“همسان سازی کجابود – دروغ، تزویر، ریابود”

تجمعات و راه پیمایی‏های اعتراضی و گسترده بازنشستگان فرهنگی به‏ویژه در تهران، یکبار دیگر بر شکست اقدامات سرکوبگرانه رژیم برای مرعوب ساختن توده‏های  مردم مهر تأیید زد. برکسی پوشیده نیست که تمام تلاش‏های مرتجعین حاکم برای ارعاب و فریب بازنشستگان و بازپس گرفتن خیابان از معترضان ناکام مانده است. نزدیک به دوسال است که خیابان های ده‏ها شهر کوچک و بزرگ در سراسر کشور، به رزم‏گاه بازنشستگان و صحنه خروش اعتراضی پر طنین آنان تبدیل شده‏اند. جنبش اعتراضی بازنشستگان که بلافاصله بعد از فروکش جنبش زن، زندگی، آزادی، در کنار جنبش کارگری پرچم اعتراض و مبارزه را به اهتزاز درآورد، مستمر و بی‏وقفه تا به امروز ادامه یافته است. بازنشستگان تأمین اجتماعی، باز نشستگان فرهنگی، مخابرات، فولاد، معادن ، صنعت نفت و سایر بازنشستگان صد‏ها تجمع اعتراضی برپا نموده اند. این تجمعات در موارد متعددی با راه پیمایی همراه بوده و به صورت همزمان و سراسری در چند شهر برگزارشده اند. در تمام طول این دوسال حتی نمی توان هفته ای را بدون تجمع و اعتراض خیابانی بازنشستگان یافت. خیابان به محل اصلی اعتراض بازنشستگان تبدیل شده و حضور اعتراضی بازنشسته در خیابان تثبیت شده است.

بازنشستگان فرهنگی ( کشوری) که بعد از بازنشستگان تأمین اجتماعی بیشترین جمعیت بازنشستگان را تشکیل می‏دهند، در زمره پرتحرک ترین بازنشستگان بوده و برای احقاق حقوق خویش ده‏ها بار دست به تجمع اعتراضی و راه پیمایی زده اند.این بازنشستگان، صرف نظر از سال‏ها و ماه‏های گذشته، تنها طی ده روز پایانی آبان ماه سال جاری چندین تجمع اعتراضی سراسری برپا نموده و راه پیمایی‏های بزرگی را سازمان داده اند. روزهای یکشنبه ۲۰، دوشنبه ۲۱ و سه شنبه ۲۲ آبان هزاران معلم و فرهنگی بازنشسته که از شهرها و استان های مختلف کشورخود را به تهران رسانده بودند، تجمع‏های اعتراضی پرشور و گسترده ای برپاکردند.

روز شنبه بیست آبان هزاران نفر از بازنشستگان فرهنگی ۱۴۰۲ مقابل وزارت آموزش و پرورش دست به تجمع زدند. پاداش باز نشستگی این گروه که باید بلافاصله بعد از بازنشستگی پرداخت می‏شد، بعد از گذشت ۱۵ ماه هنوز پرداخت نشده است.بازنشستگان در تجمع وسیع خود خطاب به علی فرهادی معاون برنامه ریزی و توسعه منابع انسانی و سخنگوی وزارت آموزش و پرورش که  وعده پرداخت پاداش بازنشستگی داده بود، شعار “فرهادی دروغگو، حاصل وعده هات کو؟” سردادند و با شعار”وزیر بی کفایت استعفا استعفاء” خواستار برکناری وزیر آموزش و پرورش شدند.دوشنبه ۲۱ آبان در دومین روز اعتراض، در حالیکه گروه بسیار بزرگی از بازنشستگان مقابل سازمان برنامه و بودجه تجمع اعتراضی برپا نموده بودند، گروه بسیار بزرگ دیگری مقابل نهاد ریاست جمهوری دست به تجمع زدند.گروه های بزرگی از معترضان پس از پایان تجمع مقابل سازمان برنامه و بودجه، در زمان برگشت در متروی بهارستان، غریو “با اهل قلم هرکه در افتاد برافتاد” سردادند. تجمع‏ها و راه پیمایی های اعتراضی بازنشستگان فرهنگی، روز شنبه ۲۶ آبان با شعارهایی چون” رتبه بندی حق ماست، حاصل دسترنج ماست” ادامه یافت. در این تجمع، بازنشستگان ۱۴۰۰ با در دست داشتن یک اسکناس ده هزار تومانی و شعار” فقط یک ده هزاری، حاصل رتبه بندی، پزشکیان خجالت”  نسبت به ماجرای سرهم بندی رتبه بندی اعتراض خود را اعلام کردند. روز چهار شنبه ۳۰ آبان،اعتراضات گسترده بازنشستگان با تجمع هزاران نفر مقابل مجلس و سردادن شعارهایی چون:” رتبه و همسان سازی، اسیر حقه بازی”، ” دولتی‏ها حیاکنید، حق خوری را رها کنید” ادامه یافت.

در همین روزهای تجمعات سراسری بازنشستگان فرهنگی در تهران، بازنشستگان تأمین اجتماعی، مخابرات، فولاد و نفت نیز در چندین شهر و استان تجمعات گسترده برپا کردند. افزون براین، پرستاران زحمتکش و کادر درمان نیز در ادامه اعتصابات و اعتراضات خویش، در این بازه زمانی نیز در چندین شهر و استان دست به اعتصاب و تجمع زدند.

باوجود این، رژیم جمهوری اسلامی، کابینه پزشکیان و نهادهای دولتی مربوطه، خواست هیچ بخشی از این زحمتکشان را برآورده نکرده و مطالبات بازنشستگان فرهنگی نیز کماکان بی پاسخ مانده اند.

واقعیت این است که خواست اصلی بازنشستگان فرهنگی مربوط به امسال و پارسال نیست. هم‏ترازی حقوق بازنشستگان با شاغلان که می بایستی از سال ۸۶ به مرحله اجرا گذاشته می‏شد،۱۷ سال معوق مانده است. مطابق قانون مدیریت خدمات کشوری مصوب ۱۳۸۶ ، دولت موظف به هم‏ترازی حقوق بازنشستگان با شاغلان بوده که از اجرای این مصوبه سرباز زده است. وقتی که بازنشستگان شعار می‏دهند: “خواسته ما هم اکنون، فقط اجرای قانون” اشاره‏شان به همین مصوبه است.گرچه مقوله هم‏ترازی طی چند سال اخیر، برای پیچیده کردن موضوع و بیشتر به منظور کاهش تعهدات دولت به”همسان سازی” و بعداً “متناسب سازی” تغییر نام داد، اما در هر حال این خواست میلیون ها بازنشسته همچنان روی کاغذ مانده است. تجمعات مکرر و مبارزات چندین ساله بازنشستگان برای تحقق این خواست، هر بار با واکنشهای خشن نیروهای سرکوب و امنیتی روبروشد. سرانجام در اثر مبارزات مستمر و تجمع های اعتراضی و مکرر بازنشستگان، قرار براین شد که این هم‏ترازی یا بعداً “همسان سازی “و “متناسب سازی” طی سه سال عملی شود و حقوق بازنشستگان معادل ۹۰ درصد حقوق شاغلان هم‏تراز شود. سال اول، یعنی سال جاری ۴۰ درصد و دوسال آینده نیز هر سال ۳۰ درصد اعمال شود.

بازنشستگان ۱۴۰۰ و ۱۴۰۲ نه فقط تا این لحظه پاداش بازنشستگی خود را دریافت نکرده اند، بلکه تغییرات مربوط به رتبه بندی نیز در احکام آن ها منظور نشده است. ماجرای هم‏ترازی که از اول سال جاری باید به اجرا در می‏آمد و معادل ۴۰ درصد حقوق شاغلان به بازنشستگان هم‏تراز پرداخت می‏شد نیز بار دیگر البته این بار در کابینه پزشکیان به محاق رفت. شواهد موجود حاکی از آن است که نهاد های دولتی از سازمان برنامه و بودجه گرفته تا وزارت آموزش و پرورش و کل کابینه پزشکیان، هیچکدام تصمیم ندارند به خواست های برحق بازنشستگان رسیدگی و آن ها را عملی کنند. کما اینکه در همین فاصله کوتاه بعد از تجمعات گسترده و سراسری بازنشستگان فرهنگی، سخنگوی وزارت آموزش و پرورش، هم‏ترازی حقوق بازنشستگان با شاغلان را خارج از حوزه تصمیم گیری وزارت آموزش و پرورش و این وزارت خانه را از هرگونه مسئولیتی در قبال بازنشستگان فرهنگی مبّرا دانست. افزون بر این کابینه پزشکیان نیز درصدد برآمد به بهانه کمبود “اعتبار” اجرای ۴۰ درصد هم‏ترازی را پشت گوش انداخته و به سال آینده موکول کند.اما موضوع به قدری رسوا بود که حتی رئیس مجلس ارتجاع نیز در نامه به پزشکیان، نسبت به ماجرای “اعتبار نداریم” واکنش نشان داد. البته نه فقط از این بابت که چنین تصمیمی ناقض مقررات و مصوبات خودشان است، بلکه بیشتر ازاین جهت که این موضوع به تشدید نارضایتی در صفوف بازنشستگان و گسترش بازهم بیشتر اعتراضات خیابانی منجر خواهد شد.

بسیار بدیهی است که تجمعات گسترده و تظاهرات خیابانی سازماندهی شده و سراسری بازنشستگان فرهنگی در ده روز پایانی آبان ماه، ارتجاع حاکم را به هراس افکنده باشد و بازهم وعده هایی به این زحمتکشان بدهد. به ویژه آنکه این تجمعات سراسری روندی تکاملی را طی کرده اند.

نخست اینکه شمار بازنشستگان معترض حاضر در این تجمعات خیابانی به نحو چشمگیری درحال افزایش است. حدود پنج ماه پیش، بازنشستگان فرهنگی تجمعات بزرگ و گسترده ای در روزهای ۲۰ الی ۲۳ خرداد در تهران برگزار نمودند. درآن تجمع که درنوع خود بزرگ و کم نظیر بود و به شدت سرکوب شد و بازنشستگان از شهرهای مختلف به تهران رفته بودند، حدود هزار نفر یا کمی بیشتر از هزار نفر شرکت داشتند. اینبار اما تعداد اعتراض کنندگان چند برابر شده بود و تخمین زده شد نزدیک به هفت هزار نفر درتجمعات خیابانی شر کت داشتند.

نکته بعدی شعارهایی است که در تجمعات سرداده می‏شوند.صرف نظر ازاینکه هربار شعارهای جدیدی به شعارهای پیشین افزوده می‏شود،اعتراض کنندگان از مسائل روز نیز غفلت نمی‏کنند.دراین مورد می‏توان به شعار” به مسئولین شیاد، نمی کنیم اعتماد”،”وعده ها پوشالیه، دستهای ما خالیه”، ” همسان سازی کجا بود، دروغ، تزویر، ریابود” و شعارهایی در حمایت از آهوی دریایی و زنان زندانی زیر حکم اعدام اشاره نمود. درشعارهای تجمعات اخیر بازنشستگان فرهنگی، علاوه بر طرح خواستها و شعارهای صنفی، شعارهای سیاسی نیز به وفور سرداده شد. از شعارهای ضد جنگ و حق تشکل مستقل گرفته تا شعار آزادی زندانیان سیاسی.

افزون بر کمیت فزاینده معترضان و طرح شعارهای سیاسی در تجمعات گسترده بازنشستگان، نفس برگزاری چنین اجتماعاتی حاکی از رشد سازماندهی در میان بازنشستگان است. اینکه بازنشستگان از شهرها و استان‏های مختلف کشور راهی پایتخت شوند، اعتراض چند هزار نفره را هماهنگ کنند، در یک روز و ساعت معین مقابل یک نهاد مشخص دولتی تجمع برپا کنند و درساعت و روز معین دیگر، مقابل نهادی دیگر، نشان دهنده رشد و تقویت سازمانیابی در صفوف این زحمتکشان است.

نکته جالب توجه دیگر تجمعات بازنشستگان فرهنگی، حضور فعال، پر رنگ و پر شمار زنان است. همه جا زنان در صف اول‏اند، همه جا صدای بلند اعتراض زنان شنیده می‏شود، همه جا زنان پیشگام و پیشقدم، بی ترس و واهمه همدوش مردان در هدایت تجمع مشارکت فعال دارند.

گرچه چنین روند های مثبتی در مبارزات بازنشستگان فرهنگی به خوبی قابل مشاهده است، اما می‏توان و باید راه هایی برای تقویت و گسترش بیشتر این مبارزات پیدا کرد.

در درجه اول حمایت عملی ازاین تجمعات بسیار مهم است. معلمان و فرهنگیان بازنشسته مدت چند روز خیابان های تهران و برخی نهادهای دولتی را به مرکز اعتراض و تجمع خود مبدل کردند. اما متأسفانه از حمایت عملی معلمان شاغل هیچ خبری نشد. حمایت های کاغذی البته همیشه بهتر از هیچ است اما به هیچوجه کافی نیست.جای فرهنگیان شاغل و حمایت آن ها از همکاران سابق خود بسیار خالی بود. باید راهی برای تجمعات مشترک شاغلان و بازنشستگان پیداکرد.در صنعت نفت و  همچنین در کرمانشاه  گاه نمونه هایی از تجمع مشترک شاغلان و بازنشستگان داشته ایم اما این هنوز به یک روال عمومی تبدیل نشده است. روز پنجشنبه ۲۴ آبان ” شورای هماهنگی تشکل های صنفی فرهنگیان ایران” اعلام کرد ” انجمن فرهنگیان شاغل و باز نشسته اسلام آباد غرب” مجمع عمومی خود را با حضور نماینده ای از طرف این شورا در یک پارک برگزار نموده  و این انجمن نمایندگان خود برای هیئت مدیره را نیز انتخاب کرده است.” شورای هماهنگی ” بر ایجاد ارتباط مستمر با اعضا و بدنه جامعه فرهنگیان تأکید نموده و آن را عامل کلیدی در موفقیت انجمن ارزیابی نموده است. انجمن فرهنگیان شاغل و بازنشسته، یعنی تشکلی که در برگیرنده هم معلمان و فرهنگیان شاغل است و هم آن ها که بازنشست شده اند. بنابر این مجمعی اگر برگزار می‏کند یا تجمع و اعتراضی را سازما می‏دهد شامل این هردو بخش و مشترک است. شاید خالی از فایده نباشد که این تجربه را از نزدیک مورد مطالعه و بررسی قرار داد. بدیهی است که چنین تشکلی در آن واحد هم مدافع و پیگیر منافع معلمان و فرهنگیان فعلاً شاغل و کسانی که به این شغل روی خواهند آورد هست و هم معلمان و فرهنگیانی که بازنشست شده یا به زودی باز نشست خواهند شد. در هر حال پیوند و نزدیکی میان شاغلان و بازنشستگان موضوع مهمی است که می تواند مبارزات این زحمتکشان را گسترش داده و تقویت کند.

نه فقط اتحاد و همکاری یا برگزاری تجمعات مشترک میان شاغلان و بازنشستگان می تواند در چند و چون پیشرفت و گسترش مبارزه و تحقق خواست ها تأثیر گذار باشد، بلکه هماهنگی میان بازنشستگان بخش‏های مختلف از نمونه آنچه در کرمانشاه برگزار می‏شود نیز می‏تواند جبهه بازنشستگان و مبارزه برای تحقق خواست های این زحمتکشان را تقویت کند.

جمهوری اسلامی البته به سادگی به حرف باز نشستگان گوش نخواهد داد و دربرابر این مبارزات مقاومت خواهد کرد.مطابق معمول در اوج مبارزات و اعتراضات به سرکوب متوسل می شود و یا مطابق معمول  با فریب و تزویر مشتی وعده دروغ و توخالی می‏دهد، باز نشستگان را سرگردان می‏کند و مطالباشان را بی پاسخ می‏گذارد. در بهترین حالت و در شرایطی که نرخ تورم از ۴۰ درصد بیشتر است، بیست درصد به حقوق و مستمری ‏ها اضافه می کند. در حال حاضر برطبق برآورد تشکل های دولتی حداقل هزینه معیشت یک خانوار ۳۷ میلیون تومان است. ۳۷ میلیون یعنی زندگی در حد فقر در خط فقر. حال آنکه نه فقط بازنشستگان فرهنگی که زیر ۱۵ میلیون و ۲۰ میلیون می گیرند، بلکه معلمان و اکثر دیگر فرهنگیان شاغل نیز زیر این مبلغ دریافت می‏کنند.

هرچه پول هست، هرچه ثروت هست، همه صرف خودی‏ها، صرف نیابتی‏ها، صرف دستگاه روحانیت، صرف دستگاه سرکوب و سپاه و بسیج و صرف امیال پان اسلامیستی رژیم و سران آن می‏شود.اینجا تا دلت بخواهد پول و بودجه هست. اما همینکه بحث کارگر و مزد کارگر و پرستار به میان آید، همینکه حرف افزایش حقوق بازنشستگی یا حتی بحث هم‏ترازی حقوق بازنشستگان با شاغلان مطرح می شود، پول نیست، بودجه  و اعتبار هم نیست!

به تجربه ثابت شده که نظام جمهوری اسلامی، چیزی به کارگران و زحمتکشان، پرستاران، معلمان، بازنشستگان و دیگر اقشار زحمتکش و تهیدست جامعه نمی‏دهد. دست یابی به رفاه و زندگی مرفه و انسانیِ که بماند حتی رسیدن به چند خواست ابتدایی ولو اندکی هزینه بردار نیز در چهار چوب این رژیم به افسانه تبدیل شده است.سد بزرگ و مانع اصلی در برابر تمام خواست های کوچک و بزرگ کارگران، باز نشستگان، پرستاران، معلمان و دیگر اقشار زحمتکش مردم ایران، خود جمهوری اسلامی است. هیچ راهی برای تغییر شرایط و برای دستیابی  به رفاه و آزادی وجود ندرد جز اینکه از سد این رژیم بگذریم. جراینکه جمهوری اسلامی را با اعتصاب عمومی سیاسی و قیام مسلحانه براندازیم و حکومت شورایی کارگران و زحمتکشان را جایگزین آن سازیم.

متن کامل نشریه کار شماره ۱۰۹۷  در فرمت پی دی اف:

POST A COMMENT.