با گذشت چهار هفته از سرکوب خونین و بیرحمانه توده های بپا خاسته مردم ایران در قیام آبان ماه، هنوز نظام سفاک و آدمکش جمهوری اسلامی مهر سکوت بر لب زده و از دادن هرگونه اطلاعات آماری در مورد تعداد کشته شدگان، زخمی ها و وضعیت بازداشت شدگان پرهیز می کند. این سکوت هیات حاکمه ایران در شرایطی است که افکار عمومی جهان، توده های مردم ایران و خانواده های جان باختگان و دستگیرشدگان به علت بی خبری از وضعیت دستگیرشدگان و زخمی ها در شرایط بسیار ملتهب و نگران کننده ای بسر می برند. به رغم سکوت عمدی و آگاهانه تاکنونی دستگاه قضایی و نیروی انتظامی جمهوری اسلامی در اعلام نکردن تعداد جانباختگان و بازداشت شدگان، مجموعه شواهد و اطلاعات دست به دست شده از مجاری مختلف، بیانگر میزان بالای تعداد جان باختگان، زخمی ها و دستگیرشدگان در قیام آبان ماه است.
سازمان عفو بین الملل، در آخرین اطلاع رسانی خود، تعداد کشته شدگان را ۲۰۸ نفر و آمار دستگیرشدگان را تا میزان ۷ هزار نفر اعلام کرده است. میشل باچله، کمیساریای عالی حقوق بشر، ضمن تایید این رقم، گفته است: “شمار قربانیان، ممکن است بیش از دو برابر این رقم باشد”. او همچنین با اشاره به آمار بالای دستگیرشدگان، نسبت به خطری که جان آنان را تهدید می کند، به شدت ابراز نگرانی کرده است. محافل غیر رسمی و شبکه های اجتماعی اما، تعداد جان باختگان را تا ۱۰۰۰ نفر و میزان دستگیرشدگان تا بیش از ۱۰ هزار نفر اعلام کرده اند. ذکر این آمار و ارقام، در شرایطی است، که از یک سو دستگیری ها همچنان ادامه دارند و از سوی دیگر، هر روزه با پیدا شدن اجساد جدیدی از کشته شدگان در رودخانه ها و حاشیه شهرها، مدام بر تعداد کشته شدگان افزوده می گردد. این بی خبری و عدم اطلاع رسانی دستگاه قضایی رژیم در مورد تعداد جان باختگان و دستگیرشدگان، به آسانی دست نیروهای امنیتی و بازجویان آدمکش جمهوری اسلامی را باز گذاشته است تا هر روزه تعداد بیشتری از بازداشت شدگان را زیر بازجویی و شکنجه و اعتراف گیری به قتل برسانند. بازداشت شدگانی که اکنون علاوه بر خانواده های آنان، شبکه های اجتماعی و گروه های مختلف توده های مردم ایران، نهادهای بین المللی از قبیل سازمان ملل، کمیساریای عالی حقوق بشر و عفو بین الملل به شدت نگران وضعیت دستگیرشدگان در زندان های جمهوری اسلامی هستند.
علت این سکوت و بی خبری مطلق دستگاه قضایی رژیم را می توان در سخنان محمد منتظری، دادستان کل رژیم دید. محمد منتظری، روز ۱۶ آذر در جمع خبرنگاران داخلی در پاسخ به پرسش یکی از خبرنگاران در مورد چرایی عدم بیان تعداد کشته شدگان و دستگیرشدگان گفت: “علت اش اینه که [تعداد آنان] مرتب و همه روزه به صورت متغیر است؛ چون متغیر است، من امروز یک عددی بگویم ممکنه منطبق با واقعیت نباشد”. این سخنان دادستان کل، نه تنها تاییدی بر آمار بالای کشته شدگان و زخمی هاست، بلکه بیانگر یک حقیقت تلخ و دردناک دیگری هم هست؛ و آن اینکه، هر روزه تعداد دیگری از زخمی ها و دستگیرشدگان زیر شکنجه و بازجویی کشته می شوند. زخمی ها و دستگیرشدگانی که هیچ گونه خبری از وضعیت وخامت بار آنان در زندان های جمهوری اسلامی نیست. زندانیانی که برای اعتراف گیری های دروغین و کشاندن آنان به پای مصاحبه های تلویزیونی مورد نظر خامنه ای و حسن روحانی، به شدت تحت فشار و شکنجه نیروهای امنیتی و بازجویان آدمکش رژیم سفاک اسلامی قرار دارند.
عدم اطلاع رسانی دستگاه های امنیتی و قضایی جمهوری اسلامی در بیان حقایق مربوط به تعداد جانباختگان و دستگیرشدگان، اگرچه در روزهای آغازین پس از کشتار، برای سرپوش نهادن بر شدت سرکوب و گستردگی کشتار توده های بپا خاسته مردم ایران بود، اما این امر، اکنون خود باعث پرسش گری و ایجاد بحرانی فراگیر در درون هیات حاکمه ایران شده است. کشتار صدها تن از جوانان محروم و توده های بپا خاسته از ظلم و سرکوب و بیدادگری های جمهوری اسلامی در قیام آبان، آنچنان وسیع، گسترده و بیرحمانه بوده است که اکنون با گذشت هر روز، علاوه بر واکنش های اعتراضی خانواده ها، گروه های مختلف اجتماعی و نهادهای بین المللی، کم کم با اعتراضات علنی و نق زدن های محافل درون حکومت نیز مواجه شده است.
ابعاد این کشتار سرتا سری، بویژه در شهرستان ماهشهر بسیار گسترده بوده است. کشتار جوانان و توده های زحمتکش مردم ماهشهر، که نیروهای سرکوبگر رژیم با تانک و خمپاره و هلی کوپتر و نفربر زرهی به این شهر لشکرکشی کردند و از زمین و هوا توده های معترض و غیر معترض را به رگبار گلوله بستند، آنچنان وسیع، وحشیانه و بیرحمانه بوده است که حتی پاره ای از نمایندگان مجلس ارتجاع اسلامی نیز بدان اعتراف کرده اند. حسین قاضی زاده هاشمی، عضو هیات رئیسه مجلس، روز ۲۰ آذر در یک مراسم دانشجویی با اذعان به اینکه در ماهشهر “تعداد زیادی از افراد کشته شده اند”، گفت: “در این میان ممکن است به جمع بی گناهی هم آسیب وارده شده باشد که حاکم اسلامی وظیفه دارد آن را جبران کند، دیه پرداخت و به خانواده آنان رسیدگی شود”. پیش از این نیز پروانه سلحشوری، یکی دیگر از نمایندگان مجلس ارتجاع طی نطقی تند و آتشین در مجلس، نسبت به کشتار وسیع توده های مردم در اعتراض به گران شدن قیمت بنزین واکنش نشان داده و از این بابت، کل نهادهای حاکمیت را زیر سئوال برده بود. اعتراف عضو هیات رئیسه مجلس ارتجاع به کشته شدن “تعداد زیادی از مردم ماهشهر”، بدون اینکه کمترین اشاره ای به آمار بالای کشته شدگان داشته باشد، خود تاییدی بر تعداد کشته شدگانی است که پیش از این، کمیساریای عالی حقوق بشر سازمان ملل از جان باختن دست کم ۱۰۰ نفر در این شهر خبر داده است.
اکنون با گذشت چهار هفته از کشتار آبان ماه، و در پی بی خبری از میزان جان باختگان و دستگیرشدگانی که در میانه مرگ و زندگی در زندان های جمهوری اسلامی بسر می برند، هیات حاکمه ایران از درون و بیرون به شدت زیر فشار افکار عمومی قرار دارد. اتحادیه اروپا، که در جریان پنج روز کشتار خونین آبان، در شرایطی کاملا منفعل قرار داشت و صرفا نظاره گر اوضاع داخلی ایران بود، اکنون بیشتر به تکاپو افتاده است. جوسپ بورَل، که از اول ماه دسامبر جایگزین فدریکو موگرینی، مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا شده است، در اولین بیانیه خود با واکنشی تند و تیز، خواهان توقف سرکوب و “شفاف” عمل کردن جمهوری اسلامی در مورد تعداد جان باختگان و دستگیرشدگان شده است. وزیر خارجه آلمان، روز جمعه ۲۲ آذر نسبت به سرکوب و کشتار معترضان و نقض حقوق بشر در ایران، به جمهوری اسلامی هشدار داده است. فرانسه نیز پیش از این، سرکوب و کشتار توده های مردم ایران را در آبان ماه محکوم کرده بود.
علاوه بر مجموعه فشارهای بین المللی، در داخل کشور نیز، خانواده ها و گروه های مختلف اجتماعی به شدت نگران وضعیت بازداشت شدگان هستند. این روزها، همدردی توده های مردم ایران با خانواده های جان باختگان، ابعاد وسیعتری به خود گرفته است. انتشار فراخوان های متعدد در حمایت از جان باختگان و خانواده های آنان، در گستره ای وسیع جریان یافته است. اعلام نگرانی و دفاع از بازداشت شدگان، به امری عینی و روزمره در جامعه متلاطم و پر خروش ایران تبدیل شده است. برگزاری پرشکوه مراسم ۱۶ آذر در دانشگاه های مختلف کشور، شعارهای طرح شده و پیوند جنبش نوین دانشجویی با مبارزات کارگران و توده های تحت ستم مردم ایران، جلوه دیگری از قیام آبان ماه در دانشگاه ها بود. مجموعه فشارهای داخلی و خارجی و تلاطمات انقلابی موجود در متن جامعه، اکنون بخشی از نیروهای درون حاکمیت را نیز نسبت به سکوتی که هیات حاکمه ایران در اعلام نکردن تعداد جان باختگان و دستگیر شدگان پیشه کرده ، به واکنش واداشته است.
روزنامه جوان (وابسته به سپاه پاسداران) در سرمقاله اخیر خود با توجه به میزان بالای کشته شدگان اعتراضات آبان ماه و مقایسه آن با اعتراضات دی ماه ۹۶ نوشته است، اگر جمهوری اسلامی “ملتش را برای بقای خود می کُشد، چرا در هزاران تجمع اعتراضی در سال ۱۳۹۷ یا ۱۳۹۶ این کار را نکرده است؟” مدیر مسئول این روزنامه، همچنین به سکوت دستگاه های رسمی حاکمیت نسبت به این موضوع واکنش نشان داده و نوشته است: چرایی کشته های اخیر را به مردم بگویید. هیچ بعید نیست نسل های آینده بخوانند، “افرادی از ملت برای اعتراض به قیمت بنزین به خیابان ها آمدند و قوه قهریه حاکمیت بدون هیچ دلیلی، همه را به رگبار بستند.”
فراتر از موارد یاد شده، باید به دیدار فرمانده کل ارتش جمهوری اسلامی و تعداد دیگری از فرماندهان ارتش با حسین اشتری، فرمانده نیروی انتظامی اشاره کرد. دیدار معنا داری که به ظاهر برای “قدردانی” از اقدامات به شدت سرکوبگرانه نیرو انتظامی صورت گرفت، اما درواقع دیداری برای دلجویی از فرمانده نیروی انتظامی بود که این روزها با مجموعه ای از فشارهای بیرونی و تعارضات درونی که به دلیل گستردگی کشتار مردم، اکنون در درون حاکمیت ایجاد شده است. فشارها و بحرانی که این روزها بر گرده طبقه حاکم و نظام سیاسی پاسدار آن نشسته است.
کشتار وسیع جوانان محروم و توده های زحمتکش ایران که تعدادی از آنان حتی در اعتراضات خیابانی شرکت نداشتند، اکنون به معضلی بزرگ برای رژیم تبدیل شده است. دریای خونی که جمهوری اسلامی با کشتار مردم در آبان ماه به راه انداخت، هیات حاکمه ایران را بر آن داشته است تا برای کاهش فشارها و بحرانی که از درون گریبانش را گرفته است، به راه اندازی پروژه های “شهید سازی” و “کشته سازی” اقدام کند. در این راستا، ابتدا با پیشنهاد شمخانی، دبیرشورای عالی امنیت ملی کشور در پیشنهاد دادن عنوان “شهید” به تعدادی از کشته شدگان که با موافقت خامنه ای همراه گردید، پروژه شهید سازی راه اندازی شد. پروژه ای که آدمکشان جمهوری اسلامی تلاش کردند تا با “شهید” خواندن تعدادی از جان باختگان و تطمیع خانواده های بی بضاعت آنان، از طریق پرداخت دیه و برخوردار شدن آنان از مزایای عنوان “شهید”، در گام اول میان جامعه و خانواده های جان باختگان شکاف و دو دستگی ایجاد کنند و در گام بعدی با کاستن از میزان بالای آمار جان باختگان، تا آنجا که ممکن است وضعیت بحرانی رژیم را تعدیل کنند. سناریو نویسان این پروژه، وقتی با بی رونقی و شکست مفتضحانه پروژه “شهید سازی” مواجه شدند، به “کشته سازی” روی آوردند.
پروژه “کشته سازی” نیز همانند شهیدسازی از ترهات شمخانی و بر خاسته از ذهن بیمار و مالیخولیایی دبیرشورای عالی امنیت ملی جمهوری اسلامی بود. خبرگزاری مهر روز پنجشنبه ۲۲ آذر، به نقل از شمخانی نوشت: “اجرای پروژه کشته سازی از سوی معاندین در مناطق غربی تهران قطعی است”. شمخانی با توجه به تعداد کثیر کشته شدگان که فقط در شهریار دست کم ۱۰۰ نفر کشته و صدها نفر دستگیر شده اند، با بیان اینکه: “۸۵ درصد جان باختگان رخدادهای اخیر در شهرستان های تهران در هیچ یک از تجمعات اعتراضی حضور نداشتند”، مدعی شد که این افراد “به صورت مشکوک با سلاح های سرد و گرم غیر سازمانی کشته شده اند”.
شمخانی، دبیرشورای عالی امنیت ملی جمهوری اسلامی با این ادعای مضحک، اگرچه تلاش کرد تا جمهوری اسلامی و به طریق اولی، نقش برجسته نیروی های سرکوبگر رژیم را در کشتار و سرکوب بیرحمانه توده های مردم ایران کاهش و بعضا تعداد بالای کشته شدگان اخیر را توجیه کند، اما همین ادعای او، یک اعتراف صریح و آشکار بر دست داشتن نیروهای بسیج و عناصر “آتش به اختیار” جمهوری اسلامی در کشتار وسیع توده های زحمتکش و بپا خاسته مردم ایران در قیام آبان ماه است. کشتار و دستگیری های گسترده ای که اکنون تبعات آن، بر گلوی جمهوری اسلامی چنگ انداخته است و هیات حاکمه ایران، برای رهایی از تلاطماتی که در آن گرفتار شده است، مفتضحانه به هر ترفند و نیرنگی روی آورده است.
به راستی که: “کریه” اکنون صفتی ابتر است، چرا که به تنهایی گویای خون تشنگی نیست، تحمیق و گران جانی را اِفاده نمی کند. نه مفت خوارگی را، نه خود بارگی را. (زنده یاد احمد شاملو)
نظرات شما