بالاتر از سیاهی

می‌گویند بالاتر از سیاهی رنگی نیست، اما در زندگی واقعی کارگران و دیگر ستم‌دیدگان جامعه بالاتر از سیاهی معنا دارد. فقر، بیکاری، گرسنگی مداوم، نداشتن سرپناه، نداشتن پولی برای درمان فرزند بیمار، فرزندی که در آغوش مادر درد می‌کشد و درد می‌کشد، همه در زندگی واقعی توده‌های تحت ستم جامعه آن‌قدر تیره و تار هستند که سیاهی در برابرشان هیچ است. براستی رنگ زندگی کارگران و زحمتکشان ایران چیست؟ تنها زندگی در آن شرایط می‌تواند انسان را به عمق تیرگی زندگی این  انسان‌های دردمند و شریف روزگار ببرد. روزگاری آن‌چنان تیره که تا مغز استخوان انسان را به درد می‌آورد. از کدامشان باید گفت؟ از کدام‌شان باید نوشت؟ کدام درد، کدام رنج بی‌پایان؟

در روزهای گذشته خبر خودکشی دو کارگر اخراجی پتروشیمی ارغوان گستر ایلام واقع در شهرستان چوار وهمسر یک کارگر اخراجی دیگر این شرکت در طول یک هفته منتشر شد. براساس اخبار منتشره حدود ۱۲۰ کارگر یک شرکت پیمانکاری در پتروشیمی ارغوان گستر، در طی هفته‌های اخیر از کار بیکار شده و مدیران شرکت نیز گفته‌اند که به کارگران شرکت پیمانکاری نیازی ندارند.

بیکاری این کارگران در حالی‌ست که بخشی از زمین‌های کشاورزی مردم منطقه به منظور ساخت پتروشیمی از دست آن‌ها گرفته شده و کشاورزان و کارگرانی که بر سر زمین‌های کشاورزی کار می‌کردند، بدون کار و بدون هیچ منبعی برای تامین معاش رها شدند.

مردم شهرستان کوچک چوار (از جمله ۶۳ روستای تابعه‌ی آن) عموما کُرد هستند و بیکاری و فقر شدید ناشی از آن، سایه سنگین خود را بر مردم ستم‌دیده‌ی آن گسترانیده است. در گزارشی که خبرنگار خبرگزاری دولتی “ایلنا” تهیه کرده آمده است: “کارگرانی که با ما تماس گرفتند گفتند جز پولِ یارانه، درآمد دیگری ندارند. یک نفر از کارگران فرزند سه ساله‌اش را تا بهزیستی برده و گفته نمی‌توانم هزینه‌اش را تأمین کنم، شما بزرگش کنید”.

بسیاری از مردم منطقه حتا از تهیه یک وعده غذا در شبانه‌روز ناتوان هستند. یکی از کارگرانی که اقدام به خودکشی کرده بود، به دلیل عفونت شبکیه‌ی چشم و لوزه‌ها تحت درمان است. پول قطره‌ی چشم‌اش ۸۱۲ هزار تومان است، اما این کارگر که در یکی از روستاهای اطراف چوار زندگی می‌کند پول خرید قطره‌ی چشم را ندارد. او حتا یک اجاق گاز ساده هم ندارد و همسرش روی آتش غذا درست می‌کند. همکاران او سعی کردند پول قطره‌ی او را تامین کنند اما سرانجام تنها ۴۸۳ هزار تومان جمع شد چرا که بقیه نیز وضعیتی بهتر از آن کارگر ندارند.

کارگر دیگری که اقدام به خودکشی کرد و تنها ۲۹ سال دارد، با دستمزد خود هزینه بیماری مادر و برادر معلول‌اش را می‌داده و کارت یارانه‌ی او نزد نانوا بود، برای تهیه‌ی قرصی نان. او این اواخر به دلیل نیاز به پول یارانه برای خرید دارو، شماره حساب کارت یارانه‌اش را عوض کرده بود. در روز خودکشی نانوا به او زنگ زده بود که پول یارانه‌ات نیامده و او که دنیا برسرش ویران شده بود، در قبرستان شهر دست به خودکشی زد که اتفاقی توسط مردمی که برای روشن کردن فانوس عزیز از دست رفته‌شان به قبرستان آمده بودند از مرگ نجات یافت. همسر کارگر اخراجی نیز باز در اثر فقر و ناتوانی در تهیه‌ی بدیهی‌ترین نیازهای اساسی زندگی دست به خودکشی زده بود. برای همه‌ی آن‌ها کار در پتروشیمی به عنوان تنها آب باریکه‌ی زنده ماندن، آخرین امیدشان بود.

چند هفته قبل کارگران اخراجی با پول یارانه‌شان بلیت اتوبوس تهیه کرده و برای اعتراض و تجمع در برابر دفتر هلدینگ خلیج‌فارس به تهران رفته بودند که جز وعده چیزی نصیب‌‌شان نگردید، تازه چند نفرشان هم دستگیر و پس از چند روز بعد از تشکیل پرونده قضایی با قرار وثیقه آزاد شدند.

فقر در استان ایلام از جمله شهرستان چوار در حالی جولان می‌دهد که ۱۱ درصد از منابع نفت و گاز کشور در استان ایلام قرار دارد. ایلام از نظر منابع نفتی با دارا بودن بیش از ۱۷ میلیارد بشکه ذخائر نفتی در بین استان‌های ایران در جایگاه دوم و از نظر منابع گازی با دارا بودن حداقل ۱۴ تریلیون متر مکعب ذخائر گازی در جایگاه سوم قرار دارد. استان ایلام از نظر محصول ناخالص داخلی سرانه (با نفت) چهارمین استان کشور و بالاتر از تهران و از نظر محصول ناخالص داخلی سرانه (بدون نفت) ۲۴مین استان کشور است که نشان می‌دهد به‌رغم داشتن منابع غنی، به‌ویژه از نظر صنایع کارخانه‌ای بسیار فقیر است.

۸۴ درصد مردم ایلام کُرد، ۱۴ درصد لُر و ۲ درصد عرب هستند. جدا از بحران اقتصادی رکود – تورمی حاکم بر جامعه، یکی از دلایل فقر و بیکاری گسترده‌ی مردم استان ایلام تبعیض ملی و قومی است، همان‌طور که مردم خوزستان با داشتن منابع عظیم نفت و گاز در فقر غوطه‌ور هستند. در جریان جنبش انقلابی بزرگ مردم ایران در سال ۱۴۰۱ شهرهای استان ایلام به‌مانند دیگر شهرهای کُردنشین از جمله مراکزی بودند که جوانان و زنان سلحشور آن اعتراضات گسترده‌ای برپا کردند و رژیم دست به جنایات گسترده‌ای در این شهرها از جمله آبدانان زد.

استان ایلام بالاترین نرخ خودکشی در کشور را دارد که فقر و بیکاری به‌عنوان یکی از علل تشدیدکننده‌ی  خودکشی نقش مهمی در آمار بالای خودکشی این استان دارند. خبرگزاری دولتی مهر در گزارشی در رابطه با رابطه آمار بالای خودکشی و فقر و بیکاری در استان ایلام می‌نویسد: “ایلام از عوامل زیربنایی اقتصادی مانند کارخانجات و کارگاه‌ها تقریباً بی‌بهره است. عدم وجود همین عامل سبب فقدان فرصت های شغلی مناسب، پایین بودن سطح اشتغال و افزایش نرخ بیکاری شده و اغلب افراد در مشاغل خدماتی و دلالی مشغول بوده و یا در نظام اداری به کار مشغولند”.

خودکشی در ایران به دلیل محدودیت‌های اجتماعی، سرکوب، بیکاری و فقر سال به سال در حال افزایش است و جمهوری اسلامی در این میان نقش نظاره‌گر کثیفی را بازی می‌کند که تنها تلاش‌اش معطوف به پنهان کردن دست‌های خونین‌اش است.

برای نمونه در مورد همین کارگران، آیا می‌توان نقش جمهوری اسلامی را در خودکشی این کارگران نادیده گرفت؟ بدون تردید نه! دولت در برابر بیکاران وظیفه دارد. دولت وظیفه دارد برای بیکاران کار ایجاد کند. دولت موظف است به تمام بیکاران تا زمانی که بیکار هستند به اندازه نیازهای یک خانواده ۴ نفره حقوق بیکاری پرداخت کند و این نیازها تنها شامل خوراک نمی‌شود. تمام نیازهای یک خانواده مد نظر است، از مسکن مناسب تا پوشاک و تحصیل و غیره، همه نیازهای انسانی، از تفریح و مسافرت تا نیازهای درمانی و بهداشتی.

اما جمهوری اسلامی هیچ مسئولیتی در این مورد برعهده نمی‌گیرد. برعکس با سیاست‌های خود و باز گذاشتن دست طبقه سرمایه‌دار حاکم و سرکوب کارگران از جمله با ممانعت از ایجاد تشکل‌های کارگری، درست مسیر عکس را می‌پیماید که حاصلی جز فقر و بیکاری بیشتر برای مردم ستم‌دیده‌ی جامعه ندارد و در این میان کارگران و زحمتکشان مناطق محروم، مناطقی که از ستم ملی نیز رنج می‌برند، رنجی مضاعف را می‌باید بر شانه‌های نحیف‌شان تحمل کنند.

این اولین بار نیست که اخبار خودکشی به خاطر فقر و بیکاری در کشور منتشر می‌شود. به‌رغم سانسور گسترده‌ی خبری، بارها حتی خودکشی جمعی (خانوادگی) در رسانه‌های منتشره در ایران بازتاب یافته که عموماً ناشی از فقر بوده است. حتا در مواردی که از فقر به عنوان علت اصلی یاد نشده، تنها با کمی کندوکاو می‌توان به نقش مناسبات اقتصادی و سیاسی حاکم در بروز این فجایع پی بُرد.

با تشدید فقر و بحران اقتصادی، خودکشی کارگران – به‌ویژه کارگرانی که کار خود را از دست می‌دهند – نیز متاسفانه رو به افزایش است. سال گذشته در چنین روزهایی حیدر محسنی کارگر پتروشیمی ایلام به دلیل اخراج از کار دست به خودکشی زد. او چهارمین کارگر اخراجی پتروشیمی ایلام از زمستان ۱۴۰۱ تا مرداد ۱۴۰۲ بود که به دلیل اخراج از کار دست به خودکشی زده بودند. چند روز بعد از خودکشی حیدر محسنی، یک کارگر روزمزد پالایشگاه آبادان به دلیل اخراج از کار دست به خودکشی زد.

دو سال قبل هم در همین مردادماه خبر خودسوزی ۸ کارگر در ظرف کمتر از ۷۰ روز انعکاس گسترده‌ای در جامعه و به‌ویژه شبکه‌های اجتماعی یافت.

کودکان کار یکی دیگر از گروه‌های آسیب‌پذیری هستند که در خطر اقدام به خودکشی قرار دارند. به‌نوشته‌ی کانال تلگرامی “روشنفکران”، “مطالعات در ایران نشان می‌دهد که ۳۰ تا ۴۰ درصد کودکان کار ایرانی دارای افسردگی هستند، اعتماد به نفس‌شان پایین است و به خودشان آسیب می‌رسانند که حتا منجر به خودکشی آن‌ها نیز شده است”.

یکی از نتایج افزایش فشارهای اقتصادی، سیاسی و اجتماعی بر توده‌ها از جمله کودکان و زنان که جمهوری اسلامی نقشی تعیین‌کننده در آن دارد،  افزایش خودکشی است. ۳۰ تیرماه دو خواهر ۱۳ و ۱۴ ساله با نام النا و الیسا که ساکن طبقه ۹ یکی از برج‌های شهرک بهشتی در حکیمیه (شرق تهران) بودند با پرتاب کردن خود از طبقه ۱۹ همان برج دست به خودکشی زده و متاسفانه جان باختند. در همین هفته مهران خسروانیان رزیدنت پزشکی دست به خودکشی زد. از ابتدای سال‌جاری تاکنون ۱۰ رزیدنت پزشکی به دلیل مشکلات کاری و اقتصادی دست به خودکشی زده‌اند. وضعیت نگران‌کننده‌ی خودکشی در میان پرستاران نیز به‌گونه‌ای است که به گفته‌ی شریفی مقدم دبیرکل تشکل دولتی “خانه پرستار”، “آمار خودکشی پرستاران امنیتی و محرمانه است”.

اگرچه خودکشی حتا می‌تواند یک جنبه‌ی اعتراضی به وضعیت موجود چه از نظر اقتصادی و چه از نظر سیاسی و یا اجتماعی داشته باشد، اما واقعیت این است که با خودکشی هرگز مشکلی حل نخواهد شد و حتا در بسیاری از مواقع بر مشکلات خواهد افزود. محروم بودن بخش بزرگی از مردم ستم‌دیده جامعه از خدمات روانشناسی و روانپزشکی، آن‌هم مردمی که بسیار به آن نیاز دارند یکی دیگر از علل افزایش خودکشی‌ست. بویژه لازم است که بر نقش جمهوری اسلامی در افزایش خودکشی‌ها تاکید کرد. واقعیت این است که طبقه سرمایه‌دار حاکم و دولتی که نماینده و حافظ منافع این طبقه است یعنی جمهوری اسلامی، برای جان انسان‌ها ارزشی قائل نیستند. برای آن‌ها تنها این مهم است که حداکثر سود را از نیروی کار کارگران بدست آورند و وقتی هم که به نیروی کارشان احتیاجی ندارند او را بیرون می‌اندازند بدون آن‌که به عواقب‌ اخراج کارگران حتا لحظه‌ای بیاندیشند. هم اکنون حداقل ۱۰ میلیون نفر در ایران بیکار هستند، بدون هیچ‌گونه حمایت دولتی. براساس آمارهای رسمی حتا ۲ میلیون نفر از کسانی که شاغل محسوب می‌شوند اشتغال ناقص دارند. امروز حتا با اضافه کار نیز عموم کارگران نمی‌توانند از پس هزینه‌های زندگی برآیند، چه رسد به کارگرانی که تنها نیمی از روزهای هفته کار دارند و آن هم با دستمزدهایی به‌غایت ناچیز.

از دیگر سو این وظیفه‌ی دولت است که به تمامی بیکاران تا زمانی که بیکار هستند حق بیکاری پرداخت کند. این وظیفه‌ی دولت است که بهداشت و درمان رایگان و با کیفیت را برای تمامی آحاد جامعه تامین کند تا همگان بتوانند از خدمات پزشکی، روانپزشکی و غیره برخوردار شوند. اما جمهوری اسلامی هیچ‌کدام از این کارها را انجام نمی‌دهد. برای جمهوری اسلامی ساخت موشک، انرژی اتمی، تقویت نیروهای نظامی و بالاخره ابزار و امکانات سرکوب همین مردم ستم‌دیده از همه‌چیز مهم‌تر است. حکومت فاسدی که در لبه پرتگاه قرار دارد و دور نیست زمانی که با قدرت توده‌ها به زباله‌دان تاریخ سپرده شود.

 

متن کامل نشریه کار شماره ۱۰۸۰  در فرمت پی دی اف:

 

POST A COMMENT.