«می پنداشتیم که سپیده دمی رنگین
– چنان که به سنگفرش شب از پای درآییم –
با بوسه ای
بر خونِ امیدوارِ ما بخواهد شکفت.
و یاران یکایک از پا درآمدند
چرا که انسان
ای دریغ، که به درد قرونش خو کرده بود»
آری، این چنین بود که تابستان ۶۷ در ورای وحشت و مرگ و انتظار آنچنان سنگین و سخت بر زندان و زندانیان و خانواده ها گذشت. تابستانی تفتان که گرمایش یکسره گرمی خون بود و فریادش یکسره اندوه و ماتم و درد. فاجعه ای دهشتناک که با فرمان مستقیم خمینی از ۵ مرداد آغاز و تا ۲۵ شهریور با قتلعام سراسری چندین هزار تن از زندانیان سیاسی پایان یافت. فاجعه بارتر از خود کشتار، سکوت مرگبار جهان بود که انگار به درد قرونش خو کرده بود و صدایی از آن به اعتراض بر نخاست.
از تابستان خونین ۶۷ تا به امروز ۳۵ تابستان گذشته است. ۳۵ سال است که حنجره ها از خون یاران به خون خفته مان دَلَمه بسته است و فریادهای درد خانواده های داغدار از حلقه های طناب داری که بر گردن «عاشق ترین زندگان» آن سال نشست، هر روز و فصل و سال نجوا کنان عبور کرده اند. تابستانی نفس گیر که طوفان سهمگین روزهای اعدام هزاران زندانی سیاسی اش، به سان غرش رعد و برقی در آسمان بی اَبر جمهوری اسلامی نبود.
تابستانی خوفناک که یک باره آغاز نشد، تابستانی که کشتارش، ریشه در سرکوب و اعدام سال های نخست دهه ۶۰ و پیش از آن داشت. کشتاری که پیشتر در تابستان ۵۸ در کردستان آغاز شد. در زمستان ۵۸ بر سر مردم ترکمن صحرا آوار گشت، در ۳۰ خرداد ۶۰ سراسری شد و سپس در تابستان ۶۷، چون فواره های بلند خون از درون زندان های جمهوری اسلامی تا دورهای دور سر برکشید.
کشتار زبده ترین کادرهای سیاسی – تشکیلاتی سازمان های انقلابی و چپ و کمونیست و شکنجه و اعدام و قتلعام هزاران تن از برومندترین جوانان جامعه در دهه ۶۰ و نیز کشتار مقاوم ترین زندانیان سیاسی در تابستان ۶۷، فاجعه ای بس سهمگین بود که اکنون فقدان این همه جان های شیفته ای که «عاشق ترین زندگان» آن سال ها بودند، در مبارزات انقلابی و جاری درون جامعه ما به خوبی احساس می شود.
اما دریغ و درد که جهان در تمامی آن سالها:
«پا در زنجیر و برهنه تن
تلاش ما را به گونه ای می نگریست
که عاقلی
به گروه مجانین
که در برهنۀ شادمانی خویش
بی خبرانه، های و هویی می کنند».
و این چنین بود که جهان – این جهان وارونه، این جهان خو کرده به درد قرونش – بر تمامی این کشتارها چشم فرو بست. همه جنایات و اعدام و بی رحمی های آوارشده بر توده های مردم ایران را ندید، فریاد مادران داغدار را نشنید، لخته های خون مانده بر در و دیوارِ سیاه چال های مخوف جمهوری اسلامی را ندید و با بی پروایی تمام بر بال خمینی جلاد باد دمید.
نه فقط دولتهای جهان سرمایه داری، بلکه تمامی نهادها و سازمان های بین المللی نیز تا سال های متمادی یکسره کور و کر و لال شدند و بر انبوه جنایات جمهوری اسلامی چشم فرو بستند. چرا که دولت های بزرگ سرمایه داری منافع خود را در ماندگاری جمهوری اسلامی و پروار شدن این رژیم می دیدند. چرا که منافع و ماهیت طبقاتی شان در تضاد و تعارض با موجودیت سازمان های انقلابی و مبارز و کمونیست در ایران و جهان قرار داشت و دارد. لذا، این چنین بود که در پس سرنگونی استبداد سلطنتی و قدرت بخشیدن به جلادی به نام خمینی نه فقط انقلاب بزرگ توده های مردم ایران را به شکست کشانیدند، بلکه بر این باور بودند با روی کار آوردن یک ارتجاع هار اسلامی دست کم کار نیمه تمام رژیم گذشته را در کشتار نیروهای انقلابی و مبارز و کمونیست به اتمام برسانند.
«وه که جهنم نیز
چندان که پای فریب در میان باشد
زمزمه اش
ناخوشایندتر از زمزمۀ بهشت نیست».
با این همه، کشتار سال های نخست دهه ۶۰ و پس از آن، قتلعام زندانیان سیاسی در مرداد و شهریور ۱۳۶۷، نقطۀ پایانی بر انبوه جنایات جمهوری اسلامی در آن سال های آتش و خون نبود.
تابستان ۶۷ گذشت، دهه خونبار ۶۰ به انتها رسید؛ اما کشتار و اعدام به فراخور شرایط زمانی و موقعیت سیاسی رژیم در عرصه داخلی و بین المللی همچنان ادامه یافت.
قتل ده ها نویسنده و شاعر و فعال سیاسی در دهۀ ۷۰، سرکوب خونین قیام دانشجویی در تیر ماه ۷۸، به خاک و خون کشیدن خیزش ۸۸ و پس از آن، سرکوب خیزش انقلابی دیماه ۹۶، قیام آبان ۹۸ و جنبش انقلابی «زن، زندگی، آزادی» در نیمۀ دوم ۱۴۰۱، از جمله سرفصل های فراموش نشدنی کشتارهای جمهوری اسلامی در سال های پس از قتلعام تابستان ۶۷ تا به امروزاند. اعدام هایی که در یک سال گذشته دوباره شدت گرفته اند. آنچنان شدتی که طبق گزارش سازمان عفو بین الملل بیش از ۷۵ درصد اعدام های ثبت شده جهان در سال ۲۰۲۳، در جمهوری اسلامی صورت گرفته است. اعدام هایی که این روزها با صدور حکم «بغی» برای شریفه محمدی، پخشان عزیزی و وریشه مرادی بر فراز سر زنان مبارز ایران به جولان درآمده است.
زنانی که طی ۴۵ سال علیه تبعیضات جنسیتی جنگیده اند. زنانی که در ۱۷ اسفند ۱۳۵۷، علیه فرمان خمینی در تحمیل حجاب اجباری شوریدند. زنانی که از سال ۶۰ با چهره «مادران خاوران» قد برکشیدند. در قیام آبان ۹۸ با پرچم جان در صف مقدم مبارزه با جمهوری اسلامی جانفشانی کردند. همان زنان دلاوری که در جنبش انقلابی «زن، زندگی، آزادی» حماسه آفریدند. آنچنان حماسه ای که قهرمانی هایشان جهان و جهانیان را به تحسین واداشت.
زنانی که دوشادوش مردان و همگام با توده های مردم ایران سرکوب و کشتار و شکنجه و اعدام را پشت سر نهادند. توده های مردمی که به رغم استمرار سالیان سرکوب و بی رحمی و بیدادگری های جمهوری اسلامی، هرگز ار پای ننشستند، تسلیم یأس و ناامیدی نشدند، در دوره های مختلف با گزینش شکل های مختلف مبارزاتی رژیم را به چالش گرفتند، هر روز آبدیده تر شدند و در این مسیر پر تلاطم مبارزاتی تا بدانجا پیش آمدند که در خیزش دیماه ۹۶ با انتخاب شعار «اصلاح طلب اصولگرا، دیگه تمام ماجرا»، کلیت نظام جمهوری اسلامی را به چالش گرفتند. توده های مردمی که با قهرمانی ها و مبارزات دلاورانۀ خود، سازمان های بین المللی و بعضاً دولت های بزرگ غربی را نیز به موضع گیری علنی علیه جنایات جمهوری اسلامی وادار کردند.
چرا که ما «بسی کوشیده ایم
که از دهلیز بی روزن خویش
دریچه ای به دنیا بگشائیم
ما آبستنِ امیدِ فراوان بوده ایم»
مبارزاتی که سال از پی سال ادامه یافت، روز از پس روز قامت برکشید، آنچنان قامتی که گوشه هایی از شکوه و بزرگی آن در سال های اخیر و به طور اخص در جنبش انقلابی «زن، زندگی، آزادی» شکوفا شد.
اینکه سازمان عفو بین الملل با یک «قصور» ۳۰ ساله در ۱۳ آذر ۱۳۹۷با تهیه یک گزارش تحقیقی ۲۰۰ صفحه ای تحت عنوان «اسرار به خون آغشته»، فاجعه کشتار تابستان ۶۷ را در کانون توجه جهانیان قرار داد، خود جلوه ای از همین تداوم مبارزات مادران خاوران، پایداری زنان دلاور ایران، افشاگری سازمان های سیاسی و زندانیان جان بدر برده از کشتارهای دهۀ ۶۰ بود که سرانجام این نهاد بین المللی حقوق بشری را به چنین تحقیقی تکان دهنده از زوایای آشکار و پنهان قتلعام زندانیان سیاسی در مرداد و شهریور ۱۳۶۷ واداشت.
اینکه جاوید رحمان – گزارشگر ویژه سازمان ملل در زمینه حقوق بشر در ایران – در روز اول مرداد ۱۴۰۳، با انتشار گزارشی جنایات جمهوری اسلامی علیه زندانیان سیاسی در دهه ۶۰ را به مثابه «نسل کشی» و « جنایت علیه بشریت» توصیف کرده و خواستار تحقیقات بین المللی در این زمینه شده است، نتیجه بلافصل مبارزات عموم توده های مردم ایران، بویژه پایداری مادران خاواران در تمامی این سال های دردناک سپری شده است.
گزارش سازمان عفو بین الملل تحت عنوان «اسرار به خون آغشته» و نیز تأکید جاوید رحمان که عدم مجازات جنایتکاران و ابقای آنان در پست های بالاتر حکومتی را ناشی از ناتوانی جامعۀ بین الملل در محاکمه این افراد جانی دانسته است، اگرچه در روشنگری افکار جهانی و تأثیرگذاری بر پاره ای از دولت های غربی مفید است، اما یکبار دیگر ثابت کرد که توده های مردم ایران تنها با اتکاء به مبارزات خود و گسترش مبارزه برای سرنگونی جمهوری اسلامی می توانند جنایتکاران این رژیم سفاک و آدمکُش را در دادگاه های مردمی داخل ایران به محاکمه بکشانند.
نیاز به گفتن نیست، آنچه سازمان عفو بین الملل، جاوید رحمان و دیگر نهادهای جامعه جهانی را به موضع گیری علیه جمهوری اسلامی کشانده است همانا مبارزات رشد یابنده زنان، کارگران، معلمان، دانشجویان، بازنشستگان، پرستاران، نویسندگان و در یک کلام عموم توده های مردم ایران خاصه مبارزات خیابانی آنان در سال های اخیر است. مبارزاتی که هم اینک نگاه جهان و جهانیان را به سمت زنان و کارگران و عموم توده های مردم ایران کشانده است.
چرا که «رود
قصیدۀ بامدادی را
دردلتایِ شب
مکرر می کند
و روز
از آخرین نفس شبِ پر انتظار آغاز می شود»
=======
پی نوشت:
تمام اشعار داخل گیومه از زنده یاد احمد شاملو است.
نظرات شما