ما زنان حقیر نیستیم!
فریب خورده هم نیستیم.
حقیر و فریب خورده آن نیست که خواهان اختیار بر پوشش خود است!
حقیر آنیست که سرکوب میکند!
این تنها یکی از بیشمار پاسخهاییست که زنان (و مردان آزادیخواه) در شبکههای اجتماعی و در پاسخ به خامنهای منتشر کردند که مبارزهی آنها را “کوچک و حقیر”خوانده بود. البته خامنهای در سخنان خود خزعبلات دیگری نیز بر زبان آورد که حتا ارزش پاسخ گفتن ندارند. اما آن چه که در سخنان وی، سخنان منصوبان به وی در نمازهای جمعه، عملکرد دستگاه قضایی و پلیس اهمیت داشته و مشهود است، همانا ترسشان از مبارزه زنان برای برابری جنسیتیست. جمهوری اسلامی در روزهای اخیر نشان داد که تا چه حد از این مساله وحشتزده است.
سخنان خامنهای که همزمان با روز جهانی زن از سوی وبسایت وی انتشار یافت، در واقع صدور فرمان آتش به سمت زنانی بود که برای خواست خود به خیابان آمده بودند، از دختران خیابان انقلاب تا دختران هشت مارس. وی گفت: “کار حرام، بزرگ و کوچک ندارد و آنچه حرام شرعی است، نباید به صورت آشکار انجام شود، زیرا شارع اسلامی بر حکومت تکلیف کرده مانع انجام حرام علنی شود”. وی همچنین با تاکید بر وظیفهی زنان در خانهداری، عدالت جنسیتی را خیانت به “زنان” و “حرمت و شخصیت” آنان دانست!!!
برای همین بود که برای مقابله با زنانی که به صورت مسالمتآمیز تلاش داشتند تا نابرابری جنسیتی در جامعه اسلامی و بویژه نابرابری در شرایط کاری و دستمزدها را در برابر وزارت کار فریاد بزنند، آنهمه نیرو با لباس شخصی یا با لباس پلیس مستقر کرده بودند. درتمام کوچهها، بر روی پلهای عابر پیاده اطراف ساختمان وزارت کار، همه جا از نیروهای سرکوبگر پرشده بود، بهگونهای که یکی از زنان حاضر در صحنه در توئیتر نوشت: “این میزان از فضای امنیتی باورکردنی نیست، حتا اجازه چند لحظه ایستادن نمیدهند. این است ۸ مارس در ایران”.
فردای آن روز نیز امامان جمعهی منصوب خامنهای در همه جا با فریاد “واسلاما” به زنان ایران و حقوق مسلم آنها حمله کردند. علمالهدی دختران خیابان انقلاب را مزدور خواند و گفت: ” اگر حجاب از زنان ما گرفته شود جامعه هویت دینی خود را از دست می دهد”.
احمد خاتمی گفت: “میخواهند قانون خدا را زیر سؤال ببرند. انقلاب ما برای احیای دین خدا بوده است. ما احکام دین را اجرا میکنیم به کوری چشم هرکس که نمیخواهد”. کاظم صدیقی هم از ناراحتی خامنهای از بیحجابی سخن گفت و این که زیر بار بیحجابی نخواهیم رفت.
در این میان دستگاه سرکوب رژیم نیز در همراهی با “رهبر” خود به میدان آمده و با خشونت تمام زنان هشت مارس را سرکوب کردند. براساس اخبار منتشره بیش از ۸۰ نفر دستگیر شدند که ۲۵ نفرشان مرد بودند که تا زمان انتشار این مقاله تعداد زیادی همچنان در زندان بوده و به اقدام علیه امنیت ملی متهم شدهاند.
از دختران خیابان انقلاب نیز تاکنون به اعتراف مقامات دولتی ۳۵ نفر دستگیر شدهاند که تعدادی همچنان در زندان هستند. یکی از آنها نیز به تازگی از سوی بیدادگاههای جمهوری اسلامی به ۲ سال زندان محکوم شده است. تهوعآور آنکه “دادستان” جنایتکار تهران ناراحت نیز شده که چرا ۲۱ ماه از این حکم تعلیقی است و گفت که به تعلیق ۲۱ ماه از حکم ۲ سال زندان نرگس حسینی، دختر خیابان انقلاب اعتراض میکند!!! همین “دادستان” در آن جلسه از توقیف ۳۱۲۰ دستگاه اتومبیل آنهم در طول دو ماه خبر داد که یکی از مهمترین علتهای آن کشف حجاب در ماشین بوده است. در این میان وزیر کشور هم از وارد شدن “شورای اجتماعی کشور” به موضوع حجاب خبر داد و اینکه هدف مقدس شورا این است که حجاب اجباری را همچنان بر زنان ایران تحمیل کند.
همهی این وقایع نشان میدهند که بر میزان اعتراض به نابرابری جنسیتی و یکی از نمادهای آن یعنی حجاب اجباری بهرغم شدت عمل مقامات جمهوری اسلامی مدام افزوده میشود.
برای همین است که جمهوری اسلامی از این موضوع تا این حد وحشتزده شده و مانند دیوانهها حتا با هر چیزکوچکی فریاد “وااسلاما”ی آن بلند میشود. رقص چند دختر کودک در “برج میلاد” را دهن کجی به اسلام دانسته و “دادستان” کل کشور از “دادستان” تهران میخواهد تا با مجرمان با قاطعیت برخورد کند، چرا که دست ستون پنجم دشمن در رقص و شادی چند دختر کودک پیداست!!! و یا اینکه از نمایش وزنهبرداری دختر هشت ساله، آنهم با حجاب جلوگیری میکند، تا گریه معصومانهی دخترک همه دنیا را به تعجب وادارد!!!
آن وقت همین نظام، همین “نظام مقدس”، دختران کم سن و سال را وادار به “تنفروشی” با نام صیغه میکند و البته طبیعیست از نظامی که برای آن روز زن، روز تولد فاطمه است نه هشت مارس. دختر ده سالهای که به عقد مردی ۲۵ ساله درآمد و در هشت سال ۵ بار باردار شد و در ۱۸ سالگی در اثر بارداری و برقراری روابط جنسی از ده سالگی، جان خود را از دست داد. امروز علم پزشکی ثابت کرده است که حتا یک بار حاملگی در سنین کودکی چه عواقب خطرناکی برای کودکان مادر دارد، همانطور که در مورد فاطمه نیز یکی از علتهای احتمالی و حتا قریب به یقین مرگ او در آستانهی جوانی، بدنیا آوردن آخرین فرزندش بوده است.
هم اکنون ۲۴ درصد ازدواجها در ایران، ازدواج کودکان است و ۱۵ هزار دختر کودک داریم که طلاق داده شدهاند (یا گرفتهاند). براساس پژوهشی که توسط “انجمن حمایت از حقوق کودکان” تحت عنوان “خانه روی آب” صورت گرفته، صیغه یکی از راههای سوء استفاده جنسی مردان ثروتمند از دختران کودک است.
همین چند هفته پیش بود که “فرخمهر” رئیس اتحادیه هتلداران خواستار تسهیل امکان استفاده از هتل برای کسانی شد که تحت عنوان “ازدواج انقطاعی” با برگهی یک آخوند و مُهر مسجد برای گرفتن اتاق به هتلها میآیند، او گرفتن برگه از دفترخانهها را کاری زائد دانسته که باعث میشود مشتریهای خارجی از دست هتلداران خارج شده و به اقامتگاههای غیر رسمی بروند، چرا که هتلها برای جلب مشتری باید بتوانند چنین سرویسهایی را به مشتریان خود بویژه مشتریان خارجی بدهند!!!
زنان و دختران جامعه را به فقر محکوم کرده و آن وقت آنها از جمله و بویژه دختران کودک را به بازار بردگی جنسی میکشانند. بازاری که یک آخوند کلیددار آن است و با خواندن یک جمله به زبان عربی، تجاوز جنسی را “حلال شرعی” میکند، و این است جمهوری اسلامی.
آن وقت اگر زنان برای فریاد زدن علیه این همه ظلم به خیابان میآیند، به این شکل سرکوب و تهدید میشوند. حکومت اسلامی حکومتی ضد زن است، اما نکته مهم این است که زنان چگونه میباید مبارزه خود علیه نابرابری جنسیتی را پیش ببرند؟!
در این شکی نیست که اعتلای اخیر مبارزات زنان متاثر از بحران انقلابی کنونیست، بحرانی که بر بستر سالها بحران اقتصادی، سیاسی و اجتماعی و ناتوانی رژیم در مقابله با بحرانهای فوق شکل گرفته و در نتیجهی آن از سویی رژیم تا حدودی دچار از همگسیختگی شده و ازسوی دیگر بر اعتراضات تودهها و مشارکت گروههای بیشتری از آنها در این اعتراضات انجامیده است. از همینروست که برخلاف دوران رکود، با دستگیری گروهی از زنان، صدای اعتراض زنان خاموش نشده بلکه تعداد دیگری از زنان به صفوف مبارزه میپیوندند.
این واقعیتی است آشکار که جمهوری اسلامی یک رژیم فوق ارتجاعی است و هرگز با خواست خود قدمی در راستای حقوق زنان برنخواهد داشت. جمهوری اسلامی در برخورد با اعتراضات زنان، کارگران، معلمان، دانشجویان و دیگر گروههای اجتماعی نشان داده است که اساسا گوشی برای شنیدن خواستهای مردم ندارد و مردم تنها با اعتراضات و مبارزات خود میتوانند خواستهای خود را تحقق بخشند.
بنابراین بدیهیست که برای گسترش دامنهی مبارزه علیه نابرابری جنسیتی، وارد شدن هر چه بیشتر زنان به عرصهی مبارزه مهمترین موضوع است و در این راه یکی از قدمهای اساسی سازمانیابی زنان است. سازمانیابی زنان باعث میشود تا امکان ورود گروههای هر چه بیشتری از زنان و پیوستنشان به زنانی که هماکنون پرچم مبارزه برای برابری جنسیتی را برافراشتهاند فراهمتر شود.
شکل سازمانیابی نیز متناسب با شرایط و موقعیت همواره متفاوت است، بویژه آنکه بهرهگیری از فضای مجازی برای سازماندهی اعتراضات و گفتگو بر سر خواستها و معضلات زنان و حتا چگونگی سازمان یافتن به عنوان ابزاری جدید میتواند کمک موثری به زنان آزادیخواه بکند. هر چند که بهرهگیری از فضای مجازی میتواند با مشکلاتی نیز همراه باشد، ولی با این وجود تجربهی سالهای اخیر از جمله اعتراضات معلمان و حتا اعتراضات کارگری نشان داده است که میتوان از این امکان در محدودهای بهخوبی بهره برد.
با سازماندهی مبارزات است که میتوان از دختران خیابان انقلاب که روزی در یک گوشه شهر و روزی در گوشهی دیگری از شهر اما با شهامتی در خور ستایش حجاب اجباری را به چالش میکشند، قدرتی ساخت که رژیم را در سرکوب دختران خیابان انقلاب ناتوان سازد.
تداوم حرکت دختران خیابان انقلاب بستگی به چگونگی تداوم آن دارد و چگونگی آن بدون گسترش دامنهی آن معنای خود را از دست میدهد. در جا زدن و در یک نقطه ماندن یک شکل از حرکت اعتراضی همواره تهدیدی برای ادامهی آن شکل از اعتراض است و آن را از نفس میاندازد. گسترش این حرکت، سازماندهی مبارزه دختران خیابان انقلاب و به میدان کشاندن تودههای بیشتری از زنان و مردان است که میتواند راه را برای گسترش مبارزه و در نهایت پیروزی بر جمهوری اسلامی هموار سازد.
متن کامل نشریه کار شماره ۷۶۵ در فرمت پی دی اف
نظرات شما