خاموشی های مستمر و از پیش اعلام شده یا نشده برق که به دنبال خود قطعی آب را نیز به همراه دارد، زندگی عادی مردم را به چالش گرفته است. چالش که نه، آنان را به ویرانی و روزمرگی کشانده است. وضعیتی که هم اینک نارضایتی عمومی را در اعماق جامعه بیشتر و صدای اعتراض لایه های مختلف مردم را در اشکال گوناگون بر انگیخته است.
پوشیده نیست معضل قطعی برق، نخستین بحرانی نیست که جمهوری اسلامی طی دوران حاکمیت ارتجاعی خود بر توده های مردم ایران تحمیل کرده است. بیکاری، گرانی، تورم، کارتون خوابی، بی خانمانی، بی دارویی، اعتیاد، فحشا، دزدی، و تجاوز و قتل و ناامنی از جمله انبوه معضلات اجتماعی اند که جمهوری اسلامی طی ۴۶ سال حاکمیت ارتجاعی خود بر توده های مردم ایران تحمیل کرده است. با این همه و به رغم انبوه مشکلاتی که مردم به صورت شبانه روزی با آن ها درگیر هستند، هم اینک معضل خاموشی برق و قطعی آب، یکی از بحران های فراگیر و فلج کننده است که همان زندگی بخور و نمیر کارگران و زحمتکشان را نیز به کام شان تلخ تر کرده است. اگر بحران هایی نظیر بیکاری و اعتیاد و بی خانمانی و دیگر معضلات موجود، هرکدام به نوبه خود روی لایه های معینی از جامعه تأثیرگذار بودند، خاموشی مستمر برق اما به صورت فاجعه ای عمومی زندگی عادی و روزمرۀ عموم مردم را مختل و آنان را به وضعیت اسفباری کشانده است.
تا جاییکه در پی خاموشی های مداوم و از پیش اعلام شده یا نشده برق، جان عموم بیمارانی که در خانه ها، بیمارستان ها و دیگر مراکز درمانی و پزشکی تحت مداوا هستند، به خطر می افتند. مراکز تولیدی، صنایع کوچک و بعضاً بزرگ از کار صد در صدی باز می مانند، که اخراج و تعدیل نیروی کار اولین تبعات آن است. نانوایی ها با اخلال در پخت و پز مواجه می شوند، خمیر نانشان فاسد و از حیز انتفاع خارج می گردد – که تبعات اولیه آن جدای از ضرر و زیان مالی – عدم پخت نان به میزان لازم و کافی برای مردم است. مردمی که با تداوم این وضعیت چه بسا دستیابی به «نان» نیز از آنان دریغ شود. مدارس تعطیل و دانش آموزان از تحصیل باز می مانند. ساعات کار ادارات محدود و خدمات رسانی به مردمی که هزار و یک مشکل دارند، کاهش می یابد. چراغ های راهنمایی و رانندگی در چهار راه ها خاموش، ترافیک مختل و انبوه سرنشینان خودروها در وضعیتی عرق ریزان با یک بحران روانی رو به تزاید مواجه خواهند شد.
در حوزۀ شخصی و خانوادگی، یخچال و تلویزیون و دیگر وسایل برقی با خطر سوختگی مواجه هستند، که جدای از ایجاد اختلال در زندگی روزانه، بالا رفتن هزینه های زندگی مردم و به طور خاص افزایش فشار اقتصادی بر گردۀ کارگران و زحمتکشان نیز از تبعات خاموشی برق است. با خاموشی های مستمر و گاه و بیگاه برق، مردمی که درمناطق جنوبی و در شهرهای گرم و خشک و کویری زندگی می کنند، لحظه لحظۀ زندگی شان با عذاب و شکنجه و درد همراه خواهد بود. در شهرها، درب های الکتریکی پارکینگ ها از حرکت باز می مانند، آسانسورها متوقف می شوند، زندگی مردم از روال عادی خارج و در سطحی کلان بحرانی عینی، قابل لمس و فراگیرتر از تمام بحران های موجود تا کنونی، زندگی روزانۀ عموم توده ها را فلج و کل جامعه را به سمت سرگردانی و بی برنامگی و ویرانی می کشاند.
معضل خاموشی برق در شرایطی سراسر کشور را فرا گرفته است که هنوز در نیمه ماه اردیبهشت هستیم. هنوز ماه های خرداد و تیر و مرداد و شهریور در راهند. هنوز سفرها و جوش و خروش های تابستانی آغاز نشده اند و معلوم نیست با فرا رسیدن ماه های گرم و سوزان چه بر سر مردم ایران خواهد آمد. هیئت حاکمه اما بی آنکه راه حلی برای بحران خاموشی برق داشته باشد، در وضعیتی از سر استیصال فقط نظاره گر شرایط موجود است و تنها مردم را به صرفه جویی در مصرف آب و برق فرا می خواند. برای جمهوری اسلامی و وزیر نیروی اش که کمترین دغدغه ای برای جان و زندگی و آسایش مردم ندارند، گفتار درمانی، دادن وعده های پوچ که اوضاع درست خواهد شد، و تکرار مهملاتی نظیر «وضعیت، چندان هم بحرانی نیست»، تنها مفری برای آرام کردن مردم در مواجهه با تنگناهای آزار دهنده قطعی و خاموشی برق در شرایط کنونی است. در کنار بی عملی و بی کفایتی کابینه، که کوچک انگاری و حذف صورت مسئله معضلات اجتماعی، شیوه همیشگی و تکراری آن است، راه حل و توصیۀ رئیس سندیکای صنعت برق نیز که مردم را به استفاده از آفتابه و بادبزن تشویق می کند، طنز تلخ تاریخ که نه، تراژدی غمباری است که این روزها برای مردم تجویز می شود.
در این وضعیت بحرانی و برافروختگی خشم توده ها که همانند آتشفشانی در زیر پوست جامعه در انتظار شعله بر کشیدن است، در وضعیتی که همه چیز گویای این است که جمهوری اسلامی کمترین راه حلی برای خروج از بحران های فراگیر کمبود آب و برق و انرژی ندارد، با امید به اینکه از این ستون به آن ستون فرجی است، همچنان در دور باطل آزمایش و خطا پیش می رود. تلاش دولت در مواجهه با این معضل عمومی، نه برای حل بحران – که اساساً قادر به انجامش در کوتاه و بلند مدت نیست – بلکه جملگی برای جلوگیری از بروز خیزش و قیام و اعتراضات وسیع توده ای است که هر لحظه شرایط وقوع آن برای مردم معترض فراهم تر می گردد.
حال در چنین موقعیتی که هیئت حاکمه بیش از هر زمان دیگری نگران شروع اعتراضات خیابانی مردم خشمگین است، مدام با انجام یک سری اقدامات بی نتیجه در مسیر آزمایش و خطا پیش می رود. ابتدا آزمون خاموشی برق پاره ای از ادارات دولتی و مراکز کوچک تولیدی و صنعتی را پیشه کرد، تا به زعم خود دست کم بتواند برق خانگی مردم را تأمین کند. اما بحران کسری برق یا به تعبیر حاکمیت «ناترازی» تولید و مصرف برق، آنچنان بالا بود که این آزمون اولیه نه تنها در جلوگیری از خاموشی برق خانگی کارساز نشد، بلکه به دلیل توقف یا کاهش تولید مراکز صنعتی با اعتراض صاحبان صنایع و مراکز تولیدی نیز مواجه شد. اعتراضاتی که در پی شدت گرفتن آن به درون جناح های رنگارنگ حاکمیت و پاره ای از نمایندگان مجلس ارتجاع نیز سرایت کرد.
مرحلۀ دوم، آزمون توأمان قطع برق در صنایع و بخشی از ادارات دولتی همراه با قطع آن در محدوده های معینی از برق خانگی بود. آزمونی که از شهرستان های کوچک شروع شد و کم کم به شهرهای بزرگتر رسید. در این مرحله، با همه احتیاطی که دولت نسبت به خاموشی برق تهران داشت، هم اینک مردم محلات مختلف پایتخت نیز خاموشی های مداوم برق را تجربه می کنند. افزایش قیمت مصرف برق برای آن دسته از مشترکانی که مصرف بالا دارند، آزمون بعدی دولت در کاهش کسری برق بود که آنهم مؤثر واقع نشد. با پیگیری دلایل «ناترازی» برق، مشخص شد، بیشترین برق مصرفی در نهادهای حکومتی، شبکۀ رمز ارزها و شرکت های “خصولتی” است که با برخورداری از رانت حکومتی در مصونیت بسر می برند و کسی را یارای مقابله با آنان نیست.
در پی شکست آزمون و خطاهای پی در پی دولت، خاموشی های خانگی افزایش یافت. با افزایش خاموشی ها، صدای اعتراض لایه های مختلف اجتماعی شدت گرفت. ابتدا اعتراضات فردی که خشمشان را با دادن فحش و ناسزا به خامنه ای حواله می کردند، در شبکه های اجتماعی بازتات یافت. در پاره ای از شهرها، اعتراضات شبانه با فریاد مرگ بر خامنه ای به صورت ویدئو – کلیپ هایی منتشر و دیده شدند. تجمع اعتراضی مردم، بویژه صنف نانوایان در مقابل اداره برق در بعضی از شهرستان ها نظیر اردکان، اصفهان، اراک، مشهد، ساوه و کرمانشاه شکل گرفت. اعتراضاتی که بدون شک با افزایش گرما، قطعی بیشتر برق و به درازا کشیدن ساعات و دفعات خاموشی ها، شکل وسیعتری به خود خواهد گرفت. با بلندتر شدن صدای اعتراضات – بویژه نانوایان – زنگ خطر برای جمهوری اسلامی به صدا درآمد. سران سه قوه تشکیل جلسه دادند. با تدبیر سران قوا که می خواستند با «معجزه ای» بحران قطعی برق را حل کنند، کوه موش زائید و تدبیرشان! صرفا در کاهش ساعات کار ادارات دولتی در تهران و تعطیلی برخی مؤسسات دولتی در بسیاری از استان های کشور خلاصه شد. اعلام زمانبندی خاموشی ها از ساعت ۹ صبح تا ۷ بعد از ظهر در نیمی از استان های کشور، کاهش ساعات کاری ادارات دولتی و شروع کار آنان از ساعت ۶ صبح تا ۱ بعد از ظهر در تهران و بیش از ده استان دیگر – که از روز شنبه ۲۰ اردیبهشت ماه جاری عملیاتی شده است – در ردیف آخرین آزمون و خطای جمهوری اسلامی برای “حل” بحران خاموشی ها تا این لحظه است. تدبیری که از هم اکنون مهر شکست را بر پیشانی خود دارد. چرا که خانه از پای بست ویران است و بحران کسری برق بسیار فراتر از آن است که با توصیه ها و تدابیری نظیر صرفه جویی در مصرف برق، کاهش ساعات کار ادارات دولتی و تشویق مردم به استفاده از «آفتابه و بادبزن» به هنگام خاموشی ها، بشود اندکی از رنج و درد مردم به ستوه آمده از وضعیت موجود را کاهش داد.
به راستی برای برون رفت از وضعیت موجود چه باید کرد؟ این پرسشی است که اکنون پیشاروی توده های مردم ایران است. آیا با بودن جمهوری اسلامی کمترین روزنه ای – حتا به طور موقت – برای رهایی از این حجم از بحران های آوار شده بر سر مردم وجود دارد؟ پاسخ به این پرسش، بدون کمترین درنگی یک نه بزرگ است. این نه بزرگ صرفاً یک شعار نیست. تحلیلی برگرفته از مجموعه شرایط انقلابی حاکم بر جامعه و تبیینی از بحران های عدیده ای است که هیئت حاکمه را فلج کرده و ارتجاع حاکم را به سراشیبی سقوط کشانده است.
اینکه جمهوری اسلامی به پایان خط رسیده است، کمترین تردیدی در آن نیست. اینکه رژیم ارتجاعی حاکم بر ایران در همۀ عرصه های داخلی و بین المللی با شکست مواجه شده است، باز هم کمترین تردیدی در آن نیست. بحران های سیاسی، اقتصادی و اجتماعی موجود آنچنان تعمیق یافته اند که ادامه کاری را برای حاکمان اسلامی به کلی دشوار کرده اند. در عرصۀ داخلی، بیکاری، گرانی، تورم، کارتون خوابی، بی خانمانی، بی دارویی، اعتیاد، فحشا، دزدی، و تجاوز و قتل و ناامنی آنچنان جامعه را فرا گرفته اند، که هر آن وقوع شورش و قیام و اعتراضات وسیع خیابانی دور از انتظار نیست. جمهوری اسلامی نه فقط در میان مردم از کمترین مشروعیتی برخوردار نیست، بلکه در درون لایه های از حاکمیت نیز با بحران عدم مشروعیت مواجه است. مجموعۀ شرایط داخلی و ناتوانی مطلق حاکمیت در پاسخگویی به انبوه معضلات و مشکلات مردم، جناح های درونی رژیم را به تقابل و کشمکش با یکدیگر کشانده است. لاف زنی های خامنه ای برای کتمان شکست های پی در پی داخلی و بین المللی، دیگر حتا برای ذوب شدگان در ولایت هم کارایی لازم را ندارد. در عرصه بین المللی، انزوای سیاسی و اقتصادی رژیم برای همگان محرز شده است. نیروهای به اصطلاح نیابتی جمهوری اسلامی، یکی پس از دیگری از گردونه «اقتدار» خارج شده اند. مذاکرات هسته ای در هاله ای از ابهام است. مذاکراتی که اگر به نتیجه هم برسد، تغییری در وضعیت کارگران و زحمتکشان صورت نخواهد گرفت. با گزارش خرداد ماه رافائل گروسی – رئیس آژانس بین المللی انرژی اتمی – از وضعیت پرونده هسته ای، شرایط برای جمهوری اسلامی از آنچه اکنون است، محتملاً دشوارتر خواهد شد. وضعیتی دشوار و سخت که کمترین آن می تواند به فعال شدن مکانیزم ماشه و بازگشت تمام تحریم های سازمان ملل منجر گردد.
حال در چنین وضعیتی، بحران قطعی آب و برق نیز توده های مردم ایران را به وضعیت روزمرگی کشانده است. در زیر پوست جامعه غوغایی برپاست. خشمی انقلابی کشور را فرا گرفته است. اعتراضات فردی و اجتماعی مردم نسبت به وضعیت موجود در حال گسترش است. با این همه، روشن است به صرف بحران های موجود و فراهم بودن شرایط عینی یک انقلاب اجتماعی، جمهوری اسلامی به صورت خود به خودی سرنگون نخواهد شد. بهم پیوستگی این جوی باریکه های فردی و گروهی اعتراض برای رسیدن به دریای توفندۀ اعتراضات توده ای و همراهی و همگامی اعتصابات عمومی سیاسی با اعتراضات خیابانی، شرط لازم پایان دادن به عمر ننگین جمهوری اسلامی است. سرنگونی انقلابی جمهوری اسلامی و استقرار حاکمیت شورایی کارگران و زحمتکشان تنها راه رهایی مردم از فجایع موجود تاکنونی در کشور است. انقلاب آغوش خود را به روی مردم باز کرده است.
نظرات شما