تلاشهای متعدد سران جمهوری اسلامی برای مقابله با موج سنگین بایکوت به شکست انجامید. مردم ایران روز جمعه سوم اسفند ماه با بایکوت گسترده مضحکه انتخاباتی رژیم، ضربه دیگری بر پیکر پوسیده و در حال زوال رژیم ستمگر حاکم بر ایران وارد آوردند.
معمولا در خیمه شب بازی های انتخاباتی پیشین مجلس ارتجاع، در آخر شب رای گیری تعداد و درصد شرکت کنندگان اعلام میشد،این بار اما مانده بودند که چگونه این شکست را رفع و رجوع کنند. پس از دو روز سکوت کامل عصر یک شنبه وزیر کشورجمهوری اسلامی اعلام کرد ۵ / ۴۲ درصد از واجدین شرایط در انتخابات شرکت کردند. بر همگان آشکار است که این یک آمار جعلی است.
نظر سنجیهای رسمی و نیمه رسمی دولتی پیش از برگزاری این بهاصطلاح انتخابات، حاکی بود که حداکثر تعداد شرکت کنندگان از ۲۵ درصد تجاوز نخواهد کرد.
اکنون نیز واقعیت این است که متجاوز از ۷۰ درصد مردم به جنبش بایکوت پیوستند. در شهرهای بزرگ ایران، آمار شرکت کنندگان حتی به ۲۰ درصد نیز نرسید. فرماندار اصفهان اعلام کرد ۲۰ درصد از حائزین حق رای شرکت کردهاند. در حالی که وزیر کشور اعلام کرد در استان تهران میزان “مشارکت مردم ۲ میلیون و ۵۳۹ هزار و ۷۶۳ نفر بود که مساوی با ۲ / ۲۶ درصد است.” این درصد با درنظرگرفتن آمار ارائه شده از کاندیداها حداکثر ۱۴ درصد است. در برخی مناطق نظیرکردستان تحریم گستردهتر از دیگر مناطق بود. در سراسر ایران، کسانی که در این خیمه شب بازی رژیم شرکت کردند، عموما جیره خواران و مزدوران جمهوری اسلامی و خانوادههای آنها و گروهی از مردم سنتی نا آگاه مذهبی بودند.
این بایکوت دور از انتظار نبود. چرا که مردم ایران پیشاپیش در آبان ماه با روی آوری به قیام، یک هفته درگیری با مزدوران مسلح رژیم در ۲۲ استان، بیش از ۱۰۰ شهر و متجاوز از ۷۰۰ نقطه، صدها کشنه و مصدوم و حدود ده هزار بازداشتی، آشکارا نشان دادند که انتخاب قطعی خود را کرده و خواهان برافتادن جمهوری اسلامی هستند. روشن بود مردمی که به قیام روی میآورند دیگر حتا با زور اسلحه در خیمه شب بازی انتخاباتی رژیم شرکت نمیکنند.
جمهوری اسلامی نیز آگاه بود که اکثریت بسیار بالای مردم ایران این “انتخابات” را بایکوت میکنند. نظرسنجی دستگاههای تبلیغاتی رسمی و نیمه رسمی رژیم از مدتی پیش نشان داده بود که بایکوت گسترده است. مردم در هرکجا که از سوی خبرنگاران داخلی و خارجی مورد سئوال قرارمی گرفتند، آشکارا یک پاسخ منفی به آنها میدادند.
رژیم اما بر این پندار بود که با به خدمت گرفتن تمام امکانات مالی، تبلیغاتی و مذهبی خود قادر است این موج را برگرداند. در این مدت تمام سران سیاسی، نظامی و مذهبی به شیوههای مختلف از مردم خواستند که در این به اصطلاح انتخابات شرکت کنند. خامنهای که وخامت اوضاع را دریافته بود، دو بار با عجز و لابه از مردم خواست که پای صندوق رای بروند.
او که بخوبی میداند توده های وسیع مردم ایران به خاطر جنایات بی انتهایش از وی نفرت دارند، روز ۱۶ بهمن تلاش کرد با برانگیختن احساسات ناسیونالیستی نظر مردم را تغییر دهد. او گفت:
“ممکن است کسی از بنده خوشش نیاید اما اگر ایران را دوست دارد، باید پای صندوق رأی بیاید.” “اگر کسی انگیزۀ دینی و انقلابی [هم] ندارد، اما، میهن عزیز را دوست دارد لازم است به پای صندوق های رأی بیاید.”
او بر هر آنچه که میتوانست تاثیرگذار باشد و نظر مردم را تغییر دهد، انگشت گذاشت. پس از توسل به “میهن عزیز” مسئله امنیت را پیش کشید. و گفت: ” در انتخابات موضوع آبروی نظام و امنیت کشور در میان است ” وی “حضور همگانی مردم در پای صندوق های رأی” را ضامن امنیت کشور و مهم تر از حتا توان تسلیحاتی و نظامی جمهوری اسلامی در عرصۀ بین المللی خواند و افزود : در قضاوت ناظران بین المللی حضور مردم در انتخابات تاثیرگذار است.
وی با پر روئی از “آبروی نظام” ی حرف زد که رسواترین نظام در عرصه جهانی است. نظامی که سه ماه پیش صدها تن از مردم ایران را در خیابانها به گلوله بست، نظامی که هواپیمای مسافربری را سرنگون کرد و به مردم دروغ گفت، نظامی که در طول تمام دوران موجودیتاش دهها هزار تن از مردم ایران را به جرم باورهای سیاسی به جوخه اعذام سپرده است، صدها هزار تن را سالها به بند کشید و سال ۶۷ چندین هزار زندانی را قتل عام کرد. نظامی که وحشیانهترین شکنجههای قرون وسطائی را در زندانها علیه مخالفان اعمال میکند و در خیانها علنا انسانها را اعدام میکند، نظامی که زنان را در مرتبتی پائینتر از مرد قرار داده و تبعیض و نابرابری جنسی، ملی، قومی و مذهبی از افتخارات آن است. نظامی که عریانترین دیکتاتوری و اختناق را در ایران حاکم کرده است و میلیونها تن از مردم ایران را به فقر، بیکاری و گرسنگی محکوم کرده است. این نظام در داخل و خارج ایران به تمام معنا رسوا و بی آبرو ست. مردم ایران خواهان سرنگونی این نظام بی آبرو هستند. بنابراین پرواضح است که مردم ایران به خامنهای به چشم یک شارلاتان نگاه کنند و حرف های او عزم و اراده مردم را به سرنگونی نظام بی آبرو تقویت کند و جنبش بایکوت گستردهتر شود.
وی بار دیگر در ۲۹ بهمن کوشید از زاویه تاثیرگذاری بر مردمی که دارای باورهای مذهبی هستند وارد شود. او ضمن این که تلاش نمود تمایل مردم را به بایکوت که از واقعیت های عینی جامعه ایران و بحران سیاسی ژرف کنونی برخاسته، نتیجه تبلیغات دولت آمریکا معرفی کند و گفت آمریکائی ها “میخواهند بین نظام اسلامی و بین مردم فاصله بیندازند” به ترفندهای مذهبی برای فریب مردم متوسل شد و رفتن پای صندوق را وظیفه شرعی اعلام کرد. وی افزود: شرکت در انتخابات “صرفا یک وظیفهی ملی و انقلابی نیست؛ وظیفه شرعی است”. اما مردم باز هم به این اراجیف توجهی نشان ندادند.
علاوه بر خامنهای، حسن روحانی نیز یکی از وظایف خود را در روزهای اخیر تبلیغ حول این مسئله قرار داده بود و هر روز به مناسبتی مردم را دعوت به شرکت در خیمه شب بازی انتخاباتی رژیم کرد. تمام سران و مقامات سیاسی و نظامی رژیم هم در این مدت کارشان شده بود دعوت به انتخابات و سرانجام آخوندهای مرتجعی امثال مکارمشیرازی، نوریهمدانی، سبحانی و علوی گرگانی وارد صحنه شدند تا شاید بر نظر مردمی که دارای باورهای مذهبی هستند، تاثیر بگذارند. اما تمام این اقدامات به اضافه تلاش تمام شبکه تبلیغاتی رژیم نتوانست کاری از پیش ببرد و رژیم به نتیجه ای که میخواست نرسید و شکست خورد.
واقعیت این است که این شرایط سیاسی مشخص جامعه ایران است که توده مردم را وادار به بایکوت انتخاباتی رژیم کرد و همین شرایط سیاسی است که تمام تلاش رژیم را نقش بر آب ساخت.
گرچه در ایران هرگز پدیدهای به نام انتخابات و نهادهای انتخابی به معنای واقعی کلمه وجود نداشته و آنچه که موجودیت داشته کاریکاتوری از نهادهای نمایندگی صرفا برای رقابت میان فراکسیونهای طبقه حاکم به منظور سهمبری از قدرت سیاسی و اقتصادی بوده است، با این وجود مادام که رکود سیاسی در زندگی سیاسی مردم ایران حاکم بود، بخشهائی از مردم در خیمهشببازیهای رژیم شرکت میکردند و به این یا آن جناح طبقه حاکم رای میدادند. قشر میانی موسوم به خرده بورژوازی از زاویه منافع طبقاتی خود، گروهی از ترس رژیم استبدادی و این که مشکلاتی بر سر راه کار و زندگی آنها ایجاد نشود و بالاخره گروه دیگری از میان توده مردم نا آگاه که اسیر وعدههای جناحهای حکومتی میشدند، در این بهاصطلاح انتخابات شرکت میکردند. البته در طول تمام این سالها حتی بر طبق آمارهای رسمی وقلابی دولتی همواره بیش از ۴۰ درصد مردم در انتخابات فرمایشی رژیم شرکت نمیکرند. اما این که تودهها در مقیاسی بسیار گسترده به بایکوت روی آورند، به عنوان یک اصل کلی در تمام کشورهای جهان هنگامی ممکن است که بحران سیاسی بسیار ژرفی در جامعه شکل گرفته باشد و جامعه در موقعیت انقلابی قرار گرفته باشد. بایکوت گسترده تودههای مردم ایران نیز از همین اصل تبعیت میکند. این دقیقا شرایطی است که نهادهای نظم مستقر هرگونه اعتبار خود را در میان تودهها از دست داده و مردم برای برانداختن آنها و استقرار نهادهای نوین اقدام میکنند. البته بایکوت هر آنچه هم که گسترده باشد فی نفسه چیزی را تغییر نمیدهد، اما به وضوح نشان میدهد که تودههای مردم آماده رویآوری به اشکال مبارزه عالیتری برای سرنگونی نظم حاکماند. قیام آبانماه، به وضوح این واقعیت را نشان داد که تودههای مردم ایران انتخاب خود را کردهاند: سرنگونی جمهوری اسلامی با تمام نهادها و ارگانهای آن. بایکوت مضحکه انتخاباتی رژیم نیز تاییدی بر همین واقعیت بود.
نظرات شما