“اکنون بیش از ۷۰۰۰ دانش آموز در هشتاد مدرسه واقع در این خطه [هرمزگان] مشغول به تحصیل هستند که یک چهارم آنها با کمبود یا فقدان ساختمان آموزشی مواجه هستند و در یک چهارم دیگر، کلاس درس در کانکس یا ساختمانهای فرسوده و کلنگی برگزار میشود و ناگفته پیداست، چه پتانسیل بالایی از خطرآفرینی در آنها نهفته است.
همه این کمبودها را که کنار گذاشته و از نبود فضای ورزشی، آزمایشگاهی و حتی دیوارکشی پیرامون این مدارس صرفنظر کنیم، تازه مشکل دیگری داریم که اگر بگوییم کم از مشکلات قبلی ندارد، اغراق نکردهایم؛ مشکل (اگر نگوییم معضل) کمبود معلم که همان آغاز کار به نقل از وزیر آموزش و پرورش به آن اشاره کردیم.
شدت مشکلات به اندازهای است که دیگر اجرای طرحهای عجیب و غریب و بهکارگیری معلمان در چند نوبت نیز کارآمدی خود را از دست داده است؛ از یک سو برخی مدارس مجبورند در دو نوبت پذیرای دانشآموزان یک مقطع باشند (مثلا صبحها کلاس اول تا سوم و عصرها کلاس چهارم تا ششم) تا همه به کلاس درس برسد. از سوی دیگر جور نبود معلم به تعداد کافی را باید معلمانی بکشند که عملا روز کاریشان از صبح هر روز آغاز میشود و تا حوالی غروب ادامه دارد!”[گزارش از سایت تابناک، تشریح بخشی از مشکلات یک شهر و چند روستای استان هرمزگان در نامهای خطاب به وزیر آموزش و پروش در آستانه سفرهای استانی دولت]
گزارشهای متعددند و تصاویر بسیار. کلاسهایی که در کانکسها برگزار میشوند، کلاس در ساختمانهای نیمه ساز؛ کلاسهایی که بیشتر به دخمه میمانند تا محلی برای تحصیل؛ کلاسهایی دایر در چادرها؛ و کلاسهایی در هوای باز.
این همه در صورتی است که اصولا مدرسهای وجود داشته باشد. در گزارش دیگری به تاریخ ۵ آذر ۹۲ آمده است: بسیاری از اهالی روستای “تودهبین” واقع در استان زنجان، به شهرها مهاجرت میکنند که یکی از دلایل آن، عدم امکان تحصیل فرزندانشان است. یکی از اهالی روستا میگوید، سه باب مدرسه موجود در روستای تودهبین به بهانه کمبود دانشآموز به فروش رفت. یکی از این مدارس اکنون به محل نگهداری گاو و گوسفند و انبار علوفه تبدیل شده است. رئیس آموزش و پرورش شهرستان ابهر نیز در گفتگو با خبرنگار مهر میگوید، در زمان مدیریت قبلی، ۱۲ باب مدرسه در مناطق روستایی شهرستان ابهر فروخته شد و درآمد حاصل از آن در سایر بخشهای آموزش و پرورش هزینه شده است و معتقد است که در آینده به طور حتم با کمبود فضای آموزشی در روستاهای شهرستان ابهر مواجه خواهیم بود.
مرتضی رئیسی، رئیس سازمان نوسازی، توسعه و تجهیز مدارس در بهمن ماه، در گفتگو با ایسنا درباره مدارس ایران گفته است ۵۳ میلیون متر مربع فضایی که تا پایان مهر ۹۲ در اختیار آموزش و پرورش بوده، به سه دسته تقسیم میشوند: دسته اول مدارسی که کاملا مستحکم هستند، دسته دوم مدارسی که فرسوده و نیازمند تخریب و بازسازیاند و بخش دیگر مدارسی که نیازمند مقاومسازی هستند. به گفته وی، یک سوم دانشآموزان کشور در مدارسی درس میخوانند که نیازمند تخریب، بازسازی و مقاومسازی هستند. وی ابراز امیدواری کرده است که در بودجه سال ۹۳ اعتبارات مناسبی اختصاص داده شود تا بتوان فضاهای آموزشی را استانداردسازی کرد.
به جای تخصیص “اعتبارات مناسب”، نیز در لایحه بودجه سال ۹۳ دولت روحانی، بودجه نوسازی و تجهیز مدارس از ۷۳۰ میلیارد تومان به ۵۲۶ میلیارد تومان کاهش یافت. یعنی در سال آینده نیز نباید امید داشت که در نوسازی و تجهیز همین مدارس موجود گام مهمی به پیش برداشته شود، و کودکان باید در همین مدارس خطرناک به تحصیل ادامه دهند.
علاوه بر آن، بودجه وزارت آموزش و پرورش در سال آینده، تنها ۹ درصد افزایش یافته است. افزایشی که حتا پاسخگوی افزایش ۱۸ درصدی حقوق کارکنان آموزش و پرورش هم نیست، چه رسد به ساخت مدارس تازه، مقاومسازی مدارس خطرناک، استخدام معلمان بیشتر یا پرداخت سایر هزینهها و بدهیهای کنونی آموزش و پرورش.
شاید تصور شود به علت تحریمها دولت با کمبود بودجه روبروست و از اینروست که در لایحه پیشنهادی، بودجه کافی به آموزش و پرورش اختصاص نداده است. اما چنین نیست. در همین لایحه ما با افزایش بودجهی بخشهای نظامی و امنیتی رژیم مواجهایم. براساس ارقام، در بودجه سال ۹۳ نسبت به بودجه سال ٩٢، بودجه ارتش ۵٠ درصد، بودجه سپاه پاسداران ٣٠ درصد و بودجه نیروی انتظامی و وزارت اطلاعات هر کدام بیش از ٢٠ درصد افزایش یافته است. همچنین بودجه ارگان و نهادهایی همچون شورای نگهبان، مجمع تشخیص مصلحت، قوه قضاییه و مجلس نیز افزایش چشمگیری داشتهاند. بودجه شورای نگهبان ۴۵ درصد افزایش یافته است.
به ظاهر در اصل سیام قانون اساسی جمهوری اسلامی آمده است: “دولت موظف است وسایل آموزش و پرورش رایگان را برای همه ملت تا پایان دوره متوسطه فراهم سازد و وسایل تحصیلات عالی را تا سر حد خودکفایی کشور به طور رایگان گسترش دهد.” [تأکید از ماست]
اولین پیششرط تحصیل و یکی از “وسایل آموزش و پرورش رایگان”، وجود مدارس است.
اهالی روستای آساوله سنندج در آبان ماه در گفتگو با خبرنگار تسنیم درباره مشکلات مدرسه روستایشان میگویند: در مجموع حدود ۷۰۰ دانشآموز دختر و پسر در شیفتهای صبح و بعدازظهر در مدرسه روستا مشغول به تحصیل هستند. این مدرسه، ۳ کلاس در مجموع به مساحتی حدود ۵ / ۶۷ متر دارد و برای ساخت آنها حدود ۷۰ میلیون ریال هزینه شده که کل هزینه را مردم پرداخت کردهاند و آموزش و پرورش کمکی به ما نکرده است. این ۳ کلاس جدید نه برق دارند و نه وسیله گرمایشی و زمانی که برای تأمین وسایل گرمایشی به آموزش و پرورش ناحیه یک سنندج مراجعه کردهایم پاسخ مناسبی دریافت نکردهایم. هر چند تابلو تعبیه شده برای این مدرسه حاکی از پنجکلاسه بودن آن است اما ۸ کلاس دانشآموز در این واحد آموزشی مشغول به تحصیل هستند و فضای کلاسهای این مدرسه آنقدر کوچک است که دانشآموزان از روی صندلیها رد میشوند تا پای تخته بروند.”
نبود فضای کافی آموزشی در مدارس دولتی به ویژه در مناطق محروم شهری و روستایی، وجود مدارس نامناسب و حتا خطرناک، تنها معضلی نیست که بر سر راه تحصیل کودکان ایران قرار دارد. طبق گزارشات متعدد، یکی دیگر از معضلات، نبود وسایل گرمایشی و حتا استفاده از وسایل گرمایشی خطرناک است. به گزارش مهر، امسال بیش از ۲۵۰ هزار دانشآموز اردبیلی در ۲۸۰۰ مدرسه و ۱۱ هزار کلاس درس ساماندهی شدهاند، اما این در حالی است که برخی دانشآموزان به ویژه در مناطق محروم و روستایی اردبیل در دمای زیر ۲۰ درجه این استان از امکانات گرمایی مناسب محروم هستند.” معضلی که هر چند گاه یک بار به فجایعی مانند سوختن دانشآموزان مدرسه دخترانه شینآباد میانجامد.
به گفتهی رئیس سازمان نهضت سوادآموزی، ۱۵ درصد جمعیت کشور، یعنی ۹ میلیون و ۷۱۹ هزار نفر بالای ۶ سال خود را بیسواد اعلام کردهاند و وضعیت ۶۰۰ هزار نفر روشن نیست.
باقرزاده، در تکمیل این آمار میافزاید، در میان گروه مورد هدف نهضت سوادآموزی، یعنی افراد بین ۱۰ تا ۴۹ سال، بیشاز ۱۰ میلیون نفر کمسواد داریم که سواد خواندن و نوشتن دارند، اما به علت عدم امکان ادامه تحصیل، به تدریج سواد پایهای را از دست داده و بیسواد خواهند شد.
اگر تنها به مسئله تعداد مدارس توجه کنیم، متوجه میشویم هر ساله تعدادی کودک به سن مدرسه میرسند که از امکان تحصیل یا ادامه تحصیل محروماند و از اینرو همچنان به آمار بیسوادان و کمسوادان افزوده میشوند.
کمبود مدارس تنها مختص روستاهای کشور نیست. برای مثال، در ایران ۳۰ کارگاه کورهپزی وجود دارد که کارگران و خانوادههایشان به طور دستهجمعی در آن کار و زندگی میکنند. در خوشبینانهترین حالت، کودکان این خانوادههای کارگری اگر مجبور به کار نباشند و مدرسهای وجود داشته باشد، به مدرسه میروند.
علی حسینیان، دبیر کانون صنفی کارگران کورهپزخانههای استان تهران در مورد مشکلات پیشاروی تحصیل کودکان این کارگران میگوید، ظرفیت مدارس اطراف کورهپزخانهها در اکثر مواقع تکمیل است و فاصله مدارس ابتدایی تا کورهپزخانههای چنان طولانی است که کودکان برای رفتن به مدرسه باید ۲ الی ۳ کیلومتر پیادهروی کنند.
از دیگر معضلات موجود بر سر راه تحصیل، به ویژه برای اقشار محروم کارگری و روستایی، مسئله شهریه مدارس است. با آن که مسئولان دولتی مکرر اعلام میکنند که گرفتن شهریه غیر قانونی است، هر ساله تمام خانوادههای ایرانی شاهدند که مدارس دولتی بدون دریافت “وجوهی”، از ثبتنام فرزندانشان در مدارس خودداری میکنند. البته این “وجوه” نه تحت عنوان شهریه بلکه تحت عناوین دیگری از جمله مشارکتهای مردمی، کمک به انجمن اولیا و مربیان، آموزش زبان، المپیاد، نجوم، و… دادن کارنامه توسط مدارس از والدین گرفته میشوند.
اهالی همان روستای آساوله که خود هزینه ساخت مدرسه را متقبل شدهاند، میگویند: دریافت ماهیانه ۱۰ هزار تومان از بچهها به عنوان هدیه به مدرسه و دریافت ۳۰ هزار تومان وجه نقد به صورت دستی.
این هزینهها بار دیگریست بر دوش خانوادههای کارگر و زحمتکشی که با توجه به وضعیت اقتصادی کنونی، حتا در تأمین معیشت روزانه خود درماندهاند. بر آنها، سایر هزینههای تحصیل از جمله کیف، کفش، لباس، لوازمالتحریر و… آن هم بسیاری اوقات نه فقط برای یک فرزند، بلکه چند فرزند، بیفزایید تا دریابید از حق کودکان در دستیابی به آموزش و پرورش رایگان چه باقی میماند.
در این جا، سعی شد تنها به یکی از موانع تحصیل کودکان اقشار عظیمی از کارگران و زحمتکشان اشاره شود و آن هم مدارس است. مسلما این تنها مانع موجود نیست. با در نظر گرفتن سایر کمبودها و موانع بر سر راه تحصیل نشان میدهند، که جمهوری اسلامی نه تنها آموزش و پرورش را در اولویتهای خود قرار نمیدهد، بلکه وضعیت در این زمینه، روز به روز وخیمتر میگردد. حق تحصیل رایگان، حقی است که در کشور ما، از کودکان دریغ شده است. آموزش و پرورش حق ابتدایی هر کودکی است. آموزش دانش و پرورش استعدادها. در مدرسه است که کودک به جز دانش، اولین تجارب اجتماعی خود را میآموزد و توشهای برای آینده و ورود به جامعه میاندوزد.
تلاش و کار کارگران و زحمتکشان ایران، درآمد عظیمی را در اختیار جمهوری اسلامی قرار میدهد، اما کودکان همین کارگران و زحمتکشان بهره ناچیزی از این ثروت عظیم نصیبشان میشود. بسیاری فاقد مدرسهاند؛ بسیاری دیگر در مدارسی ناامن درس میخوانند؛ فضای آموزشی کافی ندارند؛ از سرما و گرما در رنجاند؛ در کنار اندکی علم، حجم عظیمی از خرافات و باورهای ارتجاعی به آنها تلقین میشود؛ از شادی و امکانات تفریحی بیبهرهاند و مبالغ هنگفتی از همین دسترنج صرف هزینههای دستگاههای نظامی، امنیتی و دینی برای سرکوب و تحمیق آنان و فرزندانشان میشود.
مدتهای مدیدی است که وقت آن فرا رسیده که کارگران و زحمتکشان اختیار دسترنج و ثروتهای عظیمی را که تولید میکنند، خود به دست بگیرند و آن را برای تأمین یک زندگی انسانی برای خود و خانوادههایشان، برای تحصیل و رشد استعدادهای فرزندانشان به خدمت گیرند.
نظرات شما