میلیارد‌ها دلار هزینه دخالت جمهوری اسلامی در جنگ داخلی سوریه

kar_logo01ماجراجویی‌های جاه‌طلبانه، توسعه‌طلبانه و هژمونی‌طلبانه جمهوری اسلامی در منطقه خاورمیانه یکی پس از دیگری با رسوایی و شکست روبرو می‌شود. ماجرای هسته‌ای که هزینه‌های سنگینی را به توده‌های مردم ایران تحمیل کرد، ظاهراً با پذیرش شکست، پایان یافت، اما این پایانی بر جاه‌طلبی‌های جمهوری اسلامی نبود. دخالت نظامی روزافزون در سوریه، ماجرای دیگری است که گرچه شکست آن نیز هم‌اکنون آشکارشده است، اما هزینه‌ها دیگری بر دوش کارگران و زحمتکشان ایران تحمیل کرده است. آنچه آشکار است و همگان می‌بینند، اجساد نظامیانی است که روزمره از سوریه بازگردانده می‌شوند. اما آنچه پوشیده و پنهان مانده است، میلیارد‌ها دلاری است که سالانه از جیب کارگران و زحمتکشان ایران، به عنوان کمک به رژیم ورشکسته سوریه داده می‌شود، یا به هزینه‌های نظامی این جنگ اختصاص می‌یابد.
در سوریه جنگی داخلی برپاست که تمام طرف‌های درگیر در آن، یک مشت مرتجع‌اند. در جریان این جنگ داخلی ارتجاعی، شهرهای این کشور به همراه تمام امکانات صنعتی، خدماتی و رفاهی ویران‌شده‌اند. میلیون‌ها سوری، کشور را ترک کرده و در اردوگاه‌های آوارگان به سر می‌برند. ٢۵٠ هزار تن به قتل رسیده و ده‌ها هزار تن از مردم غیرنظامی درنتیجه بمباران‌و گلوله باران‌معلول شده‌اند. میلیون تن نیز در شهرها و روستاهای محاصره‌شده از کمبود آذوقه و امکانات بهداشتی و درمانی در عذاب‌اند. رقابت قدرت‌های جهانی و منطقه‌ای که هریک جانب این یا آن دسته ارتجاعی را گرفته‌اند، عامل مهمی در تشدید و ادامه این جنگ داخلی ویرانگر بوده است. جمهوری اسلامی ایران که حتی تا مرحله گسیل نیروهای نظامی خود به سوریه پیش رفته است، نقش مهمی در ویران‌سازی سوریه و ادامه جنگ داخلی در این کشور داشته است. اما این مداخله نظامی و لشکرکشی برای دفاع و بقاء رژیمی که حداکثر از حمایت ده درصد جمعیت علویان این کشور برخوردار است، جمهوری اسلامی را در منجلابی نیز فروبرده است که نتیجه آن، افزایش روزافزون تلفات نظامیان در سوریه است. هرچه مداخلات نظامی جمهوری اسلامی برای حفظ رژیم سوریه بر سریر قدرت افزایش‌یافته، تعداد کشته و زخمی‌ها نیز بیشتر شده است.
وقتی‌که رژیم در سال گذشته دریافت فقط از طریق اعزام واحدهای سپاه پاسداران، نمی‌تواند به اهداف خود جامه عمل پوشد و همه‌روزه باید اجساد پاسداران را به ایران بازگرداند، زبده‌ترین واحدهای نظامی ارتش ازجمله، واحدهای موسوم به کلاه سبز را به سوریه اعزام نمود. اما هنوز مدتی از اعلان این خبر نگذشته بود که در اواخر فروردین‌ماه امسال، اجساد گروهی از آن‌ها به ایران بازگردانده شد. کمتر از یک ماه بعدازاین ماجرا بود که نیروهای نظامی رژیم، ضربه چنان سنگینی را متحمل شدند که تاکنون بی‌سابقه بوده است. روز ۱۷ اردیبهشت، یک گروه نظامی اسلام‌گرا، از مخالفان رژیم اسد که در ائتلاف جیش الفتح، متشکل از جبهه نصرت، احرارالشام و چندین گروه کوچک‌تر، حضور دارند، با حمله به شهرک مهم و استراتژیک خان طومان در حومه حلب، بر طبق گزارش‌های منابع مختلف، حدود ۸۰ تن از نظامیان جمهوری اسلامی را کشتند یا زخمی کردند و تعدادی را نیز به اسارت گرفتند. سخنگوی سپاه پاسداران استان مازندران اما در ۱۸ اردیبهشت‌ماه، تعداد کشته‌ها را ۱۳ و زخمی‌ها را ۲۱ نفر اعلام نمود. بعداً نیز گفته شد که ۵ تا ۶ نفر اسیرشده‌اند. واقعیت تلفات نیروهای رژیم هنوز دقیقاً مشخص نیست. اما سنگینی این شکست در آن حد بود که سپاه پاسداران با صدور اطلاعیه‌ای از مردم خواست که آرامش خود را حفظ کنند و به اخبار منابع دیگر توجه نکنند. در این اطلاعیه هم‌چنین گفته‌شده بود که در زمان مقتضی که دشمن نتواند از آن بهره‌برداری کند، واقعیت را خواهد گفت. احتمالاً بازگرداندن باقیمانده سپاه کربلای مازندران که در ۲۱ اردیبهشت اعلام شد، سوای از دست رفتن روحیه این واحد سپاه پاسداران، در رابطه با نیاز به ارزیابی دقیق تلفات و خسارات بوده است. چون تعدادی که موفق به فرار شدند، حتی فرصت انتقال کشته‌ها و تعدادی از زخمی‌ها را پیدا نکردند.
شکست‌های نظامی جمهوری اسلامی در سوریه و افزایش روزافزون تلفات، این واقعیت را آشکار کرد که حتی اعزام واحدهای ارتشی به جبهه‌های جنگ در سوریه نمی‌تواند رژیم را از مخمصه نجات دهد و از تعداد تلفات بکاهد. علت آن‌هم پوشیده نیست. نظامیان جمهوری اسلامی باید در منطقه و زمینی جنگ کنند که هیچ شناختی از آن ندارند. علاوه بر این، فاقد هدفی هستند که به آن‌ها انگیزه جنگیدن بدهد. آن‌ها مزدورند. حقوق می‌گیرند که بجنگند. جنگ در سوریه حتی برای سپاه پاسداران نیز نه جنگ ایران و عراق است و نه پاسداران اسلام‌گرای کنونی رژیم، پاسداران آن ایام.
با این اوصاف و به رغم این‌که جمهوری اسلامی این را هم به خوبی می‌داند که حتی امپریالیسم آمریکا به عنوان بزرگ‌ترین قدرت نظامی جهان و ناتو به عنوان قدرت نظامی متحد امپریالیست‌های اروپایی و آمریکایی، در عراق و افغانستان با شکست مواجه شدند، چرا خود را ناگزیر می‌بیند، در سوریه بماند و شکست‌های پی‌درپی را تحمل کند؟
واقعیت قضیه این است که از دست رفتن سوریه برای جمهوری اسلامی به معنای پایان آرزوها و اهداف توسعه‌طلبانه و هژمونی‌طلبانه ای خواهد بود که ۳۷ سال برای تحقق آن تلاش کرده است. بی‌دلیل نبود که رئیس قرارگاه عمار زمانی گفت که سوریه برای جمهوری اسلامی ارزشی بیش از خوزستان دارد و خامنه‌ای نیز سوریه را عمق استراتژیک ایران نامید.
از دست دادن سوریه، برای جمهوری اسلامی صرفاً به خود این کشور محدود نمی‌شود. بلکه به معنای از دست دادن لبنان و نفوذ حزب‌الله خواهد بود. چراکه حلقه ارتباطی مهم و تعیین‌کننده برای تسلیح و تقویت حزب‌الله لبنان، سوریه است. این به معنای پایان ادعاها و شعارهای پوشالی و توخالی ضد صهیونیستی و ضد آمریکائی جمهوری اسلامی خواهد بود. جمع شدن بساط جمهوری اسلامی از سوریه هم‌چنین به معنای پیروزی رقبای منطقه‌ای جمهوری اسلامی و برتری قطعی آن‌ها در منطقه خواهد بود.
شکست در سوریه بر موقعیت شکننده جمهوری اسلامی در عراق نیز تأثیر غیرقابل‌انکاری خواهد داشت. به ویژه در شرایطی که بحران سیاسی در عراق پیوسته عمیق‌تر می‌شود و نفرت از جمهوری اسلامی ایران و مداخلات آن در عراق حتی در میان برخی گروه‌های اسلام‌گرای شیعه، آشکارشده است، به تضعیف موقعیت جمهوری اسلامی خواهد انجامید. توده‌های مردم عراق در اعتراضات اخیر خود، این نفرت از جمهوری اسلامی ایران را در شعارهای خود نشان دادند و خواستار قطع مداخلات و تجاوزهای رژیم حاکم بر ایران شدند. این مردم به خوبی دریافته‌اند که جمهوری اسلامی ایران همانند امپریالیسم آمریکا، نقش مهمی در فلاکت و بدبختی، کشتار و ویرانی کنونی عراق و مردم آن داشته و دارد.
خلاصه کلام، از دست دادن سوریه به معنای کوبیده شدن آخرین میخ بر تابوت سیاست خارجی ‌پان‌اسلامیستی و تلاش برای کسب هژمونی منطقه‌ای خواهد بود. روشن است که این شکست تأثیرات جدی بر وخامت اوضاع داخلی رژیم و فروپاشی جمهوری اسلامی نیز خواهد گذاشت.
بنا به دلایل فوق است که سوریه این همه برای جمهوری اسلامی حائز اهمیت می‌باشد و موجودیت خود و سیاست خارجی‌اش را با شکست یا پیروزی در سوریه مرتبط می‌داند. البته تمام شواهد موجود نشان می‌دهند که جمهوری اسلامی هیچ‌چشم‌اندازی برای پیروزی ندارد. درنهایت آنچه می‌تواند ولو موقتاً به دست آورد، کسب حمایت جناحی از هیئت حاکمه سوریه، در ائتلافی است که با سرنگونی اسد شکل خواهد گرفت. این نیز مشروط است، به این‌که اساساً در کوتاه مدت جنگ داخلی بتواند خاتمه پیدا کند. فرضی که عجالتاً در چشم‌انداز قرار ندارد.
بنابراین، جمهوری اسلامی راهی جز این نخواهد داشت که بیش از پیش در منجلاب بحران و جنگ داخلی سوریه فرورود. نیروی نظامی بیشتری به سوریه گسیل دارد. واحدهای بیشتری از ارتش را به سوریه بفرستد و در واقعیت نقش ارتش از هم پاشیده و ضعیف اسد را خود و گروه دست نشانده اش در لبنان، حزب الله بر عهده گیرد.
اما این دخالت نظامی روزافزون جمهوری اسلامی در سوریه، چه عواقب و نتایجی برای توده‌های زحمتکش مردم ایران داشته و خواهد داشت؟
تا این لحظه متأسفانه توده‌های مردم ایران در قبال این دخالت نظامی موضعی انفعالی داشته‌و سکوت کرده‌اند. علت این بی‌تفاوتی هم در این است که از دیدگاه‌آن‌ها، نیروهایی که برای جنگ به سوریه اعزام می‌شوند، یک مشت مزدور حقوق‌بگیر طرفدار جمهوری اسلامی، اعم از پاسدار، ارتشی و حزب‌اللهی‌اند که ربطی به آن‌ها ندارد. اما عموماً از این واقعیت بی‌خبرند و در ناآگاهی نگه داشته شده‌اند که همین جنگ و اعزام نیروی نظامی چه هزینه هنگفتی برای آن‌ها دارد.
جمهوری اسلامی از همان آغاز موجودیت خود، همواره، در بودجه‌های سالانه خود، میلیاردها دلار از حاصل دسترنج کارگران را صرف هزینه‌های دستگاه نظامی خود کرده است. اما در چند سال اخیر که بر دامنه مداخلات نظامی خود در سوریه افزوده است، بودجه ارگان‌های نظامی رژیم به ویژه سپاه پاسداران و ارتش، گاه متجاوز از ٣۰ درصد افزایش‌یافته است. این بدان معناست که این افزایش هزینه‌های نظامی در نتیجه مداخله در جنگ داخلی سوریه را، توده‌های مردم ایران باید بپردازند. یعنی بار هزینه‌های جنگ تا جایی که صرفاً به اعزام نیروی نظامی و تسلیحات آن مربوط می‌شود، بر دوش کارگران و زحمتکشان ایران قرارگرفته است. اما این فقط بخش کوچکی از باری است که این دخالت نظامی بر دوش توده‌های زحمتکش قرار داده است.
این واقعیت بر عموم مردم ایران روشن است که اکثریت بزرگ کارگران و زحمتکشان ایران زیر خط فقر به سر می‌برند. میلیون‌ها تن از مردم ایران بیکارند. اوضاع اقتصادی از هم گسیخته و وخیم است. دولت ادعا می‌کند که از نظر مالی در مضیقه قرار دارد. دستمزد و حقوق کارگران، بازنشستگان و برخی از کارمندان دولت، مدام به تعویق می‌افتد. اما دقیقاً در همین اوضاع و احوال است که جمهوری اسلامی در هر سال میلیاردها دلار به شکل پول نقد و یا کمک‌های جنسی و تسلیحاتی به رژیم ارتجاعی سوریه می‌دهد.
در سوریه دولتی وجود دارد، درگیر جنگ داخلی با هزینه‌های هنگفت، بدون این‌که منابعی برای تأمین این هزینه‌ها داشته باشد. اقتصاد سوریه از هم پاشیده و دولت از نظر مالی ورشکسته است. تولید ناخالص داخلی این کشور در فاصله ٢٠١٠ تا ٢٠١۵ حدود ۶٣ درصد کاهش‌یافته است. واحد پول سوریه تقریباً ٩٠ درصد ارزش خود را از دست داده است. بهای کالاهای مصرفی از ٢٠١٠ تاکنون ۴۵٠ درصد افزایش‌یافته است. واحدهای تولیدی یا تخریب‌شده و یا از کارافتاده‌اند. بخش بزرگی از کشور و مناطق کشاورزی و معادن در دست مخالفان رژیم است. یکی از منابع مهم درآمد دولت سوریه در گذشته نفت بود که در سال ٢٠١١ به ۴ میلیارد و ٧٠٠ میلیون دلار رسیده بود، اکنون این درآمد تقریباً از دست رفته است. منبع مهم دیگر درآمد دولت از طریق نزدیک به ٩ میلیارد دلار درآمد سالانه از توریسم تأمین می‌شد که این نیز قطع‌شده است. اقتصاد از هم پاشیده هم نمی‌تواند منبعی برای مالیات باشد، به ویژه که بخش بزرگی از سوریه هم‌اکنون در دست گروه‌های مخالف رژیم اسد است. بنابراین دولتی که در سوریه بر سر کار است، در واقعیت درآمدی ندارد و ورشکسته است. اما این دولت برای تأمین هزینه‌های دستگاه نظامی- بوروکراتیک خود نیاز به پول دارد و برای تأمین آذوقه و مایحتاج مردم در مناطقی که هنوز در کنترل آن هستند، به کالا. چگونه منابع کلان آنها را تأمین می‌کند.
سوریه دو متحد دارد، روسیه و جمهوری اسلامی ایران. روسیه عمدتاً از نظر نظامی و سیاسی، رژیم اسد را حمایت و پشتیبانی می‌کند، اما پولی به آن نمی‌دهد. این جمهوری اسلامی است که عهده‌دار تامین نیازهای مالی رژیم بشار اسد شده است.
بر طبق آمارهای منابع مختلف، جمهوری اسلامی در هر سال بین ۶ تا ۱۰ میلیارد دلار به صورت نقد و بخشی نیز به عنوان کالا به رژیم سوریه، کمک می‌کند.
در خردادماه سال گذشته، استفان دمیستورا سخنگوی ویژه سازمان ملل در سوریه، کمک مالی جمهوری اسلامی را به دولت سوریه سالانه ۶ میلیارد دلار اعلام نمود. مؤسسات تحقیقاتی روسیه این کمک اقتصادی و نظامی جمهوری اسلامی را به دولت سوریه در فاصله سال‌های ۲۰۱۲ و ۲۰۱۳، بین ۱۴ تا ۱۵ میلیارد دلار اعلام کردند.
پوشیده نیست که با ادامه جنگ داخلی و وخیم‌تر شدن وضعیت اقتصادی و مالی دولت سوریه، میزان این کمک‌ها پیوسته افزایش‌یافته است. این مبلغ هم‌اکنون باید سالانه لااقل در حدود ۱۰ میلیارد دلار باشد. اگر هزینه‌های نظامی جمهوری اسلامی در سوریه و ازجمله هزینه‌های حزب‌الله لبنان را که رژیم ایران تأمین‌کننده آن است، نیز در نظر بگیریم، این رقم مجموعاً در هر سال به ۱۵ میلیارد دلار خواهد رسید.
بنابراین درحالی‌که میلیون‌ها تن از مردم ایران بیکار و گرسنه‌اند، دستمزد کارگران آن‌قدر ناچیز است که کفاف حداقل معیشت آن‌ها را نمی‌دهد، درحالی‌که مدام دستمزد و حقوق اغلب کارگران و حتی کارمندان دولتی به تعویق می‌افتد، دولت پیوسته از وضعیت وخیم مالی سخن می‌گوید و تریلیونها تومان به بانک‌ها و دیگر مؤسسات بدهکار است، جمهوری اسلامی همه‌ساله میلیاردها دلار از حاصل دسترنج کارگران ایران را به جیب دار و دسته حاکم بر سوریه می‌‌ریزد، تا به اهداف جاه‌طلبانه و توسعه‌طلبانه خود جامه عمل پوشد.
توده‌های کارگر و زحمتکش مردم ایران باید بدانند و آگاه باشند که هزینه‌دخالت نظامی جمهوری اسلامی در سوریه بر دوش آن‌ها است. رژیم حاکم بر ایران هر سال میلیاردها دلار از حاصل کار و زحمت کارگران را که می‌توانست صرف رفاه، آموزش، بهداشت و توسعه کشور گردد، خرج جاه‌طلبی‌های توسعه‌طلبانه خود می‌کند. دخالت نظامی در سوریه هم همانند ماجراجویی هسته‌ای، تنها نتیجه‌اش برای توده مردم ایران، وخامت بیشتر شرایط زندگی آن‌هاست.
بنابراین، مردم زحمتکش ایران باید بی‌تفاوتی را کنار بگذارند، به ماجراجویی دخالت نظامی جمهوری اسلامی در سوریه اعتراض کنند و اجازه ندهند که حاصل کار و زحمتشان، صرف میلیاردها دلار هزینه‌های نظامی دخالت در جنگ سوریه و کمک به رژیم ارتجاعی حاکم بر این کشور شود.

 متن کامل نشریه کار شماره ۷۱۷ در فرمت پی دی اف

POST A COMMENT.