استراتژی‌ نظامی جمهوری اسلامی و رژیم اسرائیل

اوضاع خاورمیانه به شدت متشنج است. بحرانی که این منطقه را فراگرفته، پیوسته عمیق‌تر می‌شود. نزاع و کشمکش میان دو رژیم ارتجاعی اسرائیل و جمهوری اسلامی که هر دو اهداف توسعه‌طلبانه و جاه‌طلبانه‌ای را دنبال می‌کنند، به تهدیدات متقابل و درگیری‌های نظامی انجامیده است.

با گسترش حملات نظامی رژیم اسرائیل به لبنان و کشته شدن گروه کثیری از سران و فرماندهان نظامی حزب‌الله، به‌ویژه ترور حسن نصرالله و پاسدار نیلفروشان، یکی از فرماندهان سپاه قدس در لبنان، جمهوری اسلامی در مخمصه‌ای جدی قرار گرفت.

میدانیم  درحالی‌که جمهوری اسلامی خودش  یکی از آتش‌افروزان فاجعه کشتار مردم غزه توسط رژیم اشغالگر و نژادپرست اسرائیل در ۷ اکتبر سال گذشته بود، اما برخلاف ادعای پوشالی‌اش در دفاع از مردم ستمدیده فلسطین، جز یاوه‌سرائی‌های همیشگی‌اش، واکنش مستقیمی نداشت. حتی ترور هنیه رهبر حماس در قلب تهران داشت مشمول مرور زمان می‌شد، تا این‌که جنگ همه‌جانبه اسرائیل با حزب‌الله پیش آمد.

جمهوری اسلامی، بر سر مسئله لبنان به‌ویژه با کشته شدن حسن نصرالله دیگر نمی‌توانست باآن‌همه هزینه‌هایی که در طول چند دهه گذشته در لبنان کرده بود و حالا در یک‌چشم به هم زدن شاهد نابودی آن بود، واکنشی نشان ندهد. به‌ویژه که از یک‌سو نارضایتی در میان طرفداران رژیم در داخل، حتی به درون جناح‌های سیاسی کشیده شده بود و گروه‌هایی از وابستگان به جناح موسوم به اصول‌گرا خواستار واکنش نظامی مستقیم به نفع حزب‌الله لبنان بودند. از دیگر سو، سکوت و بی‌تفاوتی در قبال تحولات جنگ در لبنان، نیروی نیابتی رژیم را مایوس و سرخورده می‌کرد. بنابراین، جمهوری اسلامی زیر فشار این دونیروی داخلی و خارجی، ناگزیر شد دست به یک اقدام نظامی علیه اسرائیل بزند. اما این اقدام نمی‌توانست از نمونه واکنش ۲۵ فروردین‌ماه پس از حمله اسرائیل به کنسولگری جمهوری اسلامی در دمشق باشد که بیش از آن‌که نشانه‌ای از قدرت‌نمائی رژیم باشد، به یک رسوایی برای رژیم تبدیل شد و تقریباً تمام موشک‌ها و پهپادهائی که به‌سوی اسرائیل پرتاب‌شده بود، قبل از رسیدن به هدف نابود شدند. لذا این بار می‌بایستی حتی از زاویه قدرت‌نمائی هم که شده، پیشرفته‌ترین سلاح‌های خود را به کارگیرد. بنابراین در شامگاه روز سه‌شنبه ۱۰ مهرماه حدود ۳۰۰ موشک و پهپاد به‌سوی اسرائیل شلیک کرد که در میان آن‌ها از پیشرفته‌تری سلاح‌های خود، موشک‌های هایپرسونیک کروز و مافوق صوت فتاح نیز استفاده کرد. به گفته اسرائیلی‌ها در این حمله از۱۷۰ پهپاد، ۱۲۰ موشک بالستیک و ۳۰ موشک کروز استفاده شد. ارتش اسرائیل همچنین ادعا کرد از میان ۳۰ موشک کروز، ۲۵ فروند پیش از رسیدن به اسرائیل ساقط شدند. سپاه پاسداران اما اعلام کرد: ۱۸۰ موشک بالستیک به سمت اسرائیل شلیک شد که ۹۰ درصد  آن‌ها به اهداف خود اصابت کرده‌اند. در واقعیت هم تعداد زیادی از این موشک‌ها در خاک اسرائیل فرود آمدند، اما این‌که تا چه حد به هدف اصابت کردند، روشن نیست. سپاه پاسداران اعلام کرد که در این حمله سه پایگاه نظامی اسرائیل را هدف قرار داده است.اسرائیل اما تنها به اصابت موشک در یک مورد آن در پایگاه هوایی نواتیم در جنوب اسرائیل اعتراف کرد، بدون این‌که از میزان دقیق خسارات چیزی گفته شود. اما تصمیم جمهوری اسلامی برانجام این اقدام نظامی همان‌گونه که پیش‌ازاین اشاره شد، از سر ناگزیری بود و نه روی‌آوری به جنگ مستقیم و همه‌جانبه با اسرائیل.

اساساً استراتژی جمهوری اسلامی وارد شدن به یک درگیری نظامی رودررو و گسترده با اسرائیل نبوده و نیست. چراکه به‌خوبی می‌داند یک چنین جنگی، تنها جنگ میان دو دولت نیست، بلکه در کنار اسرائیل، دولت آمریکا و برخی قدرت‌های مهم اروپائی قراردارند و وارد شدن در چنین جنگی، نتیجه‌ای جز شکست نخواهد داشت. بنابراین تلاش کرده است با هزینه‌های کلان مالی و تسلیحاتی، گروه‌های اسلام‌گرا را در کشورهای دیگر، به‌ویژه هم‌مرز با اسرائیل سازمان‌دهی کند که درواقع  آن‌ها وارد درگیری مستقیم با اسرائیل شوند تا گویا در جریان یک جنگ فرسایشی و طولانی، اسرائیل را نابود کنند. البته اقدامات منفرد و ایذائی مستقیم میان جمهوری اسلامی و اسرائیل منتفی نبوده و نیست، نمونه‌های متعدد آن را هم تاکنون مکرر دیده‌ایم. از این گذشته، در شرایطی که جمهوری اسلامی  با یک بحران همه‌جانبه داخلی و نارضایتی و مبارزه گسترده توده‌ای روبه‌روست، از این بابت نیز اوضاع به نفع آن برای وارد شدن به یک درگیری نظامی همه‌جانبه با اسرائیل نیست. از همین روست که حتی در شرایطی که ناگزیر شد  دست به یک اقدام نظامی مستقیم بزند، هم‌زمان اعلام کرد که خواهان ادامه درگیری‌ها نیست. نمونه آن‌هم نخستین بیانیه سپاه پاسداران پس از حمله نظامی به اسرائیل بود. سپاه پاسداران در این بیانیه اعلام کرد:” پس از یک دوره خویشتن‌داری در برابر نقض حاکمیت جمهوری اسلامی ایران در ترور مجاهد شهید، دکتر اسماعیل هنیه توسط رژیم صهیونیستی و برابر حق کشور در دفاع مشروع از خود برابر منشور ملل متحد و تشدید شرارت های رژیم با حمایت آمریکا در قتل عام لبنان و غزه و به شهادت رساندن مجاهد کبیر، رهبر محور مقاومت و دبیر کل سرافراز حزب الله، سید حسن نصرالله و شهادت فرمانده رشید و مستشار عالی سپاه پاسداران در لبنان، سرلشکر پاسدار سید عباس نیلفروشان، نیروی هوا فضای سپاه با پرتاب ده‌ها موشک بالستیک اهداف مهم نظامی امنیتی را در قلب سرزمین های اشغالی مورد هدف قرارداد….  اخطار داده می شود چناچه رژیم صهیونیستی به این عملیات که منطبق بر حقوق قانونی کشور و قوانین بین المللی است واکنش نظامی نشان دهد با حملات کوبنده و ویرانگر بعدی مواجه خواهد شد.”

این بیانیه در واقع می‌گوید: این حرکت نظامی نوعی انتقام گیری از ترور اسماعیل هنیه، حسن نصرالله و نیلفروشان بود و ازنظر رژیم ماجرا تمام شد. البته با یک تهدید که معمولاً چاشنی بیانیه‌های نظامی هست. خامنه‌ای هم در نماز جمعه تقریباً همین موضع را اتخاذ کرد. او پس از یاوه‌سرائی‌های بی‌پایه خود در مورد پیروزی‌های درخشان حزب‌الله، جهاد و حماس گفت:  “کاری که نیروهای مسلّح ما کردند، کمترین مجازات برای رژیم غاصب صهیونیستی در برابر جنایت‌های حیرت‌آور آن رژیم بود؛ رژیم خون‌آشام، رژیم گرگ‌صفت و سگ هار آمریکا در منطقه. جمهوری اسلامی هر وظیفه‌ای در این زمینه داشته باشد، باقدرت و صلابت و قاطعیّت انجام خواهد داد. ما در انجام این وظیفه، نه تعلّل میکنیم، نه شتاب‌زده میشویم؛ تعلّل نمیکنیم، کوتاهی نمیکنیم، دچار شتاب‌زدگی هم نمیشویم. آنچه منطقی است، آنچه معقول است، آنچه درست است، به نظر تصمیم‌گیران نظامی و سیاسی، در وقت خود، در هنگام خود انجام میگیرد؛ کمااینکه انجام گرفت و در آینده هم اگر لازم شد، باز انجام خواهد گرفت.”

وزیر خارجه جمهوری اسلامی نیز نظر رسمی دولت را چنین اعلام کرد:

“ما قصد ادامه نداریم مگر اینکه رژیم صهیونیستی قصد داشته باشد به حملات خود ادامه دهد”. موضع جمهوری اسلامی به‌قدر کافی روشن است. تمایلی به ادامه درگیری‌ها ندارد.

استراتژی نظامی اسرائیل هم برخلاف ادعای برخی از گروه‌ها و سازمان‌های بورژوائی اپوزیسیون جمهوری اسلامی نظیر سلطنت‌طلبان و مجاهدین خلق که برای برپائی جنگ ارتجاعی همه‌جانبه دولت‌های اسرائیل و ایران لحظه‌شماری می‌کنند و خواستار زدن سر مار در ایران هستند، دقیقاً عین جمهوری اسلامی است، منتها از جهت دیگر. یعنی اسرائیل هم مثل جمهوری اسلامی تحت شرایط کنونی خواستار جنگ همه‌جانبه مستقیم با جمهوری اسلامی نیست. نه قدرت آن را دارد که وارد یک جنگ درازمدت با دولتی شود که با آن مرز مشترک ندارد، مگر آن‌که قدرت‌های جهانی نظیر آمریکا و اروپا که متحدان اسرائیل هستند، قصدشان برپائی جنگ برای سرنگونی جمهوری اسلامی باشد که فعلاً آن‌هم منتفی است و نه نفعش در جنگیدن در چند جبهه است. بنابراین هدف فوری استراتژی نظامی اسرائیل نه جنگ مستقیم با جمهوری اسلامی، بلکه جنگ غیرمستقیم با جمهوری اسلامی، اما مستقیم با نیابتی‌های رژیم، شکست و چنانچه بتواند نابودی آن‌هاست. این استراتژی برای اسرائیلی‌ها تا همین لحظه موفق نیز ازکاردرآمده است. در غزه حماس و جهاد را چنان قلع‌وقمع کرده‌اند که دیگر نمی‌توانند به‌عنوان یک نیروی متشکل قدرتمند نظامی قد علم کنند. در ادامه همین استراتژی، پس از غزه سراغ حزب‌الله رفته‌اند و می‌دانیم که در همین مدت کوتاه دو هفته‌ اخیر، ضربات سنگینی به آن زده‌اند و دستشان هم کاملاً باز است که تشکیلات نظامی آن‌ را چنان تضعیف کنند که دیگر به‌سادگی نتواند موقعیت یک ماه پیش را به دست آورد که جمهوری اسلامی حدود چهار دهه برای آن تلاش کرده بود.

کابینه نژادپرست نتانیاهو که پس از اقدام ماجراجویانه و درعین‌حال وحشیانه حماس در ۷ اکتبر، دست خود را کاملاً بازمی‌بیند و تمام قواعد و قوانین جنگ را نیز زیر پا گذارده است، برای نابود کردن نیابتی‌های جمهوری اسلامی از هیچ کشتار، جنایت و ویرانی فروگذار نیست. شکست حماس به بهای کشتار متجاوز از ۴۰ هزار تن از مردم فلسطین،  ظاهراً تمام شد و در لبنان هم در همین دو هفته به کشته و زخمی شدن حدود دو هزار تن از مردم این کشور ، متجاوز از یک‌میلیون آواره و ویرانی مناطق بزرگی از لبنان، حتی بیروت انجامیده است.

در ادامه همین استراتژی، حالا که ضربات سنگینی به حزب‌الله وارد آمده است، به سراغ انصار الله یمنی رفته‌اند. اگر برای اسرائیل درگیر شدن با حوثی‌ها کاری دشوار و پرهزینه‌ است، نیابتی‌های اسرائیل، دولت آمریکا و متحدان اروپائی این کشور وظیفه سرکوب آن‌ها را با بمباران‌های مداوم برعهده‌گرفته‌اند. چندان طول نخواهد کشید که سراغ گروه‌های نیابتی جمهوری اسلامی در عراق نیز بروند. درنتیجه همین شکست‌های پی‌درپی است که جمهوری اسلامی که تا یک ماه پیش هرگز خواستار آتش‌بس میان حزب‌الله و اسرائیل نشده بود، اکنون با جدیت خواستار آتش‌بس در لبنان شده است. وزیر خارجه جمهوری اسلامی  که احتمالاً در همین رابطه به لبنان سفر کرد، در مصاحبه مطبوعاتی خود گفت: «ما از تلاش‌هایی که برای آتش‌بس صورت می‌گیرد حمایت می‌کنیم» منتها خواستار آتش‌بس هم‌زمان در لبنان و غزه شد. اسرائیل هم که اکنون در این جنگ دست بالا را دارد، کمترین پاسخی به آن نداد.

با این توضیحات، اگر بپذیریم که امکان جنگ مستقیم و همه‌جانبه این دو دولت در شرایط کنونی بعید است و قدرت‌های جهانی هم فعلاً نفع‌شان در گسترش این جنگ نیست، این سؤال پیش می‌آید که با توجه به تهدیدات نتانیاهو پس از حمله نظامی جمهوری اسلامی  که برخی احتمال می‌دادند همان شب پاسخ متقابلی به جمهوری اسلامی بدهد، کدام تحول نظامی ممکن است و اسرائیل چه خواهد کرد؟

آنچه محتمل‌تر به نظر می‌رسد، این است که از جانب اسرائیل هم یک اقدام نظامی علیه جمهوری اسلامی در همان محدوده انجام بگیرد. اما اقدامی خواهد بود به‌دقت محاسبه‌شده، در هم آهنگی با دولت آمریکا و حتی به شکلی هم آهنگ شده با خود جمهوری اسلامی به‌نحوی‌که جمهوری اسلامی برای پاسخ متقابل، تحت‌فشار قرار نگیرد. درهرحال، روال اوضاع به هر شکلی که پیش رود، اما این به معنای  پایان درگیری‌ها نیست. این دو دولت همواره در طول سال‌های گذشته نیز اقدامات ایذائی و حتی نظامی علیه یکدیگر داشته‌اند و مادام که به حیات خود ادامه می‌دهند، همین ماجرا ادامه خواهد یافت و بحران و تنش میان آن‌ها نیز تشدید خواهد شد.

اما در این میان مردم ایران در قبال این اوضاع چه باید بکنند؟  پوشیده نیست که این کشمکش میان دو دولت ارتجاعی تا همین لحظه عواقب وخیمی برای مردم ایران در پی داشته است. حتی تحت شرایط خاصی این تنش می‌تواند عواقب بسیار خطرناکی هم داشته باشد. جمهوری اسلامی با ادامه سیاست توسعه‌طلبانه پان اسلامیستی در منطقه خاورمیانه و کشمکش دائمی با اسرائیل ، به بهانه دروغین دفاع از مردم ستمدیده فلسطین، همه‌ساله صدها میلیون دلار از حاصل دسترنج کارگران را که می‌توانست صرف رفاه و آسایش مردم فقیر، گرسنه و بیکار ایران شود، صرف هزینه سازمان‌دهی گروه‌های مسلح اسلام‌گرا در کشورهای دیگر از نمونه حزب‌الله لبنان، گروه‌های اسلام‌گرای فلسطینی، انصار الله یمنی، حشدالشعبی‌های عراقی، گروه‌های اسلام‌گرا در آفریقا و حتی دولت‌هایی از نمونه دولت سوریه کرده است. مردم ایران می‌توانند و باید به این سیاست ارتجاعی رژیم ستمگر حاکم پایان دهند. اما تنها به ابتکار و قدرت خود. هیچ قدرتی ، هیچ دولتی و هیچ جنگی نجات‌بخش مردم ایران از فجایع بی‌شمار جمهوری اسلامی نیست. فریبکار و دشمن مردم ایران‌اند کسانی که می‌کوشند دولت ارتجاعی اسرائیل را که در غزه بزرگ‌ترین جنایات ضد بشری را سازمان داد، از کشتار کودکان، زنان و مردان غیرمسلح و بی‌دفاع هم‌دست برنداشت و منازل مسکونی مردم را به بهانه جنگ با حماس با بمب‌های ویرانگر بر سر آن‌ها خراب کرد، دوست مردم ایران معرفی کنند. توده‌های کارگر و زحمتکش مردم ایران نجات بخشی جز خودشان و مبارزه‌شان ندارند. توده‌های مردم ایران می‌توانند و باید با تشدید مبارزه علیه جمهوری اسلامی و سرنگونی آن، به فجایعی که این رژیم به بار آورده پایان دهند. این وظیفه مقدم بر همه بر دوش کارگران ایران قرار دارد که بار اصلی تمام فشار و ستمگری طبقه حاکم بر گرده آن‌ها قرارگرفته است. این حاصل دسترنج کارگران ایران است که به تاراج می‌رود، به جیب ستمگران حاکم بر ایران سرازیر می‌شود و بخشی از آن صرف سازمان‌دهی گروه‌های مسلح ارتجاعی اسلام‌گرا در کشورهای دیگر می‌شود.

در اوضاع خطیر و بحرانی کنونی ضروری است که طبقه کارگر ایران، این ستمدیده‌ترین نیروی جامعه ایران، به نبردی سرنوشت‌ساز برای نجات خود و عموم مردم ستمدیده ایران برخیزد. به مبارزه سیاسی مستقیم با طبقه ارتجاعی حاکم روی آورد، اعتصابات سرتاسری برپا کند و با گردآوری تمام مردم ستمدیده ایران به دور خود،از طریق یک  قیام مسلحانه، ارتجاع حاکم را سرنگون کند و با استقرار یک حکومت شورایی، دوران جدیدی از زندگی اجتماعی را با آزادی، رفاه و برابری در ایران بگشاید.

متن کامل نشریه کار شماره ۱۰۹۰  در فرمت پی دی اف:

POST A COMMENT.