سرمایهداری جهانی با هر رویدادی ورشکستگی و ناتوانی خود را آشکارا در برابر همگان به نمایش میگذارد. اکنون دیگر این ورشکستگی فقط در بحرانهای اقتصادی-اجتماعی و سیاسی جهان ، بحران محیط زیست و ده ها نمونه آن تجلی نیافته اسث، جهان سرمایه داری اکنون با بحرانی بزرگتر از تمام این بحران ها مواجه است، بحران کرونا که کلیت جهان سرمایهداری در برابر آن علیل و ناتوان از کار درآمده است. ویروس کرونا کل این نظام را در هم پیچیده است. سراسر نظام سرمایهداری در مقیاسی جهانی مختل شده است. اقتصاد در حال فرو پاشی است. کشورها تعطیل و نیمه تعطیلاند. ظرفیت امکانات درمانی به پایان رسیده و سیستم های بهداشتی و درمانی در معرض فرو پاشی قرار گرفتهاند. مردم از ترس مرگ در خانههای خود پناه گرفتهاند. در اغلب کشورهای جهان، گروه گروه مردم جان میدهند. کسی نمی داند در چند روز آینده زنده خواهد ماند یا نه.
چرا؟ علت آن پوشیده نیست. انسان برای نظم سرمایهداری تا جائی ارزش دارد که آفریننده ارزش اضافی و سود است. سلامت انسان بر این اصل، فرع محسوب میشود. نظام سلامت فقط تا جائی ضروری است که نیاز سرمایه داری است. به خاطر این سود و نه سلامت و رفاه انسان، هر سال در هر کشورسرمایهداری دهها و گاه صدها میلیارد دلار فقط هزینه نیروهای مسلح پاسدار نظم حاکم میشود. پیشرفتهترین سلاحها برای جنگ و آدم کشی، مقابله با دولتهای رقیب ساخته میشوند و در همان حال با سودهای هنگفت به فروش میرسند. در طول چند دهه اخیر اولویت نظام بهداشتی و درمانی مدام به درجه پائینتری سقوط کرده است. خدمات بهداشتی و درمانی به بخش خصوصی واگذار شد و به حرفه سودآوری برای شرکتهای بیمه و داروسازی و مالکین بیمارستانها تبدیل شده است. هزینههای درمانی کارگران و زحمتکشان مدام افزایش یافت. اما در همان حال، هزینههای تحقیقاتی و علمی بهداشتی و درمانی نیز مدام کاهش یافت و از بودجههای عمومی دولتها حذف شدند. در حالی که از اوائل قرن بیست و یکم شیوع ویروسهای مرس ، سارس و ابولا، جان دهها هزار انسان را گرفت و تمام قرائن حاکی از شیوع و گسترش ویروسهای عفونی خطرناکتر در آینده بود، در نظمی که انسان و سلامت آن ارزشی ندارد، جدی گرفته نشد. هیچ اقدام جدی برای پیشگیری و درمان ویروس های عفونی و سیستمی برای تهیه و توزیع واکسنهای ضد ویروس صورت نگرفت.
در این فاصله کرونا با تغییرات ژنتیک به چندین شکل رخ داد تا به خطرناکترین شکل آن در ویروس کرونای ۲۰۱۹ خود را نشان داد که تا این لحظه با تبدیل شدن به یک پاندومی ، حدود ۲۷۰۰۰۰ نفر را مبتلا کرده و ۱۱۰۰۰ قربانی گرفته است.
حالا به یک باره نظم سرمایهداری جهانی با این واقعیت مواجه شده که کرونا حتی خود نظم را مورد تهدید قرار داده است، اما نه فقط واکسنی برای مهار آن نیست، بلکه سیستم جهانی بهداشت و درمان اطلاع چندانی هم از این ویروس ندارد. بیمارستان ها دیگر گنجایش این همه بیمار مبتلا و درحال مرگ را ندارند. پرستار و دکتر و دیگر امکانات موجود نیز مطلقاً به هیچ وجه، جوابگوی این بحران نیست.
چه باید کرد؟ در شرایطی که دارو و درمانی برای این بیماری و مهار ویروس وجود ندارد، سرمایهداری دو راه حل در مقابل خود قرار داده است. راه حل تعرضی سرکوب و مهار و راه حل اشاعه هرچه گستردهتر ویروس. راه حل تعرضی سرکوب ویروس که شیوه کارآتری برای حل بحران کرونا ویروس است یک راه حل تعرضی برای منکوب کردن ویروس از طریق ایزوله کردن بیمار و کاهش تماس ها به حداقل ممکن، قرنطینه شدید یک یا چند شهر و حتی تمام کشور برای ریشه کن کردن آن است. این راه حلی است که در چین و کشورهای آسیای جنوب شرقی به مرحله اجرا درآمد و با تلفات کم اما هزینههای مالی سنگین دولتی عملی شد و راه حل مقطعی برای غلبه بر آن در شرایط فقدان واکسن است. برخی کشورهای اروپایی نیز اکنون این شیوه را در دستور کار قرار دادهاند.
اما برخی دیگر از کشورها از نمونه ایران، انگلیس، آلمان، هلند که دولتها نخواستند هزینههای مالی سنگین را با راه حل سرکوب و قرنطینه عملی سازند، راه حل شیوع ویروس یا روش موسوم به مصونیت گلهای و جمعی را در پیش گرفتند. برای نخستین بار این روش در ایران توسط جمهوری اسلامی به مرحله عمل درآمد. احتمالا از طریق رسانههای جمهوری اسلامی شنیدهاید که برخی متخصصین مصونیت شناسی در ایران، ضمن مخالفت با شیوه تعرضی مهار ویروس و از جمله قرنطینه، تحت عنوان نظریه علمی این نظریه ضدعلمی و فاشیستی را تبلیغ میکنند که همه باید به این ویروس مبتلا شوند. آن ها در واقع به شکلی صریح و عریان همان نظریهای را مطرح میکنند که سیاست رسمی و عملی جمهوری اسلامی است.
قرنطینه ممنوع. برطبق این به اصطلاح استراتژی که مصونیت جمعی نام گرفته، ادعا می شود که قرنطینه راه حل کهنه شده و قدیمی است بگذارید ویروس مسیرطبیعی خود را طی کند، به قدر کافی اشاعه یابد تا لااقل ۶۰ تا ۷۰ درصد مردم مبتلا شوند . در آن صورت روال طبیعی طی شده و خود به خود مصونیت ایجاد میگردد و شیوع بیماری متوقف خواهد شد. بر طبق این نظر وقتی که اکثریت بزرگ مردم ایمن شوند ویروس دیگر نمیتواند افراد مستعدی برای آلوده کردن پیدا کند و زنجیره انتقال عفونت مختل میگردد و به توقف یا کاهش شیوع بیماری منجر میشود. این یک راه حل ابتدائی و عقبمانده است که صدها سال پیش وقتی که انسانها دستشان از همه جا کوتاه بود و هیچ راه حلی در برابر امراض واگیردار نداشتند، خود به خود عمل میکرد.
اما روشن است تا وقتی که نقطه مصونیت بر طبق این نظر فرا برسد، ویروسی که واکسن ندارد و هنوز شناخت دقیقی هم از آن در دست نیست و امکانات درمانی هم برای کسانی که مبتلا می شوند به هیچ وجه جوابگو نیست، می تواند دهها هزار، صدهاهزار و حتی میلیونها انسان را بکشد. اما از دیدگاه مدافعین این روش، مردن چند میلیون از جمعیت چند میلیاردی جهان مسئلهای نیست. آنهائی که صریحتر این روش را تبلیغ میکنند، میگویند کسانی که میمیرند، مسن هستند و اگر اکنون با این ویروس تلف نشوند، چند سال بعد میمیرند. از همین روست در جائی که سیستم درمانی شان با فشار رو به رو شده است، شیوه گزین کردن بیماران را برای مداوا در پیش گرفتهاند. به عمق این تفکر که نگاه کنیم سر از داروینیسم اجتماعی و شکل تکامل یافته آن فاشیسم در میآورد. مردم را به حال خود رها کنید، بگذارید ویروس روال طبیعی خود را طی کند و همه به طور طبیعی مبتلا شوند. عدهای می میرند. اما مهم نیست. این که بخشی از جمعیت در نتیجه بیماری بمیرند، بد که نیست، خوب هم هست. این یک روال طبیعی منطبق با قوانین طبیعت است. این که گروهی سن شان بیشتر است یا سیتسم دفاعی بدن آنها نمی تواند در برابر این ویروس مقاومت کند در جریان این تنازع بقاء از بین بروند و اصلح ترین مردم باقی بمانند، امری طبیعی است. البته این فقط یک نظر نیست. پشت این دیدگاه منافع مادی هم قرار دارد و دولتها و شرکت های بیمه از این که از شر هزینههای افراد مسن خلاص میشوند، سود میبرند. بنابراین روشن است که روش موسوم به ایمنی جمعی در شرایط نبود واکسن، یک راه حل فاشیستی است. اما سئوال می شود پس چرا این دولتها به رغم این که روش تعرضی سرکوب ویروس را نمیپذیرند و پای قانون طبیعت را به میان می کشند، ، بخشی از کارها را تعطیل کرده یا از مردم می خواهند که ارتباطات خود را محدود کنند. پاسخ این است که این هم جزئی از همان سیاست آنهاست. دولت انگلیس البته در آغاز اصلا نمی خواست حتی مدارس و دانشگاهها را تعطیل کند. مقامات دولتی انگلیس گفتند با دست یافتن به «مصونیت جمعی» میتوان شیوع بیماری را کنترل کرد. اما وقتی که با فشار مردم انگلیس و فشاری که مردم مبتلا بر سیستم در مانی وارد آوردند، ناگزیر شدند برخی مراکز را تعطیل کنند. چند روز پس از آنکه نخست وزیر انگلیس پذیرش راه حل مصونیت جمعی را اعلام کرد، وزیر بهداشت زیر فشار مجبور شد کمی عقب بنشیند و بگوید: ” مصونیت جمعی هدف یا سیاست ما نیست. ” اما با این همه از سیاست اصلی کوتاه نیامدند. آنچه که انجام میگیرد نه توقف و سرکوب ویروس، بلکه کاهش سرعت شیوع آن است تا گویا روال طبیعی خود را طی کند و فشاری هم بر سیستم درمانی وارد نیاید. فرمولبندی دقیق آن را نخست وزیر هلند ارائه داد که گفت: ” ما می توانیم گسترش ویروس را کاهش دهیم، در حالی که در همان حال یک مصونیت جمعی را به شکلی کنترل شده بنا می کنیم.” برای نخست وزیر هلند هم مهم نبود که به یک باره در نتیجه این سیاست در طول یک هفته هزاران تن برتعداد مبتلایان افزوده شود و دههاتن جان خود را از دست بدهند. دقیقا همان چیزی که در آلمان و جمهوری اسلامی و امثال اینها اجرا شده است.
مرکل، صدر اعظم آلمان نیز، در یک نطق تلویزیونی همین استدلال را تکرار کرد. او هم از مردم آلمان خواست که برای کند کردن روند گسترش کرونا تماسهای اجتماعی را به حداقل برسانند و اقدامات پیشگیرانه را به کار گیرند، اما بحثی از محدودیتهای جدی و قرنطینه در زندگی عمومی نداشت. این سیاست در نهایت سیاستی فاجعه بار برای مردم کشورهائی خواهد بود که روش مصونیت جمعی را در پیش گرفتند.
برطبق محاسباتی که در انگلیس انجام گرفته است اگر این راه حل بخواهد تا پایان در انگلستان ادامه یابد ، از جمعیت ۵۶ میلیونی انگلیس باید ۴۷ میلیون مبتلا شوند و با نرخ مرگ و میر ۳ / ۲ درصد و با نرخ بیماری شدید ۱۹ درصد ، بیش از یک میلیون می میرند و بیش از ۸ میلیون به مراقبت های جدی نیاز خواهند داشت.
در ایران هم تا همین لحظه این روش فاشیستی حل بحران کرونا، فاجعه به بار آورده است. در هر ساعت ۵۰ نفر به بیماری کووید ۱۹ مبتلا میشوند و هر ده دقیقه، یک نفر جان خود را در اثر ابتلا به کرونا از دست میدهد. جمهوری اسلامی جنایت بزرگی علیه مردم ایران مرتکب شد. شیوع ویروس را به خاطر اهداف سیاسیاش از مردم پنهان ساخت. بهخاطر منافع اقتصادی اش در اوج شیوع ویروس در چین، مبادلات و رفت و آمد با چین را قطع نکرد و سرانجام این که به خاطر هزینهای که قرنطینه قم در برداشت، شهر را قرنطینه نکرد و ویروس را درسراسر ایران شیوع داد. حسن روحانی قرنطینه را توطئه دشمنان برای تعطیل کشور نامید. از پذیرش هزینه قرنطینه قم به بهای مرگ هزاران تن از مردم ایران فقط در طول یک ماه اخیر، سر باز زد و پادوان تبلیغاتچی رژیم از هزینههای غیر قابل تحمل قرنطینه در ایران سخن گفتند. اما هزینه قرنطینه قم در مقایسه با دزدی ها و ولخرجیهای طبقه حاکم و سران و مقامات جمهوری اسلامی رقمی نبود که جمهوری اسلامی نتواند از عهده تامین آن برآید . به خاطر آوریم که خامنهای جلاد همین چند ماه پیش بود که دستور برداشت دو میلیارد یورو از حساب ذخیره ارزی را برای تامین هزینههای تسلیحاتی جدید سپاه پاسداران صادر کرد و کمی پس از آن نیز از همین حساب ۲۰۰ میلیون یورو به سپاه قدس داد. اما برای قرنطینه و نجات جان مردم حاضر نشدند هزینه آن را تقبل کند. سران رژیم مطمئن باشند مردم ایران این جنایت وحشتناک را فراموش نخواهند کرد. بالاخره توده های کارگر و زحمتکش مردم ایران این دوره را با تمام مصائب آن پشت سر میگذارند و چیزی نخواهد گذشت که با جمهوری اسلامی تسویه حساب قطعی کنند.
نظرات شما