در چهاردهمین دورۀ مضحکۀ انتخاباتی ریاست جمهوری نظام ارتجاعی حاکم بر ایران، اقبال به مسعود پزشکیان روی آورد و نام او به عنوان شخص برگزیدۀ خامنه ای از صندوق مارگیری انتخابات بیرون کشیده شد. بدین ترتیب، پزشکیان به عنوان نهمین رئیس جمهور برگزیده نظام در رأس کابینهای قرار گرفت که از همان آغاز اعلام کرد، هیچ برنامهای ندارد و فقط آمده است تا منویات «مقام معظم رهبری» را عملی سازد.
به واقع، او با چنین ادعایی، نه فقط خامنهای و کل هیئت حاکمه را در به ویرانی کشاندن جامعه و تحمیل اوضاع فلاکتبار موجود بر توده های مردم ایران مبرا ساخت، بلکه با نسبت دادن همه ناکامیها، شکستها و بنبستهای تاکنونی نظام به رؤسای پیشین دستگاه اجرایی، خود را از جنس «ذوب» شدگان در ولایت خامنه ای معرفی کرد که صرفا برای انجام منویات بر زمین ماندۀ مقام رهبری به میدان آمده است. سخنانی که برای ذائقۀ خامنهای بسیار خوشایند بود و از این نظر، با حمایت همه جانبۀ رهبری نظام از رقبای به ظاهر انتخاباتی خود پیشی گرفت و بر مسند ریاست جمهوری نظام نشست. حمایتی که به هنگام گرفتن رأی اعتماد از مجلس ارتجاع نیز به دادش رسید و او بدون کمترین چالش و دردسری از رأی اعتماد مجلس نسبت به تمامی اعضای کابینهاش برخوردار شد.
این رئیس جمهوری ذوب شده در ولایت، که «دونکیشوت» وار به میدان آمده بود تا با انجام بی تنازع منویات خامنهای، نظام و حاکمیت را از ورشکستگی و مجموعه بحرانهای ناعلاج داخلی و بینالمللی رها سازد، اکنون با گذشت تنها صد روز از نشستین بر صندلی ریاست جمهوری، آنچنان در کلافی سر در گم گیر کرده است، که بجز سردادن آه و ناله از اوضاع خراب کشور و آیندۀ نابسامان رژیم، هیچ حرف دیگری برای گفتن ندارد.
پرشکیان، با چنین رویهای که تا کنون از خود بروز داده است، دوشنبه شب (۱۲ آذر) به بهانه صدمین روز کار خود و کابینهاش، در یک برنامۀ زنده تلویزیونی حضور یافت تا به زعم خود مشکلات نظام و کشور را آنگونه که خود ادعا کرد، «صمیمانه» با مردم در میان بگذارد. آنچه را که او در این نشست یک ساعت و نیمه در پاسخ به سؤالات دو خبرنگار رسمی صدا و سیما بیان کرد، به واقع تکرار همان حرفهای کلی پیشین او بود که پیش از این نیز بارها گفته بود.
چکیده صحبتهای پزشکیان را می توان در یک جمله خلاصه کرد. ورشکستگی کامل سیاستهای جمهوری اسلامی در همۀ زمینههای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی. بیان این میزان از بحرانهای شکنندهای که نظام را احاطه کردهاند، آنهم بدون ارائه کمترین راه حلی برای برون رفت از بحرانهای فوق یا دست کم تعدیل آنها، حاکی از آن است که مسعود پزشکیان در همین ماههای اولیه آغاز به کار خود، مُهر شکست و استیصال را بر پیشانی خود و نظام کوبیده است.
آنچه را که پزشکیان در این نشست بر آن تأکید داشت ناترازیهای موجود در سطوح محتلف تولید و انرژی و اقتصاد بود که از نگاه او، افزایش قیمت کالاها، خاصه افزایش قیمت بنزین، تنها راه حل برون رفت از ناترازیهای موجود در وضعیت نابسامان کشور است. به عبارت دیگر واژه «ناترازی» اسم رمزی است که مسعود پزشکیان با تکرار آن و با در پیش گرفتن رویهای به ظاهر ملتمسانه، زمینههای روانی افزایش قیمت اقلام مورد نیاز مردم را توجیه کرده تا بدینوسیله بتواند با دست کردن در جیب خالی تودههای مردم ایران مشکل ناترازیهای موجود در آب و برق و گاز و انرژی را برای حاکمیت حل و فصل کند.
برای اثبات این مدعا، بهتر است به پاسخهای پزشکیان به سؤالات دو خبرنگار صدا و سیما توجه کنیم، تا ببینیم او چسان با تکرار واژه «ناترازی» برای گران کردن قیمت بنزین و سایر اقلام مربوط به انرژی بهره میگیرد، تا به زعم خویش گریبان خود و حاکمیت را از ورشکستگی و بحرانی که در آن گیر کردهاند، رها سازد.
یکی از دو مأمور صدا و سیما که در قالب خبرنگار با پزشکیان به گفتگو نشسته اند، به او میگوید، مجلس در سال آینده برای واردات بنزین بودجهای در نظر نگرفته است. پزشکیان بدون کمترین مکثی جواب می دهد: بنزین گران میشود. خبرنگار با تعجب میپرسد، واقعاً؟! اینبار رئیس کابینه چهاردهم با لحنی طنزآمیز میگوید: وقتی بودجهای نیست، این پول باید از جایی تأمین شود، پس چارهای نداریم جز اینکه قیمت بنزین را گران کنیم.
در بارۀ ناترازی بحران مسکن نیز با انتقاد از وعدههای داه شده در دولتهای پیشین گفت: در مورد مسکن گفتند میسازیم، چرا نساختند. وقتی وعدۀ ساخت یک میلیون مسکن در سال می دهید؛ باید میساختید و اگر پول نداشتید که بسازید، چرا وعده دادید.
جان کلام پزشکیان را باید در بیان همین «ناترازی»های موجود در جامعه دید. به واقع بیان این حد از ناترازیها، اعتراف او به وضعیت بحرانی حاکم بر نظام و کشور است که بجز ورشکستگی مالی، ورشکستگی کامل سیاسی، اقتصادی و اجتماعی هیئت حاکمه هیچ نام دیگری بر آن نمی توان گذاشت.
بهتر است عمق ورشکستی نظام را از زبان خود او بشنویم: «واقعیت اینه که ما با ناترازیهای بسیار بدی مواجه هستیم. ناترازی گاز داریم. ناترازی برق داریم، ناترازی انرژی و آب داریم، ناترازی پول داریم، ناترازی محیط زیست داریم. همهشان ناترازند، همهشان در حدیاند، که ممکن است به بحران تبدیل بشند. همین چیزی که اتفاق افتاد و ما مجبور شدیم بگیم دو ساعت برق ندید، خوب تو تابستان ما که نبودیم. برق کارخونهها را قطع کرده بودند. تولید قرار بود امسال افزایش پیدا کنه، نه تنها افزایش پیدا نکرد بلکه یک مقدار هم با مشکل مواجه شد. واقعیت اینه که نیروگاههای ما کفاف نیازهای ما را نمیدهند. به اضافه اینکه برقی که ما داریم در کشور مصرف میکنیم، به عنوان سرانه، دو سه برابر کشورهای دیگه است. یعنی ما، کم داریم اما چند برابر کشورهای دیگر مصرف می کنیم».
به طور واقعی، وضعیتی را که مسعود پزشکیان از آن به عنوان «ناترازی»ها نام میبرد و احتمال میدهد که در آینده ممکن است به بحران تبدیل شوند، همین الان هم به صورت بحرانهایی ناعلاج، هستی نظام را به چالش گرفته اند. وجود این همه ناترازی که کمترین چشم اندازی هم برای برون رفت از آن برای حاکمیت متصور نیست، نه تنها ادامه حیات را برای جمهوری اسلامی دشوارکرده است، بلکه ادامه کاری کابینه پزشکیان را نیز در هالهای از ابهام فرو برده است.
رئیس کابینه چهاردهم در ادامه همین گفتگوی تلویزیونی می گوید: وقتی ما دولت را تحویل گرفتیم، ذخایر نفت و گاز و گازوئیل و سوخت ما در نیروگاهها، سال قبل سه میلیارد بود، سه میلیارد و خورده ای. امسال یک میلیارده، یک میلیارد و خورده ای است. این اگه به ۷۰۰ میلیون متر مکعب برسه ما نمیتونیم دیگه سوخت به نیروگاهها بدهیم. من نمیتونم طوری مدیریت کنم که در زمستان گاز خونهها را قطع کنم. اگه الآن مراقبت نکنم زمستان باید گاز قطع بشه. خوب گاز قطع شد در آن سرما چه کار میشه کرد؟ هیچ کار نمیشه کرد.
استیصال پزشکیان و به طریق اولی، استیصال و ورشکستگی حاکمیت را در آه و نالهها و کلی گوییهایی که او در همه جا سر می دهد، به خوبی می توان دید و شنید. آه و نالههای بیفرجامی که روز ۱۶ آذر در دانشگاه شریف هم تکرار شد. سخنانی که اینبار طرف خطاب بخشی از صحبتهایش، پیش از اینکه مردم باشند، مجلس و حاکمیت بود.
«آمریکا آنجا نشسته میفهمد ما پول را چه کار می کنیم. یک کشتی، کالا را به کجا داره میبره، در ایران اما اگر کشتی با بارش گم بشه نمیفهمیم کجا رفته؛ چرا؟ چون همین قانون FATF را نداریم*. بیائید همین را در داخل ایران حل کنیم. به هرچه دست میزنیم، میگن به این دست نزن، خوب به چی دست بزنیم؟ آب مشکل داریم، نفت مشکل داریم، گاز، بنزین، پول، همه جا مشکل داریم. به هرجا دست می زنیم یه جایی درد میاد».
مشکل پزشکیان اما در ورشکستگی حاکمیت و ناترازیهای موجود کنونی نیست. این ناترازیها که طی دو ماه گذشته یا دو سال و ده سال گذشته ایجاد نشده اند که او اکنون این چنین هراسان خود را مکلف به بیان آن می بیند. مشکل پزشکیان ذوب شدگی او در ولایت است که اینبار از لحظه کاندیداتوری او برای نشستن در مقام ریاست جمهوری به صورت تجاهل و شارلاتانیزم در هر یک از سخنان تاکنونی او بازتاب یافتهاند.
او چهار دوره نماینده مجلس ارتجاع بوده است. سالها در پست وزارت بهداشت و درمان به جمهوری اسلامی خدمت کرده است. در تمامی این سالهای سپری شده که او در خدمت رهبری نظام بوده، با چشمان خود دیده و شاهد بوده است که چگونه تحت سیاستهای کلان جمهوری اسلامی، بویژه سیاست راهبردی همین «رهبر معظم»، هرساله میلیاردها دلار حاصل دسترنج کارگران و زحمتکشان ایران، بجای ساخت نیروگاههای جدید برق و گاز هزینه شدن برای ترمیم زیرساختهای گاز و برق و آب و انرژی، برای تأمین سلاح و دیگر مایحتاج مورد نیاز نیروهای نیابتی رژیم در لبنان و سوریه و عراق و یمن هزینه شد.
تنها یک قلم از این دلارهای بر باد رفته در این سال های سپری شده، مبلغ ۳۰ میلیارد دلاری است که برای حفظ بشار اسد در سوریه هزینه شده است. این رقم را نه دشمنان جمهوری اسلامی، بلکه حشمتالله فلاحت پیشه، رئیس پیشین کمیسیون امنیت ملی مجلس ارتجاع، بار اول چند سال پیش و برای بار دوم در اردیبهشت ۱۴۰۳ تحت عنوان بلاتکیفی بدهی «۳۰ میلیارد دلاری» سوریه به ایران اعلام کرد. این مبلغ جدای از هزینههای بالای نظامی، تسلیحاتی و پرسنلی بکار رفته در سوریه است. بخشی از این بدهیهای کلان سوریه مربوط به ارسال نفت رایگان از سوی سپاه پاسداران به سوریه است. که بجز فلاحت پیشه، بهرام پارسایی – نماینده پیشین مجلس – نیز در روز ۱۷ آذرماه جاری همزمان با سقوط بشار اسد طی پستی در شبکه ایکس نوشت: این بدهی به دلار ۷۰ هزار تومان، برابر است با دو هزار تریلیون تومان. تکلیف این مبلغ کلان چیست؟ حال اگر این مبلغ کلان را با دهها میلیارد دلار دیگری که جمهوری اسلامی طی سالهای گذشته برای تجهیز حزب الله لبنان، ساخت تونل های حماس در غزه، ارسال موشک و سلاح برای انصارالله یمن و تهیه تجهیزات نظامی گروهای اسلامگرای وابسته به رژیم در عراق هزینه کرده است، در نظر بگیریم، به مبالغ کلانی می رسیم که اگر برای مردم ایران و برای زیرساختهای برق و آب و گاز و انرژی هزینه می شد، اکنون نه دیگر نیازی به اینهمه آه و ناله سردادن پزشکیان بود و نه نیازی به گران شدن برق و آب و بنزین. همه این دهها میلیارد دلاری که برای گروهای نیابتی هزینه شد و آن صدها میلیارد دلار دیگری که در داخل کشور به جیب دزدان و کلاشان و فاسدان جمهوری اسلامی رفت، در چهار دورۀ نمایندگی مسعود پزشکیان و ایام وزارت او در دستگاه های حکومتی صورت گرفته است. پول های هنگفتی که بجای هزینه شدن برای آموزش و پرورش، بهداشت و درمان، بیمه بازنشستگی، افزایش کافی حقوق کارگران و کارمندان، رفع کمبود معلم و پرستار و در یک کلام بجای تأمین آسایش و رفاه و امنیت توده های مردم ایران، در مسیر سیاست های توسعه طلبانه و پان اسلامیستی بی حاصل جمهوری اسلامی هدر رفت.
پزشکیان اما با تجاهل به همه این موارد یاد شده، صرفا برای اجرای منویات رهبری و نجات حاکمیتی ورشکسته که کشور را این چنین به ویرانی سوق داده پا به میدان گذاشت و اکنون حق ندارد بهای این تجاهل خود را با گران کردن بنزین و انرژی بر دوش کارگران و زحمتکشان آوار کند. سزای این چنین تجاهل و شارلاتانیزم و ذوب شدگی در ولایت، نه طلبکاری از جیب مردم، که همانا اعتراف به شکست و کوبیدن مُهر شکست بر پیشانی خود و حامیاناش است.
پی نوشت:
*کار گروه اقدام مالی اف آی تی اف FATF))، یک سازمان فرادولتی است که سیاستها و استانداردها، در امر پولشویی، تأمین مالی تروریسم و سایر تهدیدهای مربوط به سیستم مالی بینالمللی را هدف قراد داده است. بیش از ده سال است که جمهوری اسلامی به دلیل عدم تصویب و پذیرش این قانون بینالمللی، در لیست سیاه کار گروه اقدام مالی FATF)) قرار دارد.
متن کامل نشریه کار شماره ۱۰۹۹ در فرمت پی دی اف:
نظرات شما