده و وعید می‌دهند، و با کاهش آن‌ها، همه چیز را به فراموشی می‌سپرند. تا سال بعد و روز از نو و روزی از نو.
یکی از این مسئولان، معصومه ابتکار رئیس سازمان حفاظت محیط زیست بود که در برنامه گفت‌وگوی ویژه خبری عصر یکشنبه، ۴ تیر، توضیحات مفصلی داد و آن را به گردن کشورهای عراق، سوریه و به ویژه داعش انداخت. امری که موجی از خشم و اعتراض و تمسخر را در میان مردم برانگیخت.
خشم و اعتراضی به حق. زیرا که سال‌هاست از عوارض بیماری‌زای این پدیده در رنج‌اند. متخصصان درباره عوارض این پدیده، بر افزایش عفونت دستگاه‌های تنفسی، آسم، اختلالات قلبی، برونشیت و بیماری‌های گوارشی، بینایی و پوستی تأکید می‌کنند.
اما این پدیده چیست؟ شاید بسیاری تا چند سال پیش نام “ریزگرد” را نشنیده بودند. اما با تیره شدن آسمان برخی شهرها، مردم با این پدیده آشنا شدند. ریزدگرها، ذراتی‌اند به قطر کم‌تر از دوهزارم میلی‌متر و بسیار سبک‌تر از شن. بنابراین می‌توانند بر اثر باد هزاران متر بالا روند و مسافت زیادی را طی کنند. از این‌رو، ارتباطی با شن‌های برخاسته بر اثر توفان شن ندارند، زیرا شن‌ها درشت‌ترند و چنین مسافت‌هایی را طی نمی‌کنند.
ریزگردها دو دسته‌اند. برخی با منشأ کانی و از جنس سنگ، رس و کوارتز (خرده شیشه)‌که بسیار خطرناکند و حتا از ماسک‌های تنفسی عبور می‌کنند و در صورت ورود به ریه، آن را پاره می‌کنند؛ و برخی دیگر منشأ آلی دارند و از نفت و بقایای گیاهی‌تالاب‌ها ایجاد می‌شوند که آن‌ها نیز خطرناک‌اند.
آن‌چه که تقریباً همگان بر سر آن توافق دارند، علل بروز این پدیده است که به تغییرات آب و هوایی و سیستم اکولوژیکی منطقه برمی‌گردد. تغییراتی که بر اثر عواملی هم‌چون بروز خشکسالی‌ها، کم آبی و خشک شدن بسیاری از تالاب‌ها، دریاچه‌ها، نابودی پوشش گیاهی، سدسازی‌های بی‌رویه و بیش از ظرفیت، بایر شدن زمین‌های کشاورزی، مدیریت نامناسب منابع آبی و فعالیت‌های انسانی نظیر رفت و آمد وسایل نقلیه، به ویژه وسایل نقلیه سنگین و نظامی به وجود آمده‌اند.
در مورد خاستگاه این ریزگردها، اختلاف نظرهای بسیاری وجود دارد. با آن که سران رژیم عمدتاً کشورهایی مانند عراق، عربستان، سوریه و حتا مصر را خاستگاه این ریزگردها برمی‌شمرند و در بسیاری از گزارش‌ها “مهمانان ناخوانده” نامیده می‌شوند تا بر منشأ خارجی آن‌ها تکیه شود، به نظر برخی کارشناسان خاستگاه این پدیده خارجی نیست، بلکه درصدی از آن زاده‌ی تغییرات سیستم اکولوژیکی داخل کشور هستند.
پس از سال‌ها ظهور و عوارض متعدد سلامتی، زیست‌محیطی و اقتصادی این پدیده، انتظار می‌رفت چاره‌ای اندیشیده شود. چاره‌ای هم اندیشیده شد، اما به روش همیشگی جمهوری اسلامی. ضیاءالدین شعاعی، “مدیر ملی مقابله با پدیده گرد و غبار”، هم‌چون رئیس خود، معصومه ابتکار، در گفتگو با “سلامت نیوز” سرمنشأ این پدیده ریزدگردهای اخیر را کشورهای عراق و سوریه معرفی می‌کند؛ در خصوص اقدامات دولت برای مقابله با این پدیده می‌گوید، با توجه به لزوم تعامل با کشورهای منطقه برای مقابله با ریزگردها، “بیش از یک سال از وقت خود را صرف برگزاری نشست‌های منطقه‌ای کردیم… که عملا نتیجه مثبتی دربرنداشت” و در توضیح علت می‌گوید: “مهم‌ترین دلیل آن شرایط سیاسی منطقه بود. زمانی که پدربزرگ منطقه به موضوع ریزگردها بی‌توجه باشد و با ایران سر عناد داشته باشد، سایر کشورهای عربی نیز به این موضوع پاسخ سربالا خواهند داد”؛ سپس، مدعی می‌شود: “شکل‌گیری و تصویب قطعنامه‌های مختلف بین‌المللی در خصوص مقابله با پدیده گرد و غبار در سطح جهانی با ابتکار عمل و پیشگامی جمهوری اسلامی باعث جلب توجه و نگاه بین‌المللی به این موضوع و آغاز اقدامات جهانی در این حوزه شد”؛ و سرانجام خیال مردم را راحت می‌کند که: “با توجه به این که منشأ گرد و غبار، خارج از مرزها قرار دارد و با توجه به شرایط امنیتی کشورهای منطقه، مردم تا ۵۰ سال دیگر امیدی به حل مشکل نداشته باشند.” آن “شرایط امنیتی کشورهای منطقه” که جمهوری اسلامی خود یکی از بانیان و نقش‌آفرینان اصلی در ایجاد، گسترش و ادامه‌ی آن است.
اما بپردازیم به بقیه ادعاهای این مسئول “مقابله با ریزگردها”. اولین هشدارها در مورد امکان بروز فاجعه در منطقه، برخلاف ادعای شعاعی، نه از جانب جمهوری اسلامی که از سوی برنامه محیط زیست سازمان ملل (یونپ) در حدود ۱۶ سال پیش داده شد. هشداری که در آن زمان از سوی کشورهای منطقه و از جمله جمهوری اسلامی نادیده گرفته شد و امروزه مسئولین رژیم مدعی‌اند که آنان “پیشگام” و “باعث جلب توجه و نگاه بین‌المللی به این موضوع” شده‌اند.
در سال ۲۰۰۱، یونپ در گزارشی با نام “زوال اکوسیستم: نابودی تالاب‌های بین‌النهرین” در مورد خطر زوال تالاب‌های ایران و عراق و اثرات مخرب آن بر محیط زیست و حیات وحش هشدار داد و گفت که اثرات آن می‌تواند از سیبری تا آفریقای شمالی را دربرگیرد. این گزارش در مورد تالاب هورالعظیم می‌نویسد، در حدود ۹۰ درصد از این تالاب که بزرگ‌ترین تالاب خاورمیانه است، از سال ۱۹۷۰ تاکنون خشک شده است. و به خطر سدسازی‌های بی‌رویه بر دجله و فرات اشاره می‌کند که از جمله پرسدترین رودخانه‌های جهان‌اند. آن زمان، خطر زوال این تالاب با خشک شدن دریاچه آرال و نابودی جنگ‌های آمازون مقایسه شد. پس از آن این گزارش بارها به روز شد و هر بار بر لزوم همکاری کشورهای منطقه برای مقابله با این فاجعه تأکید شد. از جمله اقداماتی که برای مقابله با این پدیده بارها به آن اشاره شده است، لزوم ثبیت سطح خاک از طریق مالچ‌پاشی، کاشت گیاهان و درختان، ساخت بادشکن‌ها و اقدامات دیگر می‌باشد.
در ژانویه ۲۰۱۳، یونپ “پروژه توفان‌های شنی و گرد و غبار” را به اجرا درآورد تا به پلاتفرم بی‌طرفی برای کشورهای منطقه جهت مذاکره و کسب توافق بر سر راه‌کار این پدیده بدل گردد. در ماه مه کشورهای عضو “شورای همکاری کشورهای عربی خلیج فارس” و همسایگانشان در ابوظبی گرد آمدند تا درباره کاهش تأثیرات توفان‌ها و سهم مالی هر کشور گفتگو کنند. در این نشست، یکی از سؤالات، درباره موفقیت‌های ایران برای مقابله با این پدیده و هزینه مالی آن بود. نماینده ایران مدعی شد که سرمنشأ اکثر این توفان‌ها در منطقه است و نه در داخل ایران و به سختی می‌توان هزینه مالی مقابله با مراکز توفان‌زا را ارزیابی کرد. اما ایران می‌تواند برنامه‌های موفقیت‌آمیزش را با سایر کشورها در میان بگذارد.
سرنوشت این نشست را می‌توان با رجوع به سرنوشت اقدامات پیشین حدس زد. در سال ۲۰۱۰، ایران، عراق، سوریه، قطر و ترکیه توافقنامه‌ای را در تهران برای تبادل اطلاعات، تکنولوژی و تجارب برای کاهش ریزگردها امضا کردند، اما در سال ۲۰۱۴ این توافقنامه هنوز پیشرفتی نکرده بود. در سال ۲۰۱۱ ایران و عراق قراردادی را امضا کردند که در یک پروژه ۲ / ۱ میلیارد دلاری، ۳۸۶۰ مایل مربع از مناطق بیابانی عراق با مالچ‌پاشی تثبیت شود. این قرارداد هیچ‌گاه اجرا نشد.
در سال ۲۰۱۲ گزارش شد، عمق تالاب انزلی به دلیل حجم بالای رسوبات کم شده است. بخش‌های بزرگی از تالاب گاوخونی، ارژن، پریشان، آجی‌گل و تالاب سه‌گانه هامون نیز خشک شدند. وضعیت تالاب هورالعظیم نیز نامناسب گزارش شد.
در همان سال کارشناسان اعلام کردند، وضعیت تمامی ۲۵۲ تالاب ایران نامناسب است و یکی از کارشناسان وضعیت تمامی تالاب‌های ایران را زیر خط قرمز اعلام کرد و علت را ساخت و ساز سدها در اطراف تالاب‌ها و بر روی رودخانه‌هایی نامید که شریان اصلی تالاب‌ها هستند. وی به عنوان مثال گفت: “نمونه چنین اقداماتی احداث ۳۶ سد بر روی رودخانه‌هایی است که ۵ میلیارد متر مکعب از آب دریاچه ارومیه را تأمین می‌کردند.” دریاچه‌ای که وضعیت بحرانی آن، اعتراضات مردمی زیادی را برانگیخت. و دریاچه‌ای که طبق مطالعات بین‌المللی، بادهای بر فرازش می‌توانند گرد و غبار را هزاران متر بالا برده و تا ترکیه، ارمنستان و آذربایجان حمل کنند.
رئیس پژوهشکده علوم زمین و جغرافیای دانشگاه سیستان و بلوچستان در ۸ تیر ۹۵ با اشاره به کانون‌های ریزگرد در شرق کشور گفت: بیش‌تر تالاب‌هایی که در شرق کشور بوده‌اند یا خشک شده‌اند و یا سطح آب آن‌ها به شدت کاهش یافته است.” وی در ادامه گفت: آمارها نشان می‌دهد که ۶۰ تا ۷۰ درصد از برداشت ریزگردهای سیستان مربوط به تالاب هامون و اراضی اطراف آن است.” بادهای فراز هامون نه تنها می‌توانند ریزگردها را در ایران، بلکه در افغانستان و پاکستان نیز پخش کنند.
به رغم ادعای سران دولت درباره خاستگاه خارجی ریزگردها، حسین آخانی، زیست‌شناس و عضو هیئت علمی دانشکده علوم دانشگاه تهران، در بهمن ۹۳ سرمنشأ تولید ریزگردها را تالاب‌های نابود شده بین‌النهرین حد فاصل مرز بین ایران و عراق دانست. او گفت: “نمونه‌هایی از ریزگردها برای آزمایش از خوزستان به تهران منتقل کردیم”. و افزود: “ریزگردهایی که در آسمان کشور ما دیده می‌شود بدون هیچ تردیدی منشأ تالابی دارند و به احتمال قوی از تالاب هورالعظیم در جنوب ایران و عراق نشأت می‌گیرند. بر این اساس، خاستگاه ریزگردها نمی‌تواند مناطق دوردستی نظیر عربستان و شمال آفریقا باشد زیرا اساسا در این مناطق تالابی وجود ندارد.”
زیاد لازم نیست در میان اخبار جستجو کرد تا به خبرهایی این چنینی برخورد: روز ۲ تیر نیز مدیر کل حفاظت محیط زیست استان بوشهر، اعلام کرد: شش کانون بحرانی فرسایش بادی در مناطق دشتستان، تنگستان، دشتی، دیر و بوشهر شناسایی شده است.
گزارشات در مورد تالاب‌های مختلف و تبدیل آن‌ها به یکی از مراکز بحران کم نیستند. شاید منشأ درصدی از ریزگردها کشورهای همسایه باشند، اما این گزارشات نشان می‌دهند که تالاب‌های خشک شده یا کم‌آب ایران نیز در تولید و انتقال ریزگردها به سراسر ایران و کشورهای همسایه نقش دارند.
اکنون که تخریب هورالعظیم و نقش آن در ایجاد ریزگردها بر همگان عیان شده و انکارپذیر نیست، معصومه ابتکار مدعی می‌شود بر اساس اعتبارات و امکانات موجود اقدامات خوبی در زمینه مقابله با ریزگردها و کانون‌های آن صورت گرفته و می‌افزاید: “احیای تالاب هورالعظیم از اقدمات مهم دولت بود: پنجمین دریاچه این تالاب احیا شده و هورالعظیم دیگر کانون بحران برای خوزستان نیست.” در حالی که ناصر عبیات، یکی از فعالان محیط زیست استان خوزستان، ضمن ارائه تصاویری می‌گوید، هورالعظیم جنوبی یا میدان آزادگان جنوبی که بیشترین وسعت کل تالاب هورالعظیم را شامل می‌شود، تقریباً به طور کامل خشک شده است و فقط فاضلاب و پسماند کشاورزی به آن وارد می‌شود. در این منطقه شرکتهای نفتی مستقر هستند و ده‌ها دکل حفاری و اکتشاف در آن مشغول به کارند که در صورت احیای تالاب باید تاکنون به زیر آب فرو رفته باشند اما متأسفانه شاهدیم که وزارت نفت در دو قسمت تالاب مشغول فعالیت و تغییر کاربری است. او در گفتگو با خبرگزاری دولتی “تسنیم” می‌گوید: تنها طی اقداماتی نمایشی برای مدتی چند روزه در حوزه‌های آب‌ریز به این تالاب از دریاچه عظیم سد کرخه آب رهاسازی کردند … که نسبت به این تالاب بزرگ و عظیم یک قطره در دریاست.
معصومه ابتکار به “اعتبارات و امکانات موجود” اشاره می‌کند. یکی از نمایندگان مجلس ارتجاع در مورد مشکلات زیست‌محیطی و بودجه لازم برای رفع آن‌ها می‌گوید: “نمایندگان مجلس نهم … بودجه‌ای برای این مسئله در نظر گرفتند اما در سال ۹۵ با اصرار دولت این بودجه حذف شد.” یکی دیگر هم افشا می‌کند که سازمان محیط زیست نه نیروی انسانی کافی دارد نه بودجه کافی. به طوری که ۱۰ تا ۲۰ میلیارد تومان بودجه کفاف هزینه‌های جاری خود سازمان را هم نمی‌دهد، چه برسد بیاید برای بحث ریزگردها کاری انجام دهد. اکنون روشن نیست، خانم معصومه ابتکار، بر اساس کدام “اعتبارات و امکانات موجود” توانسته نه تنها اقدامات خوبی انجام دهد، بلکه تالابی را که ده‌ها سال است در معرض نابودی‌ست به یکباره احیا کند.
دولت در حالی بودجه محیط زیست را حذف می‌کند که بنا به برآوردها، هزینه کاهش ریزگردها بسیار کم‌تر از هزینه‌های ناشی از عوارض آن‌هاست. علاوه بر هزینه درمان بیماری‌های ناشی از ریزگردها، بسیاری مواقع بالا رفتن حجم ریزگردها در هوا و امکان عدم تنفس، موجب بسته شدن ادارات و مدارس می‌شود، تصادفات ناشی از کاهش دید را افزایش می‌دهد و حتا به تعطیلی فرودگاه‌ها منجر می‌گردد.
بر این همه باید به عوارض اکولوژیکی ناشی از ریزگردها اشاره کرد. بر اثر بسته شدن روزنه‌های تنفسی گیاهان، فتوسنتز گیاهان کاهش می‌یابد و پوشش گیاهی مناطق دیگری که در معرض ریزگرد قرار می‌گیرند نیز نابود می‌شود. گستره این تأثیرات چنان است که بنا به یک ارزیابی، مرجان‌های ساحل خلیج فارس نیز از گزند ریزگردها در امان نمانده و رنگ طبیعی خود را از دست داده‌اند و حتا بر تولید عسل هم تأثیرات منفی گذاشته است، زیرا زنبورها راه کندو را گم می‌کنند.
گرچه یکی از علل این فاجعه خشکسالی، کاهش بارندگی و گرم شدن هوای کره زمین است، اما نقش مسئولان جمهوری اسلامی در تشدید ایجاد این فاجعه و پس از بروز، عدم اقدام برای کاهش دامنه آن انکارناشدنی‌ست. نقشی که با زدن سدهای بی‌رویه و ندادن سهم آب تالاب‌ها آغاز می‌شود و با برنامه‌هایی هم‌چون “نکاشت” ادامه می‌یابد. آن هم با وجودی که یکی از دلایل بروز ریزگردها، عدم کاشت و بایر ماندن زمین‌های کشاورزی دانسته می‌شود. طبق این طرح دولت به کشاورزان حاشیه دریاچه ارومیه یا برخی نقاط دیگر پول می‌دهد تا زمین‌های خود را نکارند. که این خود باعث تولید ریزگردهای ناشی از کود فسفاتی می‌شود که برای کشت گیاهان به کار رفته و بخشی از آن جذب نشده باقی مانده است. ریزگردهایی که سرطان‌زا هستند. آن هم به این بهانه که زدن چاه‌های غیر مجاز و استفاده از آب برای کشاورزی علت اصلی خشکی و کم‌آبی تالاب‌هاست. در حالی که سده‌هاست در این مناطق کاشت و برداشت می‌شود، بی آن که تالاب‌ها و رودها و دریاچه‌ها به مرحله بحرانی برسند. هدف نیز آن است از بار مسئولیت در بحران‌زایی شانه خالی کند؛ بحرانی که ناشی از سدسازی‌های غیرکارشناسانه، گاهی غیر ضروری و بی‌اعتنا به جنبه‌های اجتماعی، اقتصادی و اکولوژیکی منطقه بوده است؛ ناشی از عدم پیشبرد مؤثر و مفید برنامه‌های مستمر و هدفمند جهت کاهش بیابان‌زایی و ایجاد پوشش گیاهی در مناطق لازم بوده است.
گرچه عامل اصلی وضعیت زیست محیطی وخیم کنونی جهان، نظام سرمایه‌داری است که تنها هدف‌اش کسب سود هر چه بیش‌تر حتا به قیمت تخریب محیط زیست است، اما امروزه در بسیاری از کشورهای پیشرفته، دولت‌ها ناچار شده‌اند برای جلوگیری از فاجعه‌های طبیعی یا کاهش دامنه آن‌ها اقدامات پیشگیرانه یا پس از بروز، اقدامات درمان‌گرانه‌ای را در پیش گیرند. انتظاری که در جمهوری اسلامی عبث است. انتظار از رژیمی که در سراسر عمر منحوس خود، از پدیدآورندگان معضلات اجتماعی، اقتصادی و سیاسی و تشدید و تعمیق آن‌ها بوده و اکنون نیز مسئول تشدید این فاجعه زیست محیطی‌ست که ترمیم و جبران بخش کوچکی از آن به سالیان طولانی کار نیاز دارد. اگر ریزگردها موجب مرگ و میر، بیماری، تحمیل هزینه‌های درمانی به مردم به ویژه مناطق محرومی چون خوزستان و سیستان و بلوچستان و سایر نقاط کشور شده است، هم‌چون همیشه رحمتی‌اند برای دست اندرکاران رژیم تا با دایر کردن اداره و ایجاد پست و مقامی جدید به بهانه مقابله با معضل، با دریافت حقوق‌های کلان به چپاول حاصل دسترنج کارگران و زحمتکشان بپردازند، بی آن که گام مؤثری برای کاهش درد و رنج مردم بردارند. برای حل این بحران، هم‌چون سایر بحران‌های گریبان‌گیر جامعه ایران، برای رهایی از تمامی مصایبی که جمهوری اسلامی به بار آورده است و برای نجات محیط زیست ایران نیز تنها راه حل سرنگونی این رژیم و برقراری حکومتی شورایی‌ست که جهت برقراری رفاه و سلامت مردم، حفظ محیط زیست در اولویت‌های اقداماتش به شمار می‌رود.

متن کامل نشریه کار شماره ۷۲۰ در فرمت پی دی اف

POST A COMMENT.