خودکشی راهکار نیست، بلکه جستجوی امید در دل ناامیدی

در جهان امروز، که نظام‌های سرمایه‌داری بر ساختارهای اقتصادی و اجتماعی چنگ انداخته‌اند، خودکشی دیگر تنها یک بحران فردی نیست؛ بلکه بازتاب ناتوانی سیستم در تأمین حداقل‌های یک زندگی انسانی است. این پدیده نه صرفاً یک مسئله‌ی روانی، بلکه اساساً معضلی اجتماعی و اقتصادی است که ریشه در ستم طبقاتی، فقر، بیکاری، سرکوب و نابرابری‌های اجتماعی دارد. برای بسیاری از کارگران، زنان، جوانان و زحمتکشان، خودکشی آخرین راهی است که در برابرشان باقی می‌ماند، گاه از سر استیصال، و گاه به‌عنوان اعتراضی خاموش علیه نظم موجود.

آمارها چه می‌گویند؟

آمارهای رسمی، هرچند تحت سانسور و تحریف دولتی منتشر می‌شوند، نشان از افزایش خودکشی در ایران دارند. . به گفته رئیس انجمن پیشگیری از خودکشی: “درحالی‌که به استناد بررسی‌ها، آمار ما ۳ / ۷   درصد است و از سال ۹۰ تاکنون، روند خودکشی در کشور بالا رفته. یعنی در سال ۹۰ از ۷ / ۴ به ۱ / ۸ در سال ۱۴۰۱ و در سال ۱۴۰۲ به ۹ /  ۸ در هر صد هزار نفر رسیده و امسال هم احتمالاً آمار بیشتر است. آمار‌ها نشان می‌دهد که در سه، چهار سال اخیر، هر سال ۱۰ درصد به مرگ‌های ناشی از خودکشی اضافه شده است.” این آمار در استان‌های مختلف متفاوت است، اما در استان‌های حاشیه‌نشین و فقرزده میزان خودکشی دهشتناک است. برای نمونه، در استان ایلام نرخ خودکشی ۷ / ۱۸ در هر صد هزار نفر است که دو و نیم برابر میانگین کشوری است. بنا به پیش‌بینی وی، میانگین آمار کشوری امسال به ۶ / ۹ یا ۷ / ۹ هم می‌رسد. ناگفته روشن است که بسیاری از موارد اقدام به خودکشی حتا به بیمارستان‌ها نیز راه نمی‌برند. نتیجه آن که، چه بسا آمارهای واقعی بسیار بالاتر از میزان اعلام شده حتا از سوی کارشناسان باشد.

رژیم جمهوری اسلامی با سرکوب رسانه‌ها و کنترل نهادهای آماری، واقعیت خودکشی را پنهان می‌کند. علاوه بر این، تابوها و فشارهای اجتماعی و مذهبی باعث می‌شود بسیاری از خانواده‌ها از اعلام رسمی موارد خودکشی خودداری کنند. موارد بسیاری از خودکشی در بیمارستان‌ها تحت عناوین دیگری ثبت می‌شوند و حتی پزشکان قانونی نیز از ثبت دقیق این آمار منع شده‌اند. این پدیده تا آنجا گسترش یافته که از سال ۱۴۰۱ انتشار آمار رسمی خودکشی متوقف شده است.

آن‌چه روشن است، طبق آمارهای میدانی، خودکشی‌های ناشی از فشارهای اقتصادی و سرکوب اجتماعی در میان طبقات و اقشار کارگری، زنان و جوانان به‌شدت افزایش یافته است. بسیاری از این خودکشی‌ها نه از سر ضعف فردی، بلکه به‌عنوان واکنشی به ستم، فقر و بی‌عدالتی رخ می‌دهند.

عوامل اصلی افزایش خودکشی در ایران

طبقه‌ی کارگر ایران در معرض فشارهای بی‌امان اقتصادی قرار دارد. تورم سرسام‌آور، دستمزدهای ناچیز، اخراج‌های گسترده، خصوصی‌سازی‌ و نبود امنیت شغلی، کارگران را در وضعیت وخیمی قرار داده است. بسیاری از آنان دیگر قادر به تأمین نیازهای ابتدایی زندگی خود نیستند. کارگری که شب را با جیب خالی و شرمندگی مقابل خانواده‌اش به صبح می‌رساند، وقتی هیچ روزنه‌ای برای تغییر شرایط نمی‌بیند، گاه به خودکشی روی می‌آورد. افزایش خودکشی در میان کارگران و خانواده‌هایشان نتیجه‌ی مستقیم این وضعیت است.

زنان تحت یکی از شدیدترین اشکال ستم طبقاتی و جنسیتی در ایران زندگی می‌کنند. قوانین ارتجاعی، سرکوب آزادی‌های فردی، اجبار به ازدواج، خشونت خانگی، قتل‌های ناموسی و فشارهای اقتصادی، بسیاری از آنان را به نقطه‌ی بی‌بازگشت می‌رساند. گزارش‌های متعدد نشان می‌دهند که نرخ خودکشی در میان زنان، به‌ویژه در مناطق محروم  به‌شدت افزایش یافته است. در بسیاری از موارد، خودکشی زنان را باید در دسته‌ی “زن‌کشی” قرار داد، زیرا این اقدام، نتیجه‌ی سرکوب و خشونتی است که نظام مردسالار و دولت بر آنان تحمیل کرده است. نمونه آن زنی ۲۵ ساله در کردستان است که در سال ۱۴۰۲ و در “روز جهانی زن” در پی مشاجره با شوهر خشونت‌ورزش و پس از آن که شوهرش دختر یک ساله و نیمه را به خانه مادرش برد، خود را حلق‌آویز کرد.

به گفته رئیس انجمن پیشگیری از خودکشی، نسبت مرگ ناشی از خودکشی مردان در دنیا دو برابر زنان است، یعنی مردان دو برابر زنان جان‌شان را از دست می‌دهند، اما در ایران این آمار بیش از دو برابر است.

وی ادامه می‌دهد: “در سال ۱۴۰۱ زنان خانه‌دار، رتبه چهارم مرگ ناشی از خودکشی را داشتند، اما در اقدام با  ۸ / ۳۲  درصد در رتبه‌ی اول قرار داشتند، بعد از آن‌ها شاغلان با ۸ / ۱۸ درصد هستند و رتبه بعدی به دانش‌آموزان اختصاص پیدا می‌کند با ۲ / ۱۵ درصد “. میزان مرگ ناشی از خودکشی در سال ۱۴۰۱ نزدیک به ۷ هزار نفربود. استان‌های ایلام، کهگیلویه و بویراحمد، کرمانشاه، همدان و چهارمحال و بختیاری، به‌عنوان استان زاگرس‌نشین بالاترین میزان خودکشی را در کشور دارند. بعد از آنها استان‌های گیلان، لرستان، اردبیل، آذربایجان شرقی و… قرار می‌گیرند و استان‌های سمنان، هرمزگان، خراسان‌ها، هرمزگان و… هم کم‌ترین آمار را دارند.

جوانانی که هیچ چشم‌انداز روشنی برای زندگی خود نمی‌بینند، به یکی از آسیب‌پذیرترین گروه‌ها در برابر خودکشی تبدیل شده‌اند. بیکاری، نبود آزادی‌های اجتماعی و سیاسی، سرکوب اعتراضات، مهاجرت اجباری و بیکاری و فشارهای اقتصادی، بسیاری از جوانان را به مرز فروپاشی روانی رسانده است. طبق آمارها، بیشترین میزان خودکشی در میان افراد ۲۵ تا ۳۴ ساله مشاهده می‌شود.

به گفته رئیس انجمن پیشگیری از خودکشی: “در دنیا ۵۸ درصد خودکشی‌ها مربوط به افراد زیر ۵۰ سال است و ۴۲ درصد هم بالای ۵۰ سال. در ایران، اما، ۸۰ درصد خودکشی‌ها برای افراد زیر ۵۰ سال است. یعنی در ایران، خودکشی زحمتکشان و جوانان را از بین می‌برد و نشان‌دهنده ناامیدی در کشور است. احتمالاً این افراد، به آینده امیدواری ندارند.” رتبه ایران در “شاخص جهانی شادکامی” نیز مؤید همین نکته است. در سال ۲۰۲۳، ایران در “شاخص شادکامی جهانی” در بین ۱۴۶ کشور، در رتبه نازل ۱۰۷ قرار داشت. معیار‌های شادی و رفاه در این مطالعه هفت‌شاخص امید به زندگی، تولید ناخالص ملی، حمایت اجتماعی در مواقع ضروری، نرخ فساد پایین، اعتماد اجتماعی بالا، میزان سخاوت و بخشش [میزان کمک به دیگران و کارهای خیرخواهانه] و آزادی‌های اجتماعی است.

راه‌حل چیست؟

۱ –  مبارزه برای آزادی‌های اجتماعی و سیاسی: مبارزه برای آزادی‌های اجتماعی و سیاسی، بخشی ضروری از مبارزه‌ی طبقاتی است. سرکوب آزادی بیان، سرکوب جنبش‌های دانشجویی ، کارگری و زنان، و خفقان سیاسی، نقش مستقیمی در افزایش خودکشی دارند. سرنگونی رژیم سرکوبگر جمهوری اسلامی، گامی مقدماتی برای ایجاد فضایی آزاد و انسانی برای زندگی است.

۲ – مبارزه‌ای متشکل: برای مقابله با بحران خودکشی، و سایر بحران‌های اقتصادی و اجتماعی، کارگران و زنان باید تشکل‌های مستقل خود را ایجاد کنند و برای نابودی علل اصلی خودکشی به‌طور جمعی علیه ستم طبقاتی و جنسیتی مبارزه نمایند.

۳ –  افشای آمار واقعی خودکشی: فعالان اجتماعی و نیروهای مترقی باید تلاش کنند تا آمار واقعی خودکشی را افشا کنند و رژیم را به‌خاطر سیاست‌های ضدانسانی‌اش تحت فشار قرار دهند.

۴ –  مبارزه علیه فقر و بیکاری: تا زمانی که سرمایه‌داری در ایران برقرار باشد، کارگران و زحمتکشان همواره در معرض فقر، بیکاری و استثمار خواهند بود. به جز مبارزه برای افزایش دستمزدها، ایجاد امنیت شغلی، تنها از طریق سازمان‌دهی و مبارزه طبقاتی برای افزایش دستمزدها، ایجاد امنیت شغلی و در نهایت براندازی سیستم سرمایه‌داری است که می‌توان از شرایط کنونی رهایی یافت و به رفاه و زندگی شایسته انسانی دست یافت.

 

نتیجه‌گیری

خودکشی در ایران، نه انتخابی فردی، بلکه بازتابی از یک جامعه‌ی در حال فروپاشی است. وقتی رژیم حاکم هیچ آینده‌ای برای مردم جز فقر، سرکوب و خفقان باقی نمی‌گذارد، خودکشی به‌عنوان آخرین واکنش به این شرایط ظاهر می‌شود. اما راه چاره در دست خود مردم است؛ با سازمان‌دهی، مبارزه و سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی، می‌توان راهی نو برای زندگی و آینده‌ای روشن‌تر گشود. آینده‌ی روشنی که تنها از مسیر مبارزه و انقلاب امکان‌پذیر است.

 

متن کامل نشریه کار شماره ۱۱۰۹  در فرمت پی دی اف:

POST A COMMENT.