پنجاه و چهارمین سالگرد سیاهکل

در برهوت در اندر دشت، صدائی نیست و آن‌چه به‌گوش می‌آید پچ‌پچ خفته‌ای‌ست که از دیرباز در سینه‌ها ره گم‌کرده، خسته و نومید در قحط‌سال بودن جای خوش کرده، دژخیمان و بی‌عملان در یک نقطه با یکدیگر تلاقی می‌کنند.

“کاری نمی‌شود کرد” نگاه‌ها سرد و خموشند، زندگی درنقطه ایستگاه خویش توقف کرده است و شانه‌های زخمی زیر آوار سنگین جراحات مدام می‌نالند.

اما زیر چادرشب و تیرگی، روشن‌اندیشان در فراسوی اندوه و تباهی در شبی سرد و سیاه در فراخنای بهمن و بوران، سلاح بر کف با چشم‌های مشتاق زندگی، شب را با تمام تیرگی‌اش زیر پلک‌های مزدوران و واماندگان به آتش می‌کشند.

حماسه‌سازان سیاهکل پیشگامان جنبش فدائی به‌راستی ‌که فصل نوینی از مبارزه را در کشاکش بین انقلاب و ضد انقلاب می‌آغازند.

فرزندان راستین کارگران و زحمتکشان بی‌هراس و شگفتی ترس‌خوردگان سال‌های شکست، هراسیدگان مبارزه طبقاتی را در انظار عموم توده‌های محروم به رسوائی می‌کشانند.

گرچه خون سرخ حماسه‌سازان سیاهکل چند سال بعد، در مشت‌های گره‌ کرده توده‌های محروم گل می‌دهد. زمستان می‌شکند، اما بازهم در نبود شرایط مساعد وعدم وجود تشکیلات و سازمان‌دهی انقلابی دوباره خورشید انقلاب به محاق می‌افتد و ارتجاعی سیاه و ننگین بر جامعه مسلط می‌شود.

گرچه بعد از قیام خط سازش به برآمدن ارتجاع سیاه با تمام قوا مساعدت نمود، اما در طول تاریخ هیچ خط‌ سازشی نتوانست در مقابل امواج توفنده مبارزه طبقاتی دوام بیاورد و سازشکاران همیشه، گاهی به انفعال و گاه از سر استیصال، گاه گریان، گاه خندان صورتک‌های سردر قهوه ‌خانه‌ها را به‌نمایش نهاده و می‌نهند، تز می‌دهند، راه‌نشان می‌دهند، از مبارزه جز مضحکه‌ای از آن درک نمی‌کنند. دم می‌زنند، گاه به استناد فتواهای‌شان خندان و گریان از پس کارناوال‌های رنگارنگ بورژوازی راه می‌افتند، افتان ‌و خیزان و در نهایت دسته‌های گوناگون‌شان سر از آبشخور بورژوازی و ارتجاع درمی‌آورند. ژست روشنفکری می‌گیرند. نقش دانای کل را بازی می‌کنند. در کوچه در خیابان در مدرسه، در دانشگاه، در کارخانه‌ها و… همه‌جا از این درمانده‏گان و وامانده‏گان سال‌های سیاه دیده می‌شوند. آن‌هایی که در جویبار غلیظ و لزجی از تزهای من‌درآوردی فرورفته‌اند.

گونه‌ای که اندام‌شان، کارهای‌شان، حرف‌هایشان، جز سازش و تبانی نیست. بوی نا گرفته‌اند. آن‌گاه که سخن از مبارزه، سخن از تلاش و امید و عشق و صداقت به میان می‌آید، آرام سرهای‌شان در سینه فرومی‌افتد. گاهی قهقهه سر می‌دهند و گاه هق‌هق شکسته گریه‌های‌شان بلند می‌شود.

اما، هم خنده‌های‌شان و هم گریه‌های‌شان از روی درماندگی است و این خط از همان سیاهکل و قبل‌تر از آن‌هم تا همین الان کج دار و مریز آمده و می‌آید.

اما آن‌چه ارزش ماندگاری و یادکرد دارد خط سرخ انقلاب و خط مبارزه انقلابی، خط سرخ حماسه‌سازان سیاهکل، خط سرخ آنانی است که چه زیر چوبه دار و چه بر بالای چوبه دار سرود پیوستن و رویش را خوانده و می‌خوانند و هم‌اکنون نیز این تندیس‌های سازش در این شرایط انقلابی که ارتجاع انقلاب‌شان را در میان گرفته است، نیز دست از نصیحت برنداشته و همچنان در خیابان یک‌طرفه بنام ارتجاع پیش می‌روند. با این تفاوت که این سرگیجه گرفتگان مبارزه طبقاتی جایی در ارابه انقلاب ندارند. در امروز مانده‌اند، حسرت روزهای گذشته را می‌خورند و خیلی‌های‌شان پشکل‌های ایام ضد امپریالیستی‌شان را تسبیحی ساخته‌اند بر گردن خویش، تا در دام ترادژیکی که خود هم بازیگر آن وهم کارگردان آن و هم تماشاگر آن هستند، خود را به شمردن دانه‌های تسبیح مقدس‌شان سرگرم سازند.

کارگران و توده‌های محروم، سرمایه‌داران را شناخته‌اند، اما اینان دشمنان پیچیده در لفافه هستند که درگذر این لحظه‌های حساس، باید چوب در پنبه‌های‌شان کرد و در بادهای توفنده مبارزه طبقاتی بربادشان داد.

 

زنده باد انقلاب

زنده باد سوسیالیسم

کار نان آزادی حکومت شورایی

هسته کارگری حمید اشرف – فعالان کارگری جنوب

۱۰ بهمن‌ماه ۱۴۰۳

 

متن کامل نشریه کار شماره ۱۱۰۷  در فرمت پی دی اف:

POST A COMMENT.