سایت “دنیای اقتصاد” به نقل از گزارشی که وزارت کار بر اساس نتایج سرشماری عمومی نفوس و مسکن سال ۱۳۹۵ تهیه نموده، آماری پیرامون زنان سرپرست خانوار انتشار داده است که نشان دهنده رشد کمی بالا و افزایش روزافزون شمار این بخش از زنان است. زنانی که به دلائل مختلف، خواسته و بیشتر ناخواسته وارد بازار کاری شدهاند که با ده میلیون بیکار و جویای کار روبروست. زنانی که روزمره با تبعیضات جنسیتی و دشواریها و تنگناهای متعدد و فزایندهی اقتصادی و اجتماعی دست به گریبانند. این گروه از زنان زحمتکش، در جامعهای به کلی مردسالار و بر متن فرهنگ تبعیض آمیزی که مدام توسط تاریک اندیشان حاکم تبلیغ و ترویج میشود، با چنگ و دندان میجنگند تا لقمه نانی بدست آورند و ادامه حیات خود و خانوادههایشان را ممکن سازند.
گزارش وزارت کار در مورد زنان سرپرست خانوار، حاکی از آن است که طی یک دهه منتهی به سال ۹۵، تعداد خانوارهایی که زنان، سرپرست (یا نانآور) آن هستند، با رشد چشمگیری همراه بوده و از مجموع بیش از ۲۱ میلیون خانوار در سال ۹۵، تعداد خانوارهایی که زنان سرپرست آن بودهاند، ۳ میلیون و ۴۱ هزار بوده که این رقم نسبت به سال ۸۵، ۶/ ۸۶ درصد رشد داشته است. در گزارش یاد شده، زن سرپرست خانوار چنین تعریف شده است: “زنی که هرگز ازدواج نکرده سن وی ۱۸سال و بیشتر بوده یا ازدواج کرده، اما بنابه عللی از قبیل فوت، طلاق و متارکه، از کار افتادگی، مفقودالاثر شدن، سربازی، محکومیت به زندان، مجهولالمکان بودن، اعتیاد، مهاجرت و متواری شدن همسر، سرپرست خانوار شده است”.
بنابراین روشن است که به جز بخشی از این زنان، اکثریت آنها از روی اجبار و زمانی این مسئولیت را بر دوش گرفتهاند که همسرانشان را از دست دادهاند. افزایش شدید زنان سرپرست خانواده به خودی خود وابستگی اقتصادی زنان به مردان، سایه افکندن مرد بر هویت مستقل زن و تبدیل زنان به شهروندان درجه دو و در همان حال فقدان یک سیستم تامین اجتماعی به نفع زنانی که همسران خود را از دست میدهند، به نمایش میگذارد.
در گزارش وزارت کار به پدیده مهم دیگری نیز اشاره شده و آن رشد تعداد زنانیست که به صورت تک نفره زندگی میکنند. آمار ارائه شده در این مورد گویای آن است که ۴/ ۴۴ درصد از تعداد کل زنان سرپرست خانوار را ، زنان “خود سرپرست” تشکیل میدهند. این گروه از زنان مستقل از اینکه اساسا ازدواج نکردهاند یا پس از ازدواج از همسران خود جدا شده یا به نحوی آنها را از دست دادهاند، زنانی هستند که به صورت تک نفره زندگی میکنند. گفتنیست که در سال ۸۵، زنان خود سرپرست ۳۶ درصد کل زنان سرپرست خانوار بوده است. به عبارت دیگر طی سالهای ۸۵ الی ۹۵، نه فقط تعداد زنان سرپرست خانوار فوقالعاده افزایش یافته است، بلکه درصد زنان خود سرپرست نیز افزایش یافته و مطابق ارقام اعلام شده در گزارش وزارت کار، شمار زنانی که به تنهایی زندگی میکنند یا همان زنان خود سرپرست، ۳/ ۲ برابر شده است.
لازم به ذکر است که در مقایسه با افزایش ۶/ ۸۶ درصدی زنان سرپرست خانوار، تعداد خانوارهای دارای سرپرست مرد در همین بازه زمانی تنها ۱/ ۳۴ درصد افزایش یافته است. به بیان دیگر تعداد افزایش زنان سرپرست خانوار، ۵/ ۲ برابر مردان سرپرست خانوار بوده است. بعلاوهی اینکه از مجموع زنان و مردان خود سرپرست، ۴/ ۶۴ درصد آن را زنان خود سرپرست تشکیل دادهاند که این هم به معنای آن است که تعداد زنانی که به صورت تک نفره زندگی میکنند. نزدیک به ۲ برابر مردانیست که به صورت تک نفره زندگی میکنند.
گزارش وزارت کار و آمار و ارقام ارائه شده در مورد زنان سرپرست خانوار، به روشنی حاکی از تشدید مجموعه روندهاییست که گسترش مصائب و آسیبهای اجتماعی را در پی داشته است. برای نمونه طی دوره ده ساله ۸۵ الی ۹۵ آمارطلاق بسیارافزایش یافته است. مطابق آمار مرکزآمارایران میزان طلاق در یک دهه گذشته روندی رو به رشد داشته بهگونهای که نسبت طلاق به ازدواج در سال ۹۴ در مقایسه با سال ۸۴، بیش از دو برابر شده است. جدول زیر میزان افزایش طلاق و در همان حال کاهش ازدواج را طی ۵ سال (۹۴ – ۹۰) نشان میدهد.
سال | ۱۳۹۰ | ۱۳۹۱ | ۱۳۹۲ | ۱۳۹۳ | ۱۳۹۴ |
طلاق | ۱۴۲۸۴۱ | ۱۵۰۳۲۴ | ۱۵۵۳۶۹ | ۱۶۳۵۶۹ | ۱۶۳۷۶۵ |
ازدواج | ۸۷۴۷۹۲ | ۸۲۹۹۶۸ | ۷۷۴۵۱۳ | ۷۲۴۳۲۴ | ۶۸۵۳۵۲ |
نسبت ازدواج به طلاق | ۱/ ۶ | ۵/ ۵ | ۹/ ۴ | ۴/ ۴ | ۲/ ۴ |
این جدول که از سایت خبرگزاری بسیج ۱۳ تیر ۹۶ برگرفته شده است نمایانگر کاهش محسوس ازدواج و افزایش طلاق است. اگر در سال ۹۰ از هر ۱/ ۶ ازدواج یک مورد به طلاق انجامیده است، در سال ۹۴ از هر ۲/ ۴ ازدواج یک مورد به طلاق منتهی شده است.
علاوه بر افزایش آمار طلاق که نسبت مستقیمی با افزایش شمار زنان سرپرست خانوار دارد، گسترش اعتیاد نیز یکی دیگر از عوامل مهم افزایش زنان سرپرست خانوار است.
در ده ساله ۸۵ الی ۹۵، اعتیاد در کل جامعه اعم از شهرها و روستاها به میزان وحشتناکی گسترش یافته است. میزان اعتیاد به مواد مخدر چنان گسترده و فجیع و رسواکننده است که دستگاههای حکومتی رقم دقیق معتادان را اعلام نمیکنند. اما مطابق آمارهای انتشار یافته در روزنامههای رسمی، دست کم ۴ میلیون نفر معتادند. تعداد معتادین به مواد مخدر در سال گذشته نسبت به ۵ سال قبل از آن حداقل دو برابر افزایش یافته است. طبق اظهارات علی هاشمی رئیس کمیته مستقل مبارزه با مواد مخدر مجمع تشخیص مصلحت نظام، روزانه ۱۰۰ نفر به مواد مخدر آلوده میشوند (ایسنا دوم تیر ۹۴). شایان ذکر است که مرگ و میر معتادین بهخاطر مصرف مواد “روان گردان” نزدیک به ۹ درصد رشد یافته و معتادینی که به خاطر سوء مصرف مواد مخدر فوت کردهاند ۲/ ۶ درصد افزایش یافته است. افزون بر همه اینها شمار مردان ازدواج کردهای که به دلائل مختلف بازداشت و به حبسهای طولانی مدت محکوم یا اعدام شدهاند یا به منظور پیدا کردن کار مجبور به مهاجرت شدهاند نیز افزایش یافته است. میزان حوادث ناشی از کار که موجب نقض عضو، از کار افتادگی، خانهنشینی و یا فوت کارگران مرد شده نیز فزونی گرفته است. فقر و بیکاری به نحو غیرقابل تصوری گسترش یافته است. همه اینها و عوامل دیگری نظیر اینها، بر ورود آن گروه از زنانی که در ارتباط با همسران خود با این معضلات روبرو شدهاند به بازار کار و تلاش برای تامین معاش تاثیرات مستقیم و بیواسطهای بر جای گذاشته و صفوف زنان سرپرست خانوار را متراکمتر ساخته است.
آمار مهم دیگری که در گزارش وزارت کار آمده و آماری تکان دهنده است مربوط به ترکیب سنی زنان سرپرست خانوار است. برپایه این گزارش درصد زنان سرپرست خانوار کمتر از ۱۵ سال به کل زنان سرپرست خانوار، از ۱/ ۳۶ درصد در سال ۹۰ به ۹/ ۴۱ درصد در سال ۹۵ افزایش یافته است.
همین یک مورد کافیست که به ابعاد فاجعه و دامنه ظلمی که در حق زنان و دختران جوانی که هنوز حتا دورهی نوجوانی خود را آغاز نکردهاند پی برد. نزدیک به ۴۲ درصد از مجموع زنان سرپرست خانوار یعنی رقمی حدود یک میلیون و ۲۵۰ هزار نفر، زیر ۱۵ سال سن دارند! اینکه یک دختربچه زیر ۱۵ سال چکونه میتواند شغلی برای خود دستوپا کند که قادر باشد هزینههای زندگی خود و خانوادهاش را فراهم سازد و یک خانواده را اداره کند، بماند. اما این روشن است که بخش زیادی از این “زنان” سرپرست خانوار، در واقع همان کودکان و دخترکانی هستند که به دلائل گوناگون که بخشا به آن اشاره شد، تامین مخارج زندگی و سرپرستی خانوار بر دوش آنها افتاده است. بخشی از همین کودکان یا دختران نوجوان که باید در مدرسه و دانشگاه تحصیل کنند، عملا از مدرسه و تحصیل بازماندهاند، گروه بزرگتری با عنوان کودکان کار و خیابانی را تشکیل میدهند.
طبق آمار ارائه شده در گزارش وزارت کار، تعداد زنان سرپرست خانوار، جز در ردههای سنی ۶۴ – ۴۰ سال در تمام سطوح سنی افزایش یافته است و بیشترین زنان خود سرپرست در میان زنان سرپرست خانوار، مربوط به دوره سنی ۷۵ سال و بیشتر، و زیر ۱۹ سال است! و نکته دیگر اینکه سال ۹۵، ۴/ ۴۴ درصد از زنان سرپرست خانوار دارای جمعیت یک نفره بودهاند. این رقم در سال ۹۰، ۸/ ۴۰ درصد بوده است که این نیز تمایل یا اجبار زنان سرپرست خانوار به زندگی انفرادی یا سرپرستی خانوار با جمعیت کمتر (یک نفر) را نشان میدهد.
نیازی به توضیح نیست در جامعهای با قریب به ۱۰ میلیون بیکار و جویای کار که اشتغال به یکی از مهمترین معضلات لاینحل آن تبدیل شده است، پیدا کردن کار و ممر درآمدی برای گذران زندگی بزرگترین مشکل پیشروی زنان سرپرست خانوار است. در عین حال این نکته نیز به خودی خود روشن است که تامین هزینهها و مخارج یک خانوار دو نفره یا بیشتر، بسیار زیادتر از هزینهها و مخارج یک خانوار تک نفره است و برای هر کسی این موضوع باید روشن باشد که مجموعهای از معضلات اقتصادی – اجتماعیست که زنان سرپرست خانوار را به زندگی تک نفره ترغیب یا وادار میکند. جز گروه معدودی که شاید از روی اختیار زندگی تک نفری را انتخاب میکنند و کسانی که کم و بیش با حقوق زن آشنایی بیشتری بدست آوردهاند، به زندگیهای اجباری زیر سلطه مردان تن نمیدهند، استقلال اقتصادی بدست آوردهاند و زندگی مستقل را ترجیح میدهند، اکثریت زنان خود سرپرست که هر سال نیز بر تعداد آنها افزوده شده است، اساسا از روی فقر و اجبار و مجموعه شرایط اقتصادی و اجتماعی به زندگی تک نفره روی آوردهاند.
پدیده زنان سرپرست خانوار در کنار صدها عارضه دیگری که نظام سرمایهداری حاکم ببار آورده است، به یکی از معضلات اجتماعی تبدیل شده است. نه از آن رو که این گروه از زنان اساسا از روی اجبار وارد بازار کاری شدهاند که از تراکم بیکاران در حال انفجار است، بلکه از آن رو که دولت هیچگونه مسئولیتی را در قبال آنها نپذیرفته و این جمعیت چند میلیونی را به حال خود رها کرده است. زنان زحمتکش و زجرکشیدهای که گاه هیچگونه درآمدی ندارند و جز بخش بسیار محدودی از آنها که از کمکهای بسیار جزئی و ناچیز سازمان بهزیستی و “کمیته امداد” بر خوردارند، دولت هیچگونه حمایت جدی از آنها به عمل نیاورده است. این گروه از زنان بویژه جوانترین آنها در معرض شدید آسیبهای گوناگون اجتماعی قرار دارند. اکثریت آنها حتا از بیمه تامین اجتماعی نیز محروماند. حال آنکه زنان زحمتکش سرپرست خانوار باید از کاملترین بیمههای اجتماعی برخوردار باشند. این وظیفه دولت است که زنان سرپرست خانوار را زیر پوشش کامل حمایتهای خود قرار دهد و تمام نیازهای اقتصادی، بهداشتی، شغلی و مسکونی آنها را تامین کند. دولت موظف است برای تمام افراد جامعه از جمله میلیونها جوان بیکار و جویای کار، بویژه زنان سرپرست خانوار، کارِ مناسب و شایسته ایجاد کند و مادام که این تحقق نیافته است، باید به آنها حق بیکاری معادل مخارج یک خانوار ۵ نفره کارگری بپردازد.
متن کامل نشریه کار شماره ۷۷۴ در فرمت پی دی اف
نظرات شما