نظام آموزشی، آئینه‌ای از فروپاشی اجتماعی!

شیرازه حکومت جمهوری اسلامی بیش از پیش در حال ازهم گسیختگی است. روند اضمحلال و فروپاشی بر تمامی عرصه‌های اقتصادی،‌ سیاسی و اجتماعی سایه افکنده و جامعه را در آستانه سقوط قرار داده است.  آموزش و پرورش-  جائی که زندگی و آینده میلیونها تن از دانش‌آموزان رقم می‌خورد، نه تنها از این امر مستثنی نیست، بلکه با چنان معضلات و نابسامانی‌های ساختاری روبروست که به آئینه تمام نمائی از این فروپاشی تبدیل شده است.

شرایط  اسف‏بار حاکم بر سیستم آموزشی و تبعات آن بر وضعیت تحصیلی میلیونها تن از فرزندان کارگران و اقشار زحمتکش، ابعاد این فاجعه را بخوبی به نمایش می‌گذارد. شکاف فزاینده طبقاتی در آموزش و پرورش طی دهه‌های اخیر، به رشد صعودی هزینه‌های آموزشی، تَرک و بازماندگی از تحصیل، کمبود و یا نبود مدرسه و کلاس درس، کمبود معلم، افت تحصیلی و در یک کلام، به بحران لاینحل آموزشی در جمهوری اسلامی انجامیده است. به قول یکی از فعالین صنفی فرهنگیان، “از آموزش و پرورش جز خاکستری ویران بر جای نمانده است!”

طبق جدیدترین آمار منتشره از سوی مرکز آمار ایران، در سال تحصیلی ۱۴۰۱-۱۴۰۲ در مقاطع تحصیلی مختلف حدود یک میلیون نفر از تحصیل بازماندند. بررسی جزئی‌تر این آمار، نرخ ترک تحصیل در میان رده‌های سنی دانش آموزان و مقاطع مختلف تحصیلی را نشان می‌دهد: جمعیت کودکان دانش آموز ۶ تا ۱۱ سال -مقطع ابتدائی-  ۹ میلیون نفر است که از این تعداد طی سال تحصیلی گذشته، حدود صدهزار دانش آموز در آمار بازماندگان از تحصیل قرار گرفته‌اند. در رده سنی ۱۲ تا ۱۴ ساله‌ها -مقطع متوسطه اول- از حدود ۴ میلیون دانش آموز، حدود ۲۰۰ هزار تن از تحصیل دست کشیده‌اند. از سه و نیم میلیون دانش آموز ۱۵ تا ۱۷ ساله -مقطع متوسطه دوم-  نیز بیش از نیم میلیون دانش آموز،  تحصیل را ترک کرده‌اند.

مرکز پژوهش‌های مجلس، مهمترین عامل ترک تحصیل را فقر اعلام کرده و در ادامه افزوده است که ۷۰ درصد آمار ترک تحصیل متعلق به فرزندان خانواده‌هایی است که در دهک های یک تا پنج – اقشار فقیر و کم در آمد- هستند. همین منبع افزوده است که آمار ترک تحصیل دانش آموزان نسبت به سال قبل، ۲ درصد افزایش داشته است. افزایش هزینه‌های تحصیلی، فقر را بیش از پیش به کلاس درس و مدرسه کشانده و فرزندان کارگران و اقشار زحمتکش را از ادامه تحصیل محروم کرده است. بسیاری از خانواده‌ها قادر به پرداخت شهریه مدارس دولتی – که قاعدتا باید رایگان باشند- نیستند. در نتیجه به خاطر بدهی‌های مر بوط به شهریه،  مدیران مدارس پیرو بخشنامه‌های دولتی از دادن کارنامه به دانش آموزان «بدهکار»، خودداری می‌کنند و عملا ادامه تحصیل را برای این دسته از دانش آموزان غیرممکن می‌سازند.

یکی دیگر از بحران‌های سیستم آموزشی، کمبود فضای آموزشی است. وجود ساختمان‌های فرتوت و زِهوار درفته آنچنان شرایطی را به وجود آورده که تراکم دانش آموزان را به ۴۰ تا ۵۰ و گاه به  ۶۰ نفر در یک کلاس رسانده است. وجود کلاس‌های درس سه شیفته نیز هم به افت کیفیت تحصیلی منجر شده و هم  به افزایش  فشار کار بر معلمان و فرهنگیان. رضوان حکیم زاده معاون وزیر آموزش و پرورشمی‏گوید: در ایران ۶ هزار و ۴۷ کلاس درس وجود دارد که تعداد دانش آموزان آنها بیش از ۴۰ تن است. اخیراً خبرگزاری ایسنا به نقل از نادر کریمی بیرانوند یکی از مدیران وزارت آموزش و پروش گزارش کرده است که در استان تهران- که در مقایسه با سایر استانهای محروم از امکانات بیشتری برخوردار بوده-  ۶۹۵ مدرسه ۱۵ کلاسه مورد نیاز است تا از تراکم بیش از حد کلاس‌ها جلوگیری شود. طبیعی است که وضعیت آموزشی و کمبود در این عرصه در سیستان و بلوچستان و سایر مناطق محروم که همواره مورد تبعیض سیستماتیک دولتی قرار داشته‌اند، ‌اسفناک تر ‌باشد.

کمبود کادر آموزشی یکی دیگر از معضلات دیرینه آموزش و پرورش است.  در سال تحصیلی جاری آموزش و پرورش اعلام کرد با کمبود حداقل ۱۷۶ هزار معلم مواجه است.  حقوق و درآمدهای نازل، فشار کار،‌ جو امنیتی در مدارس و پیگرد و بازداشت  و زندانی کردن معلمان و اخراج آنها نیز از جمله عواملی‌اند که به کمبود نیروی آموزشی و کادر علمی در مدارس دامن زده است. طی سالهای اخیر جمهوری اسلامی که سیستم آموزشی اش دین-محور و در خدمت اهداف ارتجاعی و ایدئولوژیک اش می‌باشد، سعی کرده است با گسیل طلبه‌های مفتخور به مدارس، این کمبود را جبران کند که این نیز به یک شکست و به یک مضحکه دیگر انجامید.

جمهوری اسلامی در دهه‌های گذشته همواره کوشید تا مدارس را به مراکزی برای آموزش و جذب نیروهای مکتبی تبدیل کند. هر کجا توانست، به جای علم، دین را به مطالب آموزشی تزریق کرد. فضاهای آموزشی را اسلامی کرد. اما در این زمینه نیز شکست خورد. نقش پررنگ و حضور شجاعانه و جسورانه دانش آموزان در جنبش اعتراضی سال ۱۴۰۱ نشان داد، هر آن چه که جمهوری اسلامی رشته بود، پنبه شد. دختران دانش آموز نه تنها حجاب از سر کشیدند و در شعله های آتش انداختند، بلکه در مدارس و کلاس‌های درس شعار مرگ بر دیکتاتور سر دادند، مدیران مستبد و سرکوبگر را از مدرسه بیرون  کرده و فراری دادند و در خیابانها عمامه پرانی کردند.

مجموعه عوامل فوق و از هم گسیختگی سیستم آموزش و پروش ، بخشی از وضعیت حکومتی است که در آستانه فروپاشی قرار دارد. قطعا حکومتی که فردا و آینده اش به تار موئی بسته است، نه می خواهد و نه می تواند که از بار بحرانهای عدیده موجود در سیستم آموزشی بکاهد. برعکس، هر اقدام حکومت، به تعمیق بحران و یا ایجاد بحرانی جدید منجر می‌شود. نمونه بارز آن،  اعزام گروهی از دانش آموزان دختر نخبه کرمانی به اردوی مسافرتی است که به مرگ ۶ تن انجامید. خلاصه ماجرا چنین است که  آموزش و پرورشی که فاقد هر گونه کنترل و نظارت است، اتوبوس اسقاطی را به کار می‌اندازد، اتوبوس در راه ترمز می‌بُرد و واژگون می‌شود، سرویس امداد و آمبولانس هم  دیر می‌رسند و این تاخیر هرگونه شانس زنده ماندن را  از مجروحین می‌گیرد. تمام بخش‌های این ماجرای اسفبار و تاثربرانگیز، نشان از انحطاط و پوسیدگی حکومتی را دارد که در آستانه فروپاشی است.

میراث شوم جمهوری اسلامی در آموزش و پرورش ، سیستمی سرشار از تبعیض و نابرابری و آلوده به خرافات و خزعبلات دینی است. متحول کردن این سیستم آموزشی برجامانده از حکومت‌های ستمگر و مرتجع، تنها با تغییرات و تحولات رادیکال و دمکراتیکی میسر است که اقدامات فوری زیر را به مرحله اجرا در آورد:‌ دگرگونی بنیادی وانقلابی در نظام آموزشی بر جای مانده و اقدام فوری در جهت ریشه کن کردن بی سوادی، کوتاه کردن دست دین از دولت و از جمله از آموزش و پروش،  برقراری نزدیک ترین پیوند بین مدرسه و کاراجتماعی مولد، تلفیق آموزش نظری و عملی و آموزش رایگان و اجباری تا پایان دوره متوسطه، بهره‌مندی تمام دانش آموزان به هزینه دولت از غذا، پوشاک، وسایل تحصیل و ایاب‌وذهاب و برچیده شدن مانع کنکور دانشگاه‌ها تا هر کس بر حسب تمایل و استعدادش قادر به ادامه تحصیلات عالی رایگان باشد.

 

متن کامل نشریه کار شماره ۱۱۰۸  در فرمت پی دی اف:

POST A COMMENT.