جمهوری اسلامی در سالهای حاکمیتش در تمامی زمینههای زندگی تودههای مردم از جمله محیط زیست چنان فجایع و مصایب متعددی به بار آورده است که انسان را از ناتوانی، بیلیاقتی و بیاعتنایی سران رژیم به حیرت میاندازد. یکی از فجایع محیط زیستی که، به ویژه و مستقیم، بر زندگی روزمره مردم تأثیرات مخربی بر جای گذاشته است، آلودگی هواست که در فصولی از سال به بحرانی ژرف و کشنده بدل میگردد.
طی روزهای گذشته، آلودگی هوا در نقاط مختلف کشور چنان شدتی یافت که هوای بسیاری از شهرها و شهرستانها را در وضعیت قرمز قرار داد. مقامات در برخی شهرها و شهرستانها به ناچار مدارس و دانشگاهها و ادارات را تعطیل اعلام کردند. گرچه، مسئولین، بنا به روال همیشگی، کوشیدند با آمارسازی واقعیتها را تحریف کنند، اما واقعیتهای سرسخت و عذابآور از میان دروغها و کذبها سر برآورده و زندگی را بر مردم تنگ کرده است.
بر اساس تقسیمبندی شاخص کیفیت هوا (AQI)، شاخص هوای پاک بین صفر تا ۵۰ (به رنگ سبز)، هوای قابل قبول یا متوسط بین ۵۱ تا ۱۰۰ (رنگ زرد)، هوای ناسالم برای گروههای حساس بین ۱۰۱ تا ۱۵۰ (به رنگ نارنجی)، هوای ناسالم برای همه از ۱۵۱ تا ۲۰۰ (به رنگ قرمز)، هوای بسیار ناسالم برای همه، بین ۲۰۱ تا ۳۰۰ (به رنگ بنفش) و هوای خطرناک بین ۳۰۱ تا ۵۰۰ (در این شرایط همه باید از قرار گرفتن در هوای آزاد خودداری کنند و حتیالامکان شهر را ترک کنند) محسوب میشود.
روز شنبه، ۲۴ آذر، به رغم بارندگیهای اخیر، سازمان هواشناسی درباره افزایش غلظت آلایندههای جوی از روز دوشنبه تا پنجشنبه (۲۶ تا ۲۹ آذر) هشدار داده است. پیشبینی میشود شهرهای تهران، کرج، قم، اراک، اصفهان، تبریز، اهواز، مشهد و ارومیه تحت تأثیر قرار گیرند و شاخص آلودگی هوا در حد ناسالم برای افراد حساس و در صورت عدم مهار منابع آلاینده، ناسالم برای تمام گروهها، یعنی در وضعیت قرمز قرار گیرد.
این همه نشانی است از بحران آلودگی هوا در سراسر ایران. یکی از دلایل آلودگی هوا، استفاده از سوخت مازوت به ویژه در نیروگاهها یا افت کیفیت بنزین و گازوئیل مصرفی است. طبق خبرها، یک ماه پیش، به دستور پزشکیان، مازوتسوزی در سه نیروگاه مهم کشور متوقف شد، اما مدتی بعد خبر مازوتسوزی مجدد در سه نیروگاه اراک، البرز و اصفهان منتشر شد. گفته میشود، به علت ناتوانی در تأمین گاز و سوخت مورد نیاز نیروگاهها، شورای عالی امنیت ملی، دستور مازوتسوزی مجدد در سه نیروگاه شازند، منتظر قائم و منتظری را صادر کرده است. در حالی که طبق “قانون پاک” قرار بود در صورت نبود سوخت استاندارد، خروجی دودکشها استاندارد شوند، اما طبق گزارشها، در مواردی مانند شازند، این اتفاق نیفتاده است. از اینرو، اراک، بارها، از جمله در سالهای گذشته، در رأس شهرهای آلوده ایران قرار داشته است.
به گفته سخنگوی صنعت برق، توانیر به پیمانکاران و تولیدکنندگان برق ۱۵۰ هزار میلیارد تومان بدهکار است و این تولیدکنندگان تمایلی به تولید و تأمین بخشی از برق مورد نیاز کشور ندارند. اکنون کمبود برق پس از خانهها، دامنگیر صنایع نیز شده است و کارخانههای بزرگ نظیر فولادیها، سیمانیها و شهرکهای صنعتی از اعلام برنامه قطعی برق خود خبر دادهاند. با آن که سالهاست با توجه به آب و هوای ایران، صحبت از رویآوری به انرژیهای تجدیدپذیر و پاک مانند انرژی خورشیدی در میان است، اما به جز حرف در عمل هیچ اقدام مؤثری در این زمینه انجام نشده است.
باری، با آن که همین مازوت کمکیفیت نیز با کمبود روبروست، علت مازوتسوزی، کمبود گاز و سوخت مورد نیاز نیروگاهها برای تأمین برق عنوان میشود؛ آن هم در کشوری که دومین ذخایر بزرگ گاز جهان را داراست. عوامل متعددی در توضیح علت کمبود گاز ذکر میشود. یکی از آنها فرسودگی زیرساختهاست. تأسیسات کنونی وارد نیمه دوم عمر خود شده و در نتیجه هر سال ۶ درصد از تولید آنها کاسته میشود. براساس برآورد بانک جهانی، ایران سال گذشته بیش از ۲۰ میلیارد متر مکعب مشعلسوزی گاز داشته است و آژانس بین المللی انرژی نیز میزان نشت متان از تأسیسات گازی ایران را سالانه ۸ میلیارد متر مکعب تخمین زده است. یکی دیگر از علل کمبود گاز، تزریق بخش زیادی نیز از گاز تولیدی به چاههای نفت است تا مانع افت تولید و صادرات آن شود. از دیگر مشکلات، عدم وجود تکنولوژی لازم برای ذخیرهسازی گاز با فشار بالا است، علت نیز، عدم سرمایهگذاری شرکتهای اروپایی به علت تحریمهای موجود علیه ایران عنوان میشود، علت دیگر، بدهیهای انباشتهای است که مانع واردات گاز میگردد. اکنون پزشکیان وعده واردات گاز و پایان مازوتسوزی را داده است. یکی از منابع واردات گاز، ترکمنستان بود. در شهریور ماه بین شرکت ملی گاز ایران و ترکمنستان سند توسعه همکاری جدیدی امضا شده است تا صادرات گاز ترکمنستان به ایران از سر گرفته شود. پیش از این ترکمنستان روزانه ۳۰ میلیون متر مکعب صادرات گاز به ایران داشت، اما هشت سال پیش به علت یک دهه تأخیر ایران در پرداخت بدهیها، صادرات خود را قطع کرد. در پی شکایت ترکمنستان، به حکم دیوان دادرسی بینالمللی، ایران دو میلیارد جریمه شد و قرار شد در سه قسط بدهی خود را بپردازد. با وجود این، بنا به تخمینها، حتا اگر ترکمنستان صادرات گاز را فوراً از سر بگیرد، این میزان تنها ۱۰ درصد کسری زمستانی برق را جبران خواهد کرد. ایران با روسیه نیز تفاهمنامه امضا کرده است، اما با نبود زیرساختها، بعید به نظر میرسد این تفاهمنامه به قرارداد تبدیل شود.
به این ترتیب، مردم، اکنون، نه تنها به ناچار خاموشیها، و خسارات جانی و مالی ناشی از آن را متحمل میشوند، دود و آلودگی هوا نیز آفت جان آنان شده است. بنا به گزارشها در مهر ماه، تهران از ابتدای سال تنها ۵ روز هوای پاک، ۱۳۱ روز هوای قابل قبول، ۵۹ روز هوای ناسالم برای گروههای حساس و ۲ روز هوای ناسالم داشته است.
بنا به توضیح سازمان بهداشت جهانی، بیماریهای قلبی و عروقی، سکته مغزی، مشکلات تنفسی مانند بیماری مزمن انسدادی ریه، عفونتهای حاد ریوی، سرطان ریه و آسم، بخشی از بیماریهای ناشی از آلودگی هوا هستند. آلودگی هوا خطر سقط جنین، مردهزایی، سرطان، بیماریهای پوستی، ابتلا به دیابت ۲ و بیماریهای عصبی و اختلال حافظه و حواس و ابتلا به پارکینسون را نیز افزایش میدهد. اکنون سرطانهای پستان، روده بزرگ، پروستات و ریه جزو سرطانهای شایع در کشور هستند. با وجود این مخاطرات است که روز جمعه، ۲۳ آذر، برای مثال، در تمام مناطق ۲۲ گانه تهران، شاخص آلودگی هوا بالای ۱۵۰، در اصفهان بیش از ۱۷۰ و در تبریز ۱۶۳ بوده است. تخمین زده میشود، در سال گذشته ۵۰ هزار نفر در ایران بر اثر آلودگی هوا جان خود را از دست دادهاند. در ایران ۱۱ درصد مرگها به دلیل بیماریهای مزمن انسدادی ریه ناشی از آلودگی هوا است. به این ترتیب، هوای آلوده ناشی از سیاستهای جمهوری اسلامی، به ابزاری دیگر برای قتل خاموش مردم بدل گشته است.
با آن که سرما و بالا رفتن میزان مصرف مردم، یکی از علل کمبودها ذکر میشود، نیازی به گفتن نیست که خاموشیها، منحصر به ماههای سرد زمستانی نیست. در تابستان نیز خاموشیها وجود داشت؛ آن زمان، بهانه، گرما و افزایش مصرف بود. از اوایل پاییز نیز آلودگی هوا و خاموشیها وجود داشته است. در واقعیت، کاهش ۳ میلیارد متر مکعبی تامین گاز از شهریور، در کنار عدم تأمین گازوئیل مورد نیاز از عوامل قطعی برق پاییزه بود که ربطی به مصرف مردم نداشت. همراه با خاموشیها، قیمت برق نیز افزایش یافته است. به ادعای مقامات، قیمت برق مشترکان به ظاهر “پرمصرف” پلکانی صعود میکند، اما روشن است که براساس الگوی مصرف، حدود نیمی از مشترکان “بدمصرف” محسوب میشوند.
مقامات جمهوری اسلامی، میزان مصرف مردم را دلیل اصلی کمبود گاز و نیاز به مازوتسوزی ذکر میکنند، اما از گفتن واقعیتها خوداری میکنند. واقعیتهایی مانند وجود خودروهای فرسوده، خودروهای با کیفیت نازل و ناوگان فرسوده و ناکافی حمل و نقل عمومی. سال گذشته، تعداد اتوبوسهای در حال تردد در تهران حدود ۲۵۰۰ دستگاه بود که بخشی از آن فرسوده بود. تخمین زده میشد با توجه به تراکم جمعیتی، تهران به بیش از ۱۰ هزار دستگاه اتوبوس نیاز دارد. در تک تک این موارد، همانگونه که پیداست، رژیم جمهوری اسلامی در همدستی با سرمایهداران مقصر اصلی هستند.
هوای آلوده، تنها یکی از مصایب محیط زیستی است که در دهههای اخیر در ایران رخ داده است. سوزاندن مازوت و کیفیت نازل سوختهای بنزینی و گازوئیلی تنها علت آلودگی هوا نیستند، بلکه در برخی شهرها واحدهای آلاینده ثابت نیز وجود دارند، برای نمونه در اصفهان فعالیتهای معدنی در دشت سگزی و کارخانجات مهمترین منابع آلودگی هوا محسوب میشوند. از سوی دیگر رشته کوههای “کرکس” به علت هجوم بیرویه ماشینآلات معدنی آسیبهای جدی دیده است و به گفته فعالان محیط زیست با ادامه این روند، دیگر هیچ یخچال طبیعی و برفی در قله “کرکس کوه” باقی نمیماند و این منطقه ییلاقی تا کمتر از ده سال دیگر شاید خالی از سکنه شود. فعالیتهای معدنی در این رشته کوه، موجب تخریب گسترده قنوات، ذخایر مرتعی و جنگلی، از بین بردن پوشش گیاهی و جانوری، ایجاد آلودگی و گرد و غبار در کل منطقه و تغییرات اقلیمی شده است. این امر منحصر به یک منطقه نیست. جمهوری اسلامی که بر تمام ثروتهای جامعه چنگ انداخته، در غارت و بهرهبرداری دولتی و واگذاری به بخش خصوصی و غصب درآمد حاصل هیچ حد مرزی نمیشناسد. گفته میشود بیش از ۵ هزار مزایده معدن در سراسر کشور واگذار شده است. بر استخراج بیرویه از معادن توسط سرمایهداران خصوصی، بایستی حضور وزارت صنعت ومعدن و تجارت برای برداشت مواد معدنی، وزارت نیرو برای برداشت و انتقال آب، وزارت جهاد کشاورزی برای استفاده از منابع طبیعی کوهستان، وزارت راه و شهرسازی برای جادهکشی و ویلاسازی و فدراسیونهای ورزشی را افزود، آن هم بدون وجود قوانین حامی محیط زیست و آگاهی زیست محیطی. تمام این عوامل دست به دست هم داده و در جای جای کشور، محیط کوهستانها رو به تخریب هستند ولی هنگام بروز مشکل، هیچ ارگانی مسئولیتپذیر نیست. بیهوده نیست، فعالیتهای معدنی در سالهای گذشته بارها موجب اعتراضات مردم شده است.
عامل دیگر، بازیافت یا مدیریت پسماندهاست. برآورد میشود، نحوه مدیریت این پسماندها در ایران سالانه معادلش ۸۷ هزار میلیارد تومان به محیط زیست آسیب وارد میکند. سوزاندن حتا بخشی از این پسماندها در آلودگی هوا سهم به سزایی ایفا میکند. امری که مکرر در اطراف شهرها رخ داده است. در سال ۱۴۰۱، “ابری قطور از گاز متان” در جنوب تهران در نقشههای ماهوارهای مشاهده میشد. علت نیز، وجود یک دریاچه مصنوعی بزرگ از فاضلاب تهران و بزرگترین مجتمع دامداری ایران در نزدیکی آرادکوه مشخص شد.
از دیگر عوامل پاینده آلودگی هوا، ریزگردهایی است که سالیان بسیار بلای بسیاری از شهرها شده است. یکی از علل، توسعه ناپایدار صنایع است که به طور نمونه، منجر به ایجاد کارخانههای آببر مانند فولاد در مناطق کمآب فلات مرکزی ایران شده است. از علل دیگر، عدم رعایت اختصاص حقابههای زیست محیطی، خشک شدن یا کمآبی مفرط تالابها، دریاچهها و رودخانههاست که همگی ناشی از سیاستهای نادرست زیست محیطی نظیر سدسازیهای غیر علمی، طرحهای ناسنجیده انتقال و برداشت آبهای زیرزمینی، حفر بیرویه چاهها، کشاورزی به شیوههای سنتی و کمبازده و سیاستهای غلط کشاورزی از سوی مقامات و سیاستگذاران جمهوی اسلامی است.
هوا، تنها، یکی از مؤلفههای محیط زیستی است، اما در ایران تنها هوا نیست که چشمانداز نگرانکنندهای را عرضه میکند، در عرصه خاک، آب و تنوع زیستی نیز محیط زیست ایران با بحرانهای ژرف روبروست.
نابودی و تجاوز به حریم جنگلها از دیگر، جنبههای تخریبی سیاستهای زیست محیطی جمهوری اسلامی است. در شهریور ماه، اعتراضات فعالین محیط زیست به قطع بیش از چهار هزار اصله درخت در “جنگل الیمالات” به صدر اخبار راه یافت. مقامات ابتدا انکار کردند. در پی استمرار اعتراضات تخریب جنگل متوقف شد، اما با تعویض دادستان استان مازندران، قطع درختان از سر گرفته شد. علت نیز چوببری، قاچاق چوب و زغالگیری است. تغییر کاربری جنگلها و تبدیل حریم آنها به زمینهای کشاورزی، باغهای مسکونی و ویلاها از دیگر روشهای نابودی جنگلهاست. در اوایل دهه ۹۰ کمیسیون اصل نود مجلس گزارش داد دو میلیون هکتار از مناطق منابع طبیعی “به طور قانونی” تغییر کاربری یافتهاند. در سال ۱۳۹۵، یکی از مقامات سازمان محیط زیست اعلام کرد، طبق تصاویر ماهوارهای در هر ثانیه ۱۵۰ متر مربع جنگل در حال نابودی است. در سال ۱۳۹۹ مرکز پژوهشهای مجلس اعلام کرد به طور متوسط سالانه بیش از هزار فقره آتشسوزی فقط در جنگلها رخ میدهد و برخی از عرصههای جنگلی به طور کامل از بین رفته است. به گفته فعالان محلی بسیاری از این آتشسوزیها عمدی است. یکی از عوامل سودجویانی هستند که در پی زغالگیری هستند. اما از عوامل مهم دیگر، به ویژه در برخی مناطق کشور، سپاه پاسداران است که با نابودی جنگلها میکوشد بر نواحی به وِیژه مرزی کنترل اعمال کند. در موارد متعددی نیز مانورهای نظامی سپاه به آتشسوزی در جنگلها منجر گشته است. این در حالی است که جنگلها و پوشش گیاهی تأثیر مهمی در پیشگیری از بیابانزایی، کاهش دی اکسید کربن، و ممانعت از بروز ریزگردها دارد.
خشکسالی تنها به معنای کمبود آب نیست. یکی دیگر از پیامدهای آن، بروز سیلابهایی است که در سالهای گذشته بارها زندگی و هستی مردم را به مخاطره افکنده است. با آن که سیلاب از جمله “بلایای طبیعی” تلقی میشود، اما در جهان امروزه، راههای متعددی برای کاهش موارد بروز آن، کنترل دامنه تخریب آن وجود دارد. در ایران تحت حاکمیت جمهوری اسلامی نه تنها روش مؤثری برای کنترل سیلابها و کاهش دامنه تخریب آن به کار گرفته نمیشود، بلکه تمامی سیاستهای رژیم در راستای گسترش موارد بروز و دامنه تخریب آنهاست، از جمله با دخالتهای انسانی که منجر به فرسایش بیشتر خاک میشود. برای مثال، در شرق استان فارس، تاکنون بیش از ۱۰ سد در دست بهرهبرداری و ۵ سد در دست مطالعه و ساخت است که علاوه بر تخریب و فرسایش خاک، موجب از بین رفتن ۵ تالاب بینالمللی در غرب، شرق و شمال استان شده است. در استان فارس ۱۰ تالاب وجود دارد که همه آنها یا خشک شدهاند یا در معرض خشکی قرار دارند. امری که بر فرسایش خاک میافزاید و بر دامنه تخریب ناشی از سیلاب میافزاید. از آن گذشته از سال ۱۳۹۵ تاکنون، هر ۱۲ روز یک بار یکی از تالابهای ایران دستخوش حریق شدهاند که تخریب منابع آبی و خاکی بسیاری را به دنبال داشته است. سهلانگاری در اقدامات کاهندهی آسیبهای سیلاب از جمله ایجاد سیلبندها، لایروبی رودها، تجاوز به حریم رودخانهها، و اقدامات دیگر بارها در جریان سیلابهای پیشین خودنمایی کردهاند.
خشکسالی و فرسایش خاک، عوامل محیط زیستی هستند که بر زندگی مردم تأثیرات مستقیمی دارد. سالهاست که درایران از خالی شدن سکنه بسیاری از روستاها و مهاجرتهای گسترده به شهرها سخن میرود. این روستاییان آواره به ناچار ساکن حاشیه شهرها شده و بدون برخورداری از امکانات شهری، منبع ثابت تأمین معاش در فقر و فاقه و دست درگریبان ناهنجاریهای متعدد اجتماعی روزگار سپری میکنند. همچنین، کمآبی موجب فرونشستهای خطرناکی شده است که امروزه تا اتوبانها و خیابانهای شهرهای بزرگ پیش رفته است. برخی برآورد میکنند با ادامه این روند، به زودی برخی از مناطق و حتا شهرها خالی از سکنه شوند. لازم به ذکر است، در وضعیتی که از خشکسالی و کمآبی در ایران سخن در میان است، سالانه بیش از ۸۵ میلیون متر مکعب (یعنی ۳ / ۲ برابر ذخیره پاییزی سد کرج) صرف چمنکاری در فضای سبز تهران میشود.
همراه با نابودی جنگلها، تخریب مناطق کوهستانی، تالابها و رودخانهها و دریاچهها، تنوع زیستی آسیبهای جدی دیده است. برخی از گونههای جانوری تقریباٌ منقرض شدهاند و برخی دیگر در خطر انقراض قرار دارند. در سال ۹۸ ، طبق برآورد یکی از کارشناسان محیط زیست، تعداد سُمداران (کَل ، بز، قوچ، میش، آهو، جبیر، گوزن، شوکا و…) نسبت به ۴۷ سال پیش از ۳ / ۱ میلیون رأس به کمتر از ۲۰۰ هزار رسیده است. شکارهای غیرقانونی نیز بر این معضل افزوده است.
محیط زیست، محیط طبیعی زندگی انسانها بر روی کره زمین است. پس از تغییرات اقلیمی دهههای گذشته و نتایج مخرب آن، امروزه در همه جهان دریافتهاند که تغییرات محیط زیستی در جنگلها، دشتها، رودخانهها، دریاچهها و دریاها مستقیماً بر زندگی ساکنان روستاها و شهرها تأثیر میگذارد و این تأثیرات، نه کوتاه مدت، بلکه چه بسا پایدار باشند. با توجه به همین اهمیت است که امروزه در سراسر جهان، کنفرانسها، سمینارها و نشستهای متعددی در سطح بینالمللی برای حفاظت از محیط زیست و پیشگیری از تخریب بیشتر آن برگزار میشود. جدا از نتایج این گردهماییها، همه نشان از اهمیت محیط زیست در زندگی امروزه بشر دارد.
آنچه در ایران تحت حاکمیت جمهوری اسلامی میگذرد، روندی کاملاً خلاف این مسیر را طی میکند. نه تنها سران جمهوری اسلامی کوچکترین اهمیتی به حفاظت از محیط زیست نمیدهند، بلکه سال به سال بر دامنه تخریب آن میافزایند. از نظر آنان، فلسفه وجودی منابع طبیعی، بهرهبرداری از آن در خدمت پیشبرد سیاستهای ضد انسانی و جنایتکارانهشان است. رهبران جمهوری اسلامی در تمامی این سالها نه تنها در گسترش و توسعه و سرمایهگذاری در زمینه استخراج نفت و گاز و صنایع وابسته به آن، اقدامی نکردهاند، بلکه اقدامات پراکنده نیز اغلب به رسواییهای مالی کلان ختم شده است. این در حالی است که سالانه بر سهم نهادهای نظامی، دینی، دستگاههای سرکوب و جیبهای گشاده سران و مقامات و وابستگان افزوده میگردد و از اختصاص حتا بخش اندکی از منابع حاصل از ثروتها و منابع مالی به نگاهداری از این منابع دریغ میشود. برای این رژیم، پیشبرد سیاستهای خارجی ماجراجویانه، پاناسلامیستی، توسعه تکنولوژیهای نظامی مانند ساخت پهپاد و موشک، تقویت و حفظ بنیه نظامی نیروهای نیابتی در منطقه اهمیت دارد نه جان و سلامت مردم، نه رفاه مردم و نه حفاظت از محیط زیست. گویا میدانند که غارتگرانی گذرا هستند که دیر یا زود رفتنیاند. از اینرو حتا به آینده کوتاه مدت نظر ندارند، چه رسد آینده درازمدت کشور و مردم ساکن آن.
نظرات شما