به اوضاع سیاسی امروز ایران که نظر بیفکنیم تجلی نارضایتی و اعتراض کارگران و زحمتکشان، زنان و جوانان و تمام ستمدیدگان نسبت به نظم حاکم در همهجا در اشکال مختلفی از مبارزات که همهروزه در جریان است، بهوضوح دیده میشود. اعتصابات،تجمعها و تظاهرات کارگران برخی کارخانهها همهروزه در جریان است. اعتصاب کارگران واگن پارس که در واکنش به اخراج ۱۲ تن از هم زنجیران خود در پی یک تجمع ساده کارگران آغاز گردید همچنان باگذشت بیش از ۴۰ روز همراه با تجمعهای اعتراضی و تظاهرات ادامه دارد.اعتراض در بخش های مختلف صنعت نفت همچنان ادامه دارد. پرستاران که برای نخستین بار برای تحقق مطالبات خود به یک اعتصاب سراسری روی آوردند، باگذشت یک ماه همچنان به مبارزات خود ادامه میدهند. بازنشستگان چندین صندوق بازنشستگی، پیگیرانه تجمعهای اعتراضی و راهپیماییهایی خود را در هر هفته برپا میکنند. بازهم میتوان به اعتراضات گروههایی از معلمان ، کشاورزان، معلولان و اقشار دیگری از مردم اشاره کرد. گروهی از زنان آگاه، بهرغم سرکوبگریهای رژیم، مقررات ارتجاعی حجاب اجباری را نادیده میگیرند و از درگیر شدن با نیروهای سرکوب، بازداشت، جریمه و زندان ابایی ندارند. تحریم همهجانبه خیمهشببازی رژیم و شکست مفتضحانه آن نیز نشانه دیگری از نفرت مردم از نظم مستقر در اوضاع سیاسی کنونی جامعه ایران است. تمام این شواهد حاکی است که مردم ایران خواهان برافتادن نظم موجودند و دیگر نمیخواهند به روال گذشته زندگی کنند. در همین حال طبقه حاکم نیز در بنبست بحرانهای علاج ناپذیر قرارگرفته است. تمام اقدامات و سیاستهای این طبقه، تمام سرکوب، کشتار و زندان برای غلبه بر بحرانها همه به شکست انجامیدهاند و اینهمه به آن معناست که طبقه حاکم هم نمیتواند به روال گذشته بر مردم حکومت کند. مجموعه واقعیتهایی که به آنها اشاره شد، بازتاب بحران سیاسی انقلابی فراگیری است که تغییر و دگرگونی نظم حاکم بر ایران را به امری اجتنابناپذیر تبدیل کرده است .
با تمام این اوصاف، ادامه بحران سیاسی، نخواستن تودهها به ادامه زندگی به روال گذشته و نتوانستن طبقه حاکم به فرمانروائی به شیوه گذشته به آن معنا نیست که اوضاع سیاسی کنونی جامعه ایران دقیقاً همان است که فرضاً در آستانه جنبش سیاسی بزرگ نیمه دوم سال ۱۴۰۱ بود. هرکس بهوضوح میتواند این تفاوت را ببیند. دلیل آنهم روشن است. قراری نبوده و نیست که در یک دوران انقلابی در هرلحظه، تمام شرایط عینی برای یک انقلاب و سرنگونی طبقه حاکم آماده باشد، دامنه اعتلای جنبش انقلابی پیوسته وسیعتر شود، جنبش انقلابی در یک خط مستقیم، بدون زیگزاگ، پیشروی و عقبنشینی ادامه یابد، برعکس، در همین دوران انقلابی و حادترین نبرد طبقاتی است که توازن قوا مدام بر هم میخورد، لذا میتواند دامنه و اعتلای جنبش انقلابی در بطن بحران سیاسی تحت شرایطی محدود شود یا تا به آن مرحله وسعت گیرد که اعتلا به نهایت خود برسد، جنبشهای سیاسی تودهای بزرگی شکل بگیرند، تمام شرایط عینی لازم برای وقوع انقلاب فراهم گردد و جامعه وارد یک موقعیت انقلابی گردد. بااینهمه، در غیاب آمادگی شرایط ذهنی متناظر با موقعیت انقلابی، بدون اینکه موقعیت انقلابی به انقلاب بیانجامد، میتواند از دامنه اعتلای جنبش کاسته شود، یک عقبنشینی رخ دهد و موقعیت انقلابی نیز عجالتاً از بین برود. دقیقاً این همان چیزی است که پس از جنبش زن، زندگی، آزادی در جامعه ما رخداده است. اما پیش از آنکه این بحث را دنبال کنیم لازم است که یکبار دیگر درکمان را از موقعیت انقلابی و نشانههای آن توضیح دهیم، تا روشن شود چرا پس از جنبش نیمه دوم سال ۱۴۰۱ ، موقعیت انقلابی از بین رفت و در این فاصله دیگر با جنبشهای سیاسی تودهای و اقدام سیاسی مستقل تودهای روبهرو نبودهایم.
سازمان فدائیان (اقلیت) نخستین سازمانی بود که در پی اعتلای جنبش تودهای دیماه سال ۹۶ اعلام کرد، که در ایران یک بحران سیاسی شکلگرفته است که برخلاف بحرانهای سیاسی قانونی گذشته از نمونه بحران سالهای ۷۸ و ۸۸ ، یک بحران انقلابی برخاسته از تشدید تضادهای آشتیناپذیر کلیت نظام است و راهحلی در چارچوب نهادهای قانونی موجود برای آن متصور نیست. با این بحران، جامعه ایران دوران رکود سیاسی را که طبقات در نوعی از همزیستی به سر میبرند، پشت سر گذاشت و وارد دوران تلاطمات سیاسی انقلابی و اعتلای مبارزات طبقاتی برای دگرگونی نظم موجود شد.
اما بهرغم اینکه نفس بحران سیاسی بیانگر این واقعیت بود که تودههای مردم ایران دیگر نمیخواهند به روال گذشته زندگی کنند و طبقه حاکم نیز تا همینجا نشان داده بود که نمیتواند به شیوه گذشته فرمانروائی کند و مبارزات تودهای نیز اعتلا مییافت، اما تا آبان ماه سال ۹۸ هنوز اعتلای انقلابی جنبش سیاسی به بالاترین مرحله نرسیده بود. هنوز نارضایتی عمومی تودهای به درجهای رشدنیافته بود که تودهها نهفقط نظم موجود را نخواهند بلکه نتوانند به شیوه گذشته زندگی کنند و آماده جانفشانی برای سرنگونی نظم موجود باشند. اما با قیام آبان ماه سال ۹۸ که یک جنبش سیاسی بزرگ شکل گرفت و تودههای مردم با فداکاری و ازجانگذشتگی به اقدام مستقیم سیاسی برای سرنگونی نظم موجود روی آوردند، نشان داده شد که تمام شرایط عینی برای انقلاب فراهم است و در جامعه ایران موقعیت انقلابی شکلگرفته است. اینیک نقطه عطف در تحول سیاسی جامعه برای دگرگونی نظم حاکم بود. چه چیزی این رویداد را از رویدادهای سیاسی پیش از آن متمایز میساخت که وقوع آن دلالت بر وجود موقعیت انقلابی در ایران بود ؟ برای اینکه بتوان از یک موقعیت انقلابی سخن گفت، کافی نیست که تودههای مردم یک کشور نخواهند به شیوه گذشته زندگی کنند و طبقه حاکم نیز نتواند به روال گذشته فرمانروائی کند، علاوه بر این باید جنبشهای سیاسی قدرتمندی نیز وجود داشته باشد و تودههای زحمتکش آمادگی یافته باشند که برای سرنگونی نظم کهنه از جان خود نیز دریغ نکنند. همین عامل آن را از تمام جنبشهای پیشین متمایز میساخت. بهرغم اینکه پس از قیام ۹۸ ، بیماری کرونا یک وقفه در اوضاع سیاسی جدیدی که با قیام آبان ماه ۹۸ شکلگرفته بود،ایجاد کرد، اما نتوانست منجر به تغییر در این وضعیت سیاسی شود. جنبش سیاسی تودهای در مردادماه سال ۱۴۰۰ از سر گرفته باشد. “مردم خوزستان، چندین روز با رژیم جنگیدند و مردم تعدادی از شهرهای دیگر به حمایت از آنها برخاستند. موج اعتصابات، تجمعات و تظاهرات کارگران، معلمان و بازنشستگان ادامه این جنبش بزرگ اعتراضی بود.”(نشریه کار- شماره ۹۸۹) در نیمه اول سال ۱۴۰۱ نیز که مردم مناطق وسیعی از ایران به یک جنبش سیاسی وسیع شکل دادند، جنبش سیاسی به اعتلای جدیدی دستیافت و در نیمه دوم همین سال، این اعتلا به اوج خود رسید.
لنین نیز که جامعترین تعریف را از موقعیت انقلابی و نشانههای آن در چندین اثر خود توضیح داده است، همواره بر وجود جنبشهای تودهای قدرتمند و رویآوری آنها به عمل تاریخی مستقل تأکید داشت. ازجمله در ” فروپاشی انترناسیونال دوم” نوشت:
“از دیدگاه مارکسیست جای تردید نیست که یک انقلاب بدون یک موقعیت انقلابی غیرممکن است. علاوه براین، هر موقعیت انقلابی به انقلاب منجر نمیشود. عموماً نشانههای یک موقعیت انقلابی کداماند؟ مطمئناً اشتباه نخواهیم کرد چنانچه به سه نشانه عمده زیر اشاره کنیم.
۱- هنگامیکه برای طبقات فرمانروا، حفظ فرمانروائیشان بدون تغییر غیرممکن شده باشد. هنگامیکه به شکلی یک بحران در میان “طبقات بالائی” وجود دارد، بحرانی که در سیاست طبقه فرمانروا به شکافی بیانجامد که از درون آن نارضایتی و خشم طبقات ستمدیده فوران کند.
برای وقوع یک انقلاب معمولاً کافی نیست که “طبقات پائینی نخواهند” به روال گذشته زندگی کنند، بلکه همچنین ضروری است که ” طبقات بالائی هم نتوانند” به روال سابق فرمانروایی کنند.
۲- هنگامیکه تحمل رنج و نیازمندی طبقات ستمدیده از حد معمول گذشته باشد.
۳- هنگامیکه درنتیجه علل فوقالذکر، افزایش قابلتوجهی در فعالیت تودههایی وجود دارد که در ” دوران آرامش” سربهزیر اجازه میدادند غارت شوند، اما در دورههای توفانی، هم شرایط بحران و هم خود ” طبقات بالائی” آنها را به عمل تاریخی مستقل وامیدارند.
بدون این تغییرات عینی که مستقل از اراده نهفقط گروهها و احزاب ، بلکه حتی طبقات خاصاند، بهعنوان یک قاعده عمومی ،انقلاب غیرممکن است. کلیت تمام این تغییرات عینی، موقعیت انقلابی نامیده میشود. یک چنین موقعیتی در ۱۹۰۵ در روسیه و در تمام دورههای انقلابی در غرب، وجود داشت .یک جنین موقعیتی در سالهای ۶۰ قرن گذشته در آلمان و در سالهای ۶۱-۱۸۵۹ و ۸۰-۱۸۷۹ در روسیه نیز وجود داشت، گرچه در این نمونهها انقلابی به وقوع نپیوست. چرا چنین بود؟ بهاینعلت که هر موقعیت انقلابی به انقلاب نمیانجامد. انقلاب تنها از درون موقعیتی برمیخیزد که تغییرات عینی فوقالذکر با یک تغییر ذهنی همراه باشد، یعنی توانائی طبقه انقلابی به اتخاذ عمل تودهای انقلابی چنان نیرومندی که حکومت کهنه را که حتی در یک دوران بحرانی اگر سرنگون نشود، هرگز “سقوط” نخواهد کرد، در هم بشکند( یا مختل سازد). ”
لنین در اثر دیگر خود “بیماری کودکی، چپروی در کمونیسم” نیز بر همین نکته تأکید کرد.
“….بنابراین برای وقوع انقلاب اولاً ضروری است که اکثریتی از کارگران( یا لااقل اکثریتی از کارگران آگاه، متفکر و ازنظر سیاسی فعال) کاملاً بهضرورت انقلاب پی برده و آماده باشند درراه آن جان خود را فدا کنند. ثانیاً طبقات حاکمه به آنچنان بحران حکومتی دچار شده باشند که حتی عقبماندهترین تودهها را نیز به سیاست جلب کنند( نشانه هر انقلاب راستین، افزایش سریع ده و حتی صد برابری تودههای زحمتکش و ستمدیده- تاکنون بیتفاوت- قادر به مبارزه سیاسی است)، حکومت را تضعیف و سرنگونی سریع آن را توسط انقلابیون ممکن سازند.”
با این توضیحات به ادامه بحث بازگردیم. سؤال این است که آیا پس از فروکش جنبش سیاسی نیمه دوم سال ۱۴۰۱، همچنان موقعیت انقلابی پابرجا ماند؟ پاسخ منفی است. آنچه که در واقعیت در طول نزدیک به دو سالی که از آن جنبش میگذرد با آن روبهرو هستیم، غیبت جنبشهای پردامنه سیاسی و عمل تاریخی مستقل تودهها بهعنوان یکی از پایهها و نشانههای مهم موقعیت انقلابی است. در این مدت حتی یک نمونه از جنبشهای سیاسی تودهای پیشین که با تظاهرات و سنگربندیهای خیابانی، جنگ رودررو با نیروهای مسلح رژیم، حمله به مراکز و نهادهای سرکوب و تحمیق و شعارهای سیاسی رادیکال سرنگونی نفی نظم موجود شکل گرفتند، پدید نیامد. برعکس از دامنه جنبش سیاسی بهشدت کاسته شد و مبارزات تودهای اساساً حول مطالبات اقتصادی متمرکز شد. البته این به معنای انکار مبارزات محدود و کم دامنه سیاسی نیست. بنابراین روشن است که نمیتوان از ادامه موقعیت انقلابی سخن گفت. اما آیا این به آن معناست که شرایط احیای جنبشهای سیاسی تودهای و اعتلای مجدد جنبش تودهای به مرحله موقعیت انقلابی تا آیندهای نامعلوم ازمیانرفته است ؟ بههیچوجه. پایه و شالوده آنچه به اعتلای جنبش سیاسی تا مرحله فرارسیدن موقعیت انقلابی گذشته شکل داد، همچنان پابرجاست. گرچه از دامنه بحران سیاسی کاسته شد، اما این بحران از میان نرفته بلکه همچنان باقی است و برجای ماندن آن به این معناست تضادهایی که به این بحران شکل دادهاند، حلنشده باقیمانده و جامعه نیازمند دگرگونی است. ازاینرو این عقبنشینی جنبش به عللی که در این نوشته موردبحث نیست، یک مرحله موقتی است. با تجدیدقوای جنبش تودهای همان عواملی که در فاصله دیماه ۹۶ تا نیمه دوم ۱۴۰۱ موجب اعتلای پیدرپی جنبش سیاسی و رویآوری تودهها به عمل سیاسی مستقل بود، محرک دیگری برای سوق دادن تودهها به مبارزه سیاسی و اعتلای انقلابی جنبش خواهد شد. اینکه بحران سیاسی انقلابی همچنان پابرجاست و جامعه در یک دوران انقلابی به سر میبرد، به این معناست که هرلحظه احتمال وقوع تلاطمهای سیاسی، تغییرات بزرگ و چرخشهای سریع وجود دارد. جامعه ایران با انبوهی از تضادهای حاد، بسان انباری بزرگ و متراکم از باروت است که هر جرقه کوچک، میتواند آن را به انفجاری مهیب تبدیل کند و بهسرعت یک جنبش سیاسی حتی نیرومندتر از گذشته شکل بگیرد و جامعه بار دیگر به یک موقعیت انقلابی دست یابد. اما تا آن مرحله فرابرسد وظیفه مهم ما کمونیستها، فعالان و پیشروان کارگری، تلاش برای برطرف کردن نقاط ضعفی خواهد بود که سبب شد تلاش جنبشهای سیاسی پیشین و مبارزات و فداکاریهای قهرمانانه تودههای مردم ایران به نتیجه نرسد. نهتنها موقعیت انقلابی به انقلاب منجر نشد بلکه خود موقعیت انقلابی نیز عجالتاً از میان رفت.
نظرات شما