نزاع جمهوری اسلامی و دولت آمریکا بر سر توسعهطلبی و هژمونی در خاورمیانه پیوسته ابعاد خطرناکتری به خود میگیرد. در پی حمله نظامی هفته گذشته به تأسیسات نفتی عربستان، بار دیگر تنش در خاورمیانه بالا گرفت.
روز شنبه ۲۲ شهریورماه پالایشگاه “بقیق” و میدان نفتی “خریص” در عربستان موردحمله موشکی و پهپادی قرار گرفتند. گروه اسلامگرای موردحمایت جمهوری اسلامی در یمن بهفوریت مسئولیت حمله را بر عهده گرفت. اما این اقدام نظامی بیش از آن بزرگ و پیچیده بود که کسی بتواند ادعای حوثیها را باور کند. آشکار بود که انجام چنین اقدام نظامی دقیق و پیچیدهای از عهده این گروه ساخته نیست. گرچه مقامات آمریکائی و عربستان از همان آغاز، انگشت اتهام را متوجه جمهوری اسلامی کردند، اما به دلایلی که در این نوشته توضیح داده خواهد شد، هیچیک تمایلی نداشتند عامل مستقیم این عمل نظامی را جمهوری اسلامی معرفی کنند.
دولت آمریکا نخست با انتشار عکسهایی از مراکز مورد اصابت موشکها و پهپادها، اعلام کرد:حداقل ۱۹ نقطه در تأسیسات نفتی عربستان سعودی مورد اصابت قرارگرفته است.
پسازآن، ترامپ در توییتی اعلام کرد: میدانیم کار چه کسی بوده، ما بسته به تائید موضوع آماده اقدام نظامی هستیم، اما منتظرمیمانیم که عربستان سعودی نظر خود را اعلام کند و بگوید به باور آنها چه کسی عامل این حمله بوده است.
در همان حال، از قول مقامات آمریکائی اعلام شد حملات نظامی از نقاطی در شمال خلیجفارس صورت گرفته است.
روز چهارشنبه ۲۷ شهریور سخنگوی وزارت دفاع عربستان در یک نشست مطبوعاتی ضمن به نمایش گذاشتن بقایای تسلیحات مورداستفاده در این حمله گفت: مجموعاً ۲۵ پهپاد و موشک کروز در حمله به تأسیسات نفتی “بقیق” و “خریص” به کار گرفتهشدهاند. او افزود: اجزای سه موشک کروز ساخت ایران نیز که به هدف نخوردهاند پیداشده است. موشکها ساخت سپاه هستند و کلمه “یا علی” روی آنهاست. وی در همان حال که گفت: این ادوات شاهدی «غیرقابلانکار» از تجاوز ایران به خاک این کشور است، اما از اظهارنظر در مورد اینکه از کجا شلیکشدهاند خودداری کرد و افزود: طبق شواهد، حمله به تأسیسات آرامکو از یمن انجام نگرفته بلکه مسیر آنها از شمال بوده است.
اما وزیر خارجه آمریکا که به عربستان سفرکرده بود، جمهوری اسلامی را به نقش داشتن در حملات اخیر به تأسیسات نفتی عربستان متهم کرد و اقدام نظامی علیه تأسیسات نفتی عربستان را، اقدام به جنگ نامید. جمهوری اسلامی بار دیگر انکار کرد که در این حمله دست داشته و حسن روحانی آن را پاسخ حوثیها به عربستان نامید و گفت: یمنیها مدرسه، بیمارستان یا بازار را مورد اصابت قرار ندادند بلکه به یک مرکز صنعتی حمله کردند تا به دشمنان خود هشدار بدهند.
در این میان دبیر کل سازمان ملل نیز ضمن محکوم کردن این حمله گفت هیچ تهدیدی برای صلح و ثبات جهان بزرگتر ازآنچه در خلیجفارس جریان دارد وجود ندارد. یک رویارویی بزرگ در خلیجفارس تبعاتی فاجعهبار در منطقه و جهان خواهد داشت. وی افزود: متخصصان این سازمان برای بررسی شواهد موجود در حمله به تأسیسات نفتی عربستان راهی این کشور شدهاند و این تیم تحقیق برای انجام کار خود با مجوزی فعالیت میکند که در قطعنامه ۲۲۳۱ تصویب برجام در شورای امنیت ملی تعبیهشده است.
اما با توجه به اینکه آمریکا و عربستان هیچیک اعلام نکردند که جمهوری اسلامی مستقیماً از خاک ایران این حمله را سازماندهی کرده است، پوشیده نبود که واکنش آنها چیزی فراتر از اقدامات سیاسی- دیپلماتیک و گسیل نیرو و تجهیزات نظامی جدید از سوی آمریکا نخواهد بود. موضعگیری روز جمعه ترامپ تأییدی بر همین نظر بود. وی ضمن اعلام تحریمهایی که میتوان گفت فاقد اهمیتاند، ادعا کرد: میتواند “در عرض یک دقیقه” دستور حمله نظامی به مثلاً ۱۵ هدف مهم در ایران را بدهد، اما میخواهد حتیالامکان از آن خودداری کند. وی گفت: من در پی آن نیستم که این کار را بکنم. به نظر من خویشتنداری خوب است و قدرت را نشان میدهد. البته او افزود اگر حمله نظامی لازم باشد این کار را در آینده خواهد کرد و حتی اشارهای هم به سلاحهای هستهای آمریکا داشت.
بنابراین، موضعگیری ترامپ برخلاف تحلیلهای عامیانه ژورنالیستی که خبر از واکنش نظامی میدادند، دور از انتظار نبود. همانگونه که پیشازاین نیز در تحلیلهای سازمان ما بر آن تأکید شده است، دولت آمریکا تمایلی به وارد شدن در جنگ با جمهوری اسلامی در شرایط کنونی ندارد. چراکه این جنگ میتواند عواقبی ناخواسته برای جمهوری اسلامی و طبقه سرمایهدار حاکم بر ایران داشته باشد که برخلاف منافع نهفقط امپریالیسم آمریکا، بلکه تمام قدرتهای امپریالیست است. دولت آمریکا خواهان برافتادن جمهوری اسلامی نیست، تنها اختلاف جدی که با جمهوری اسلامی ایران دارد در سیاست خارجی است و میخواهد از طریق تحریمها و فشار اقتصادی آن را وادار به عقبنشینی کند و این اختلاف را حل نماید. درعینحال، جنگ عواقب منطقهای خواهد داشت که به نفع قدرت های امپریالیست و منافع آنها نیست. چراکه یک چنین جنگی میتواند به یک جنگ بزرگ منطقهای تبدیل شود. روشن است که نهفقط گروههای اسلامگرای طرفدار جمهوری اسلامی در منطقه دست به اقدامات نظامی خواهند زد، بلکه جمهوری اسلامی با حمله نظامی به کشورهای ضعیفتر متحد آمریکا، همه دولتهای منطقه را وارد جنگ خواهد کرد. درحالیکه این دولتها بهویژه در حاشیه خلیجفارس بهشدت ضعیف و آسیبپذیرند و آمادگی برای ورود در چنین جنگی را ندارند. اگر بر سر همین مسئله حمله به تأسیسات آرامکو، دولت عربستان تمایلی نشان نداد که بگوید جمهوری اسلامی مستقیماً از خاک ایران در این حمله دست داشته، بهاینعلت است که سیاست ترامپ را میشناسد و میداند که وارد درگیری نظامی با جمهوری اسلامی لازمهاش وارد شدن دولت آمریکا در جنگ است و این سیاست آمریکا نیست و خودش هم توانی برای جنگیدن با جمهوری اسلامی را ندارد و مایل نیست چنین جنگی رخ دهد.
جمهوری اسلامی نیز دقیقاً میداند که سیاست آمریکا در شرایط کنونی چیست و تا کجا میتواند پیش برود و دست به اقدامات ایذائی بزند. بنابراین، سیاست جمهوری اسلامی این است که وارد درگیری مستقیم با نیروهای نظامی آمریکا نشود. اینیک توافق نانوشته میان جمهوری اسلامی و دولت آمریکاست که به سربازان آمریکائی نباید آسیبی وارد آید. به تمام ماجراجوئیهای نظامی جمهوری اسلامی در چند ماه گذشته هم که نگاه شود روشن است که حتی خراشی به یک سرباز آمریکائی وارد نیامده است.
جمهوری اسلامی رسماً اعلام کرده است که اگر نتواند نفت را صادر کند نخواهد گذاشت که دیگران نیز نفتشان را صادر کنند. بنابراین بهجز درگیر شدن با نیروی نظامی آمریکا، هر کاری که از دستش برمیآید انجام خواهد داد که این سیاست خود را عملی کند. خواه با خرابکاری در نفتکشها و گروگانگیری نفتکشها یا حمله نظامی مستقیم به تأسیسات عربستان و احتمالاً اقدامات مشابه در آینده. اصلاً هم مهم نیست که این حملات را خودش مستقیماً سازماندهی و اجرا میکند یا گروههای مزدور اسلامگرای طرفدار جمهوری اسلامی در یمن، سوریه، عراق و لبنان. چراکه درهرحال، سیاست جمهوری است. اما ناگفته روشن است که این سیاست، سیاستی ماجراجویانه است، واکنشی مأیوسانه در برابر تحریمها و بنبستی در سیاست خارجی جمهوری اسلامی است. از همین روست که نفع مشخصی برای خود جمهوری اسلامی هم ندارد. چراکه ازنظر اقتصادی بیشتر در تنگنا قرار میگیرد و در سطح بینالمللی با انفراد بیشتری روبهرو میگردد. همین حمله به عربستان و کشیده شدن ماجرا به سازمان ملل و شورای امنیت این واقعیت را بهخوبی نشان میدهد. این سیاست ماجراجویانه، به جای این که مقابلهای با تحریمهای دولت آمریکا باشد، در خدمت امپریالیسم آمریکا، سیاست و منافع آن است. هم اکنون خلیج فارس به جولانگاه ناوهای جنگی آمریکا و دیگر قدرت های امپریالیست تبدیل شذه است. جمهوری اسلامی با ماجراجوئیهای خود، دولتهای این منطقه بهویژه کشورهای حاشیه خلیجفارس را وادار میکند سلاحهای بیشتر و پیشرفتهتری از آمریکا بخرند. علاوه بر این، به آمریکا امکان میدهد که بیدردسر و بدون هزینه نیروهای نظامی خود را به منطقه گسیل کند. چون این هزینهها را دولتهای مرتجع عربستان، امارات، قطر، کویت، بحرین و غیره میپردازند. در همین چند روز اخیر هم شاهد بودیم که رژیمهای عربستان و امارات خودشان رسماً از آمریکا خواستند که نیروی بیشتری با تجهیزات پیشرفتهتری به این کشورها بفرستد و چنین نیز شد. ترامپ هم همانگونه که مکرر اعلام کرده است عجلهای برای کشاندن جمهوری اسلامی به پای میز مذاکره ندارد. تحریمش را میکند. سلاحش را میفروشد و پایگاههای نظامیاش را در خاورمیانه افزایش میدهد و تقویت میکند. این است نتیجه سیاستهای ماجراجویانه و ارتجاعی جمهوری اسلامی. اگر فشاری هم از بابت این سیاست در داخل هست، آنهم بر دوش تودههای مردم ایران قرار میگیرد. همانگونه که تاکنون چنین بوده است و جمهوری اسلامی تمام بار تحریمها را به بهای فقر و گرسنگی تودههای زحمتکش مردم بر دوش آنها قرار داده است.
اما بالاخره جمهوری اسلامی تا کی میتواند این سیاست را ادامه دهد؟ واقعیت این است که جمهوری اسلامی در بنبست قرار دارد. نه میتواند در این نزاع بر آمریکا غلبه کند و نه هنوز آماده است ادعاهای توسعهطلبانه پاناسلامیستی خود را کنار بگذارد. در انتظار تحولی سیاسی در درون هیئت حاکمه آمریکا یا در سطح بینالمللی است که بتواند خود را از این مخمصه نجات دهد. درعینحال چنانچه با یک واکنش جدی از سوی مردم ایران نیز مواجه شود و یا همانند دوران جنگ ۸ ساله احساس کند که خطری جدی آن را تهدید میکند، در آن شرایط هم تمام ادعاهای خود را کنار خواهد گذاشت و با همین ترامپ نیز وارد مذاکره و بده و بستان خواهد شد. اما اینیک جنبه قضیه است. درست است که در شرایط کنونی چشمانداز درگیری نظامی با آمریکا بسیار ضعیف است، اما در شرایطی که به نحو روزافزونی تضادها و اختلافات تشدید میشوند، این احتمال همواره وجود دارد که بهرغم تلاش دو طرف اصلی نزاع برای اجتناب از درگیری مستقیم نظامی با یکدیگر، کار به یک درگیری نظامی بکشد، در یک چنین شرایطی مردم ایران با چنان فاجعه بزرگی روبهرو خواهند شد که فجایع دهشتناک جنگ هشتساله در مقایسه با آن کوچک به نظر میرسند. کارگران و زحمتکشان ایران نباید اجازه دهند که دو دولت مرتجع بر سر اهداف و مقاصد توسعهطلبانه و تجاوزکارانه خود سرنوشت آنها را تعیین کنند و فاجعه به بارآورند. باید از هماکنون جلو وقوع فاجعه را گرفت. راهی که در برابر کارگران و زحمتکشان قرار دارد این است که منفعل و بیخیال منتظر نمانند تا فاجعهای بزرگتر از فجایع موجود، رخ دهد. کارگران و زحمتکشان ایران از این قدرت و توان برخوردارند که بر هر دشمنی غلبه کنند. باید اراده کنند به پا خیزند و باروی آوری به مبارزهای سرتاسری و برپائی اعتصاب عمومی و قیام مسلحانه، جمهوری اسلامی را براندازند، قدرت سیاسی را خود به دستگیرند و به تمام فجایعی که جمهوری اسلامی آفریده است، پایان بخشند.
نظرات شما