محکوم به سنگسار

زن بودن جرم است و مجازات‌اش سنگین. باور نمی‌کنید به سکینه محمدی آشتیانی بنگرید. باور نمی‌کنید به بسیار زنانی که در جمهوری اسلامی سنگسار، اعدام و یا به زندان افکنده شدند بنگرید. باز باور نمی‌کنید؟! به دور و برتان نگاه کنید به زنان جامعه که بی حقوقی‌شان تا بدیهی‌ترین جنبه‌های زندگی خصوصی‌شان نیز امتداد یافته. زن بودن جرم‌ است و گاه آن قدر سنگین که مجازات‌اش می‌تواند سنگسار باشد، یعنی وحشیانه‌ترین نوع قتل از نوع برنامه‌ریزی شده.

سکینه محمدی آشتیانی به اتهام داشتن روابط جنسی با یک مرد به غیر از همسر خود به سنگسار محکوم شده است. هر چند که وی این اتهام را رد کرده و در به اصطلاح دادگاه اعلام کرده است که تحت فشار اقرار کرده و اعترافات‌اش صحت ندارد، اما به دلیل بدیهی‌ترین حقوق انسانی و اجتماعی شناخته شده‌ی زن ، چه این امر صحت داشته باشد و چه نه، هیچ مجازاتی شامل حال وی نمی‌شود. روابط جنسی از جمله روابط خصوصی انسان‌هاست که نه دولت‌ها و نه هیچ فرد دیگری حق مداخله در این روابط را ندارند، چه رسد به مجازات و چه رسد به سنگسار.

براساس آن چه که در وبلاگ وکیل وی آمده، سکینه محمدی آشتیانی از سال ٨۴ تاکنون در زندان بسر می‌برد. وی از اتهام مشارکت در قتل همسرش مبرا گشته است اما به اتهام داشتن روابط جنسی با دو نفر به ٩٩ ضربه شلاق محکوم گردید که این حکم نیز در مورد وی اجرا می‌گردد. اما چند ماه پس از این موضوع و اجرای حکم شلاق، بار دیگر پرونده‌ی فوق از جهت دیگری گشوده شده واین بار وی به همان اتهام یعنی داشتن روابط جنسی به سنگسار محکوم گردید. نکته‌ی مهم در این جاست که این حکم به رغم انکار سکینه و نبود مدارک و تنها با استناد به “علم قاضی” صادر گردیده است.

اگر بخواهیم موضوع را ساده کنیم، قضیه از این قرار است که یک زن به دلیل ارتباط جنسی با مردی خارج از مقررات اسلامی به سنگسار محکوم گردیده است. موضوع به ویژه از دو جهت قابل بررسی می‌باشد. اول این که صحت چنین موضوعی مورد تردید جدی قرار دارد. چرا که هیچ سندی در این رابطه وجود ندارد و خود وی نیز این موضوع را انکار کرده است. وی در جریان بازجویی‌ها مجبور به چنین اعترافی شده و همه‌گی می دانیم که در ایران اعتراف در بازجویی‌ها هیچ ارزشی ندارد چرا که در جریان این بازجویی‌ها – بدون استثنا – از شکنجه استفاده می‌شود، شکنجه‌هایی که تاکنون منجر به کشته شدن و نقص عضو بسیاری از زندانیان گردیده است. موضوع شکنجه در زندان‌های جمهوری اسلامی تاریخی به درازای عمر این حکومت دارد و تمامی زندانیان از جمله زن و مرد و سیاسی و عادی را شامل می‌گردد. هر چند که این شکنجه‌ها بر روی زندانیان سیاسی به طور کلی بسیار شدیدتر و برنامه‌ریزی شده‌تر می‌باشد.

نکته دوم که بسیار مهم بوده و در رابطه با این موضوع و حکم صادره یعنی سنگسار نقش اساسی را دارد زن بودن متهمِ زندانی است. او به جرم این که زن است به این حکم محکوم شده و اگر مرد بود هیچ جرمی نداشت. بسیاری از مردان متاهل هر روزه با مقداری پول ، جسم دخترکان معصوم را که به دلیل فقر راهی جز فروش جسم‌شان ندارند، می‌خرند و به آن‌ها تجاوز می‌کنند و البته هرگز گذرشان به زندان و دادگاه نمی‌افتد. اصولاً قوانین اسلامی خود این راه را برای این دسته از مردان باز گذاشته، وقتی که جدا از حق داشتن چهار زن به آن‌ها این اجازه را داده که با استفاده از کلاه شرعی صیغه و یا همان ازدواج موقت با خرج کردن پول به هر میزان و تا هر زمانی که می‌خواهند از زنان و دختران ستم‌دیده‌ی جامعه سوء استفاده کنند. این جاست که باید گفت سکینه محمدی آشتیانی نه به دلیل ارتباط با مردی دیگر به جز همسرش که به دلیل زن بودن اش محکوم به سنگسار شده است. این جاست که باید بگوییم سکینه محمدی آشتیانی نه صرفاً به خاطر تقدس خانواده در جامعه‌ای سنتی که به دلیل زن بودن اش باید به قتل برسد. این به دلیل مناسبات جامعه طبقاتی ومردسالار است که مردان اجازه دارند هر کاری را که دلشان می‌خواهد به دلیل تسلط‌شان بر اقتصاد خانواده بکنند اما زنان نه، آن‌ها فقط باید بچه‌داری کنند، خانه‌داری کنند و تسلیم محض شوهران‌شان در ارتباط جنسی باشند. هر وقت هم که شوهران‌شان خواستند آن‌ها را تنبیه کنند.

چند مورد از زن‌کشی توسط شوهران را دیده‌ایم؟ مردانی که زنان‌شان را به اتهام داشتن روابط با مردی دیگر کشته‌اند و به دلیل این قتل تنها شاید یکی دو سال و شاید هم کمتر در زندان بسر برده و سپس آزاد شده‌اند. پس از آزادی نیز حتماً رفته و زن دیگری را به “عقد مقدس” خود درآورده‌اند! طنز تلخ تاریخ اما در این است که همین روزها در محاکم جمهوری اسلامی مردی محاکمه می‌شود که زن خود را کشته است و در دادگاه مدعی شده که زن وی با مردی دیگر ارتباط داشته که البته هرگز ثابت نشده است. وی دست و پا و دهان زن‌اش را بسته و سپس با شلنگ وی را آن قدر زد تا زن نگون‌بخت جان خود را از دست داد و حالا برای فرار از اتهام قتل و با تکیه بر قوانین جمهوری اسلامی به جای پذیرش این حماقت و قتل زن بی‌گناه، سعی می‌کند گناه قتل را بر گردن زن نگون‌بخت‌ بیاندازد! و چه بسیارند این وقایع در ایران امروز، ایرانی که در سایه‌ی حکومت اسلامی، حقوق زنان بیش از هر زمان دیگر توسط حاکمان لگدمال گردیده است و البته این موضوع را به خوبی می‌توان در جامعه و در عرصه‌های مختلف دید. زنان کارگر نمونه‌ی بارز و برجسته‌ی تاثیر این بی‌حقوقی هستند. زنان کارگر به رغم کار طاقت‌فرسا و هم‌پای مردان کارگر، دستمزدهای بسیار پایین‌تری دریافت می‌کنند. بی‌حقوقی زنان در جامعه این موقعیت را به کارفرمایان داده تا به دلیل نیاز زنان کارگر به کار، آن‌ها را به شکلی وحشیانه استثمار کنند. کارفرمایان هم چنین از این موضوع بهره جسته و کارگران مرد را تحت فشار مضاعف قرار می‌دهند. حتا در مواردی کارفرمایان با بهره‌جویی از نیاز دختران و زنان به کار و سلطه اقتصادی خود، از آن‌ها سوء استفاده جنسی می‌کنند. شرایط دستمزدی کارگران زن به گونه‌ای می‌باشد که کمتر زنی می‌تواند به استقلال اقتصادی دست یابد، حتا برخی از زنان تحصیل کرده به طور مثال معلم و پرستار نیز از این موضوع مستثنا نیستند. این بی‌حقوقی زنان در عرصه‌ی جامعه و قوانین حاکم است که نتیجه‌ی آن را در بازار کار و نفع سرمایه‌‌داران از آن می‌بینیم.

زنی که در عرصه‌ی قوانین و گاه سنت حق انتخاب همسر ندارد، حق انتخاب پوشش، حق سرپرستی فرزند در صورت طلاق، حق حاکمیت بر جسم خود را ندارد، زنی که نصف مرد به حساب می آید در بازار کار نیز با این نابرابری و در واقع سوء استفاده سرمایه‌داران از بی حقوقی زنان در جامعه روبرو می‌گردد.

اما چرا حکم سنگسار سکینه محمدی آشتیانی توانست تا این اندازه در افکار عمومی تاثیر بگذارد؟ چرا در شرایط دیگر پخش این اخبار با این درجه از حساسیت روبرو نمی‌شد اما امروز می‌شود؟ چرا جمهوری اسلامی مجبور شد تا آن مصاحبه نمایشی را ترتیب دهد و با شکنجه، سکینه محمدی آشتیانی را مجبور به اعتراف علیه خود و شکایت از وکیل مدافع‌اش کند؟ واقعیت این است که پس از سال‌ها تحقیر، زنان در جستجوی جایگاه خود در جامعه هستند، جایگاهی که به زور از آن‌ها گرفته شده است. مبارزات یک سال اخیر و نقش بی‌‌نظیر زنان در این مبارزات گواهی بر این مدعاست. حضور وسیع دختران در دانشگاه و کسب رتبه‌های اول در امتحانات کنکور براستی نشانه‌ی چیست؟

در این شرایط، شرایطی که موضوع پایمال شدن حقوق زنان بیش از هر زمان دیگر افکار عمومی را به خود جلب کرده و زنان را برای کسب حقوق از دست رفته‌ی سیاسی، اجتماعی و اقتصادی وارد مبارزه کرده است، حکم سنگسار سکینه محمدی آشتیانی به دلیل زن بودن، به دلیل نقض آشکار حقوق زن در جامعه‌ی اسلامی، به ویژه پس از تلاش‌های وکیل مدافع وی و نیز نامه‌ی محکم فریده و سجاد دو فرزند سکینه در دفاع از حق حیات مادرشان، بازتاب وسیعی یافت. از همین رو بود که رژیم مجبور شد تا دست به نمایش تلویزیونی بزند، نمایش و حرکتی انفعالی که – به رغم تاثیراتی احتمالی بر عقب‌مانده‌ترین اقشار جامعه در مجموع-  بیش از پیش نقاب از چهره‌ی جنایت‌کار حکومت برداشت.

زنان به خوبی دریافته‌اند که جمهوری اسلامی و قوانین ارتجاعی اسلام تا چه حد در تشدید بی حقوقی و نابرابری آن‌ها در جامعه سرمایه‌داری ایران موثر بوده است. امروز تنها سکینه محمدی آشتیانی با خطر سنگسار روبرو نیست، زنانی چند در زندان‌های جمهوری اسلامی در این خطر هستند و باز زنان بیشتری هر روز با این تهدید روبرو می‌گردند. زنان و دخترانی که گاه به دست پدر، برادر و یا همسران‌شان به دلیل عواطف‌شان و به دلیل نیازهای انسانی شان به قتل می‌رسند، زنده به گور می‌شوند و یا حتا سنگسار می‌گردند و البته ایران تنها کشور اسلامی نیست که حقوق زنان در آن تا این حد نادیده گرفته می‌شود.

عایشه زن جوان افغان یک نمونه از این زنان است که با حکم دادگاه طالبان گوش و بینی او توسط شوهرش بریده شده و در بیابان رها شد تا بمیرد. براساس برآورد سازمان ملل متحد ٩٠ درصد از زنان در افغانستان اسلامی با سوء استفاده و یا خشونت خانوادگی روبرو هستند. زنان پاکستانی نیز از دیگر قربانیان این موضوع هستند. براساس آمار دولتی در ۵ سال اخیر ۴٠٠ مورد اسید پاشی به صورت دختران و زنان گزارش شده است که عموم آن‌ها توسط اعضا خانواده و یا به دلیل تن ندادن به ازدواج اجباری بوده است. در بسیاری از کشورهای عربی نیز زنان از بسیاری از حقوق ابتدایی خود که در اکثر جوامع سرمایه‌داری به رسمیت شناخته شده بی‌بهره‌اند.

واقعیت زندگی زنان در ایران نشان می‌دهد که چگونه نظام سرمایه‌داری از بی‌حقوقی زنان در قوانین حاکم و فضای سرکوب و خفقان، برای استثمار هر چه بیشتر کارگران زن بهره می‌جوید.

اما رهایی زن و برابری کامل آن‌ها با مردان چگونه به دست می‌آید؟ واقعیت این است که برابری زن و مرد تنها با برابری حقوقی آن‌ها از نظر شکلی ممکن نمی‌باشد. سازمان ما معتقد به برابری کامل زنان بامردان در کلیه امور سیاسی، اجتماعی و اقتصادی می‌باشد و معتقد است حتا برابری حقوقی زنان در عمل وبه طور واقعی وقتی تحقق می‌یابد که این برابری به تمامی عرصه‌ها تعمیم یابد. برای مثال تا وقتی که زن از نظر اقتصادی وابسته به مرد باشد، طبیعی‌ست که این وابستگی، شرایط را برای سلطه‌ی مرد در عرصه‌های دیگر فراهم می‌سازد.

تحت حاکمیت جمهوری اسلامی، زنان ایران درمعرض شدیدترین تبعیض، ستم وفشارقرارگرفته اند.حکومت با وضع قوانین ومقررات ارتجاعی وبا ایجاد موانع، محدودیت ها و تضییقات مختلف، زنان را ازابتدائی ترین حقوق دمکراتیک، مدنی وانسانی محروم ساخته وبه یک شهروند درجه دو تبدیل نموده است. باید به این وضعیت اسف بار خاتمه داده شود. لذا سازمان فدائیان(اقلیت) خواهان اجرای فوری موارد زیراست:

– لغوهرگونه ستم و تبعیض برپایه جنسیت و برخورداری زنان از حقوق کامل اجتماعی و سیاسی برابر با مردان.

– برخورداری زنان از حقوق و مزایای کامل برابر با مردان در ازای کار مساوی.

– زنان باید آزادانه و با برابری کامل با مردان در تمام شئون زندگی اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی مشارکت داشته باشند و به تمام مشاغل و مناصب در همه سطوح دسترسی داشته باشند.

– لغو تمام قوانین و مقررات ارتجاعی مربوط به تعدد زوجات، صیغه، حق طلاق یکجانبه مرد، تکفل و سرپرستی فرزندان، قوانین و مقررات تبعیض آمیز در مورد ارث، مقررات حجاب اجباری، جداسازی زن و مرد در موسسات و مراکز عمومی و تمام مقررات و اقدامات سرکوب گرانه و وحشیانه نظیر شلاق، سنگسار.

– ممنوعیت هر گونه فشار، تحقیر، اجبار، اذیت و آزار و خشونت علیه زنان در محیط خانواده و اعمال مجازات‌های شدید در مورد نقض آن‌ها.

– لغو حجاب اجباری، ممنوعیت هرگونه فشار و اجبار در مورد نوع پوشش زن. زنان باید از حق آزادی انتخاب پوشش برخوردار باشند.

– آزادی کامل زن در انتخاب شریک زندگی خود. روابط خصوصی زن باید از هرگونه تعرض مصون باشد.

– به رسمیت شناخته شدن حق سقط جنین، بدون قید و شرط.

– برابری حقوق زن ومرد درامرطلاق، ارث وتکفل اولاد .

متن کامل در فرمت پی دی اف

POST A COMMENT.