دور دوم سیرک انتخاباتی جمهوری اسلامی با جعل آماری متناسب با خواست خامنه ای پایان یافت. علی خامنه ای در بامداد روز جمعه ۱۵ تیر، قبل از ریختن رأی خود به صندوق آرا، طی سخنان کوتاهی گفت: «شنیده ام که شوق و علاقه مردم بیشتر از قبله. خدا کنه که اینجوری باشه و اگر اینجور باشه خرسند کننده است.»
دیکتاتور اعظم که در دور اول نمایش انتخاباتی با «نه» قاطع اکثریت توده های مردم ایران تحقیر شد و شکست بزرگ خود و نظام ارتجاعی حاکم بر ایران را تجربه کرده بود، اینبار در شروع رای گیری دور دوم با دادن چنین پیامی به ستاد انتخاباتی وزارت کشور، خواست قلبی خود را در عدد سازی برای حضور بالای مردم در پای صندوق های رأی عنوان کرد.
اما، از بد حادثه و از شوربختی مفلوکانه او، اوضاع به گونه ای پیش نمی رفت که متناسب با خواست قلبی او باشد. در چنین وضعیتی که صندوق های رای همانند دور اول با عدم استقبال مردم همراه بود، پاسخ گویی به منویات دیکتاتور اعظم به امری جدی برای دست اندرکاران ستاد انتخاباتی تبدیل شد.
طبق معمول همیشگی، ابتدا ساعات رأی گیری در سه نوبت دو ساعته تا ۱۲ شب تمدید شد. درست در همین بازه زمانی بود که دستگاه آمار سازی ستاد انتخاباتی وزارت کشور و نهادهای امنیتی – تبلیغاتی جمهوری اسلامی فعال شدند. خبرگزاری امنیتی «تسنیم» در پاسخ به منویات خامنه ای، حتی پیش از ساعت ۶ عصر از ریختن ۳۰ میلیون رای و شرکت ۵۰ درصدی مردم در انتخابات خبر داد. بعد از اولین تمدید زمان انتخابات، آمار سازی به نحو چشمگیری افزایش یافت. اعلام تعداد آرا به گونه ای پیش رفت که به فاصله هر نیم ساعت، رقم های میلیونی به آمار رآی دهندگان اضافه شد. نتیجه این جعل و آمار سازی دروغین، بیرون آمدن نام مسعود پزشکیان از کیسه مارگیری انتخابات جمهوری اسلامی بود که ۵۳ درصد کل آرای مأخوذه را کسب کرد.
طبق ادعای وزارت کشور کمی بیش از ۴۹ درصد واجدین شرایط، یعنی ۳۰ میلیون و ۵۳۰ هزار نفر در مرحله دوم انتخابات شرکت کردند که مسعود پزشکیان – این پادوی به اصطلاح اصلاح طلب نظام – با کسب ۱۶ میلیون و ۳۸۴ هزار رأی از سعیدجلیلی پیشی گرفت و جایگزین ابراهیم رئیسی شد. رقمی که سعی شد تا حد ممکن با خواست و منویات درونی خامنه ای هماهنگی داشته باشد.
با چنین اوصافی، اگرچه وزارت کشور سعی کرد با عدد سازی و تبلیغات دروغین خبرگزاری های امنیتی نظام، دست کم آب رفته را به جوی باز گرداند، اما بی آبرویی، شکست و رسوایی خامنه ای و رژیم جمهوری اسلامی آشکارتر از آن بود که شکست انتخاباتی خامنه ای و رسوایی اصلاح طلبان حکومتی با چنین آمارسازی های جعلی ترمیم گردد.
اصلاح طلبان حکومتی با معرفی مسعود پزشکیان – این مزدور ذوب شده در ولایت خامنه ای – به عنوان کاندیدای مورد نظر خود، اینبار به میدانی پا گذاشتند که تمامی هم و غم شان پیش از هر چیز بالا بردن آمار انتخاباتی و به طریق اولی اعتبار بخشیدن به آبروی برباد رفته خامنه ای و نظام استبدادی و آدمکُش جمهوری اسلامی بود.
این بار اصلاح طلبان قلابی در پشت کسی قرار گرفتند که در معرفی خود به آشکارترین وجه ممکن اعلام کرد: از خود هیچ برنامه ای برای اداره کشور ندارد و حضور او در انتخابات فقط برای انجام منویات رهبری و بالا بردن آمار رأی است. اصلاح طلبان حکومتی و دیگر فریبکاران ، در شرایطی به حضور خود در دور دوم انتخابات نمایشی افتخار کردند که توده های مردم ایران با تحریم گسترده سیرک انتخاباتی در مرحله نخست، خامنه ای و نظام جمهوری اسلامی را به شکست و خواری کشاندند. توده های مردمی که تا پیش از نمایش انتخاباتی به دلیل عدم تشکل، پراکندگی و اتمیزه بودن در جامعه قدرت جمعی و اقتدار خود را نمی دیدند. اما عدم حضور بیش از ۶۰ درصدی آنان در مرحله نخست مضحکه انتخاباتی برطبق آمار رسمی، قدر قدرتی آنان را در مقابل چشم نمایش گذاشت. قدرتی که به آنان در مسیر حرکت برای تحقق یک انقلاب اجتماعی امید وافری بخشید.
هشتم تیر، به واقع نمایش اتحاد درونی توده های ستمدیده مردم ایران بود. تحریم رسماً اعلام شده ۶۰ درصدی انتخابات – که بدون شک تحریم واقعی به مراتب بیشتر از رقم فوق است – به آنان امید و اعتماد به نفس بخشید. اعتماد به نفسی فراتر از دیماه ۹۶ و آبان ۹۸ و نیمه دوم ۱۴۰۱. تحریم عمومی دور اول انتخابات، به توده ها مردم ایران تجربه دلاورانه حضور در کف خیابان را یادآور شد. به آنان آموخت جمهوری اسلامی رفتنی است. به آنان یادآور شد که رژیم اسلامی پوشالی تر از آن است که خامنه ای و پادوان “اصلاح طلب” آن تبلیغ و ترویج می کنند. این تحریم گسترده به جامعه و عموم توده های مردم ایران نشان داد که در زیر پوست جامعه غوغایی برپاست و جنبشی توفنده تر از جنبش انقلابی «زن، زندگی، آزادی» در راه است.
با چنین امید و باورمندی به انقلاب و سرنگونی جمهوری اسلامی بود که خانواده های جانفشاندگان تمامی این سال های سپری شده، بویژه خانواده های داغدار جنبش انقلابی «زن، زندگی، آزادی» با عزمی راسختر از پیش پا به میدان گذاشتند و از عموم توده های مردم ایران خواستند تا وارد زمین بازی انتخاباتی حاکمیت نشوند. آنان با ارسال تصاویر و سخنان دلاورانه خود از دیگران خواستند در کنارشان باشند و از انگشت زدن بر خون فرزندانشان پرهیز کنند.
اما اصلاح طلبان دغلکار حکومتی و تعداد اندکی از مجیز گویان آنان عزم خود را جزم کرده بودند تا بار دیگر گفتمان شکست خورده اصلاح طلبی را در ذهنیت انقلابی جامعه رسوخ دهند. بی تردید، بر خاتمی و کروبی و باند فاسد اصلاح طلبان حکومتی که این چنین بی پروا انگشت بر خون فرزندان خانواده های داغدار زدند، هیچ حرجی نیست و نخواهد بود. آنان بارها نشان داده اند آنچنان بر ادامه کاری نظام ارتجاعی و مستبد حاکم بر ایران وفادارند که حتی در دوران محکومیت و حصر پایان ناپذیر خانگی شان که توسط همین رهبر «معظم شان» اعمال شده است، حاضرند مجیز گوی او باشند و انگشت بر خون کشته شدگان مردم بزنند. این پادوان حقیر جمهوری اسلامی، آنچنان در وادی حضیض و خفت و خواری سیر می کنند که حتی حاضر شدند به مسعود پزشکیان که ذوب شده در ولایت خامنه ای است و خود را موظف به انجام منویات او می داند، به عنوان یک اصلاح طلب بنگرند و به او رأی دهند. اما کیست که با منویات خامنه ای آشنا نباشد. همان منویاتی که مسعود پزشکیان قول انجام آن را داه است.
انجام منویات خامنه ای یعنی ادامه کشتار مردم، ادامه فقر و محرومیت توده ها، ادامه بیکاری، ادامه سرکوب و اعمال تبعیضات جنسیتی ، تحمیل پوشش اجباری بر زنان و حتی ادامه حصر. انجام منویات خامنه ای یعنی ادامه سیاست جنگ طلبانه و پان اسلامیستی در منطقه، افزایش غنی سازی هسته ای و حیف و میل کردن صدها میلیارد دلار حاصل دسترنج کارگران و توده های زحمتکش و در یک کلام یعنی ادامه کاری کابینه رئیسی در شکل و شمال فریبکارانه عنصری به نام مسعود پزشکیان. اما آن معدود روشنفکرانی که به بهانه گشایش در زندگی مردم، انگشت بر خون فرزندان همین مردم زدند، آیا نمی دانند که در ساختار ولایی جمهوری اسلامی همه سیاست ها و اقدامات راهبردی نظام از اقتصاد و سیاست خارجی و فرهنگ گرفته تا آزادی های فردی و اجتماعی، از پرونده هسته ای گرفته تا مسئله زنان، از اعدام و شکنجه زندانیان گرفته تا پایمال شدن حقوق اقلیت های قومی و دینی، همه و همه جملگی تحت فرمان و اختیارات خامنه ای است و رئیس جمهور بدون دستور و رضایت این طالبان بزرگ نظام حاکم بر ایران هرگز قادر به انجام موارد فوق نیست.
نمایش انتخاباتی جایگزینی ابراهیم رئیسی با همه قیل و قال پادوان به اصطلاح اصلاح طلب نظام پایان یافت و سرانجام نام مسعود پزشکیان از کیسه مارگیری انتخابات رژیم بیرون آمد. کسی که طی روزهای آینده با حضور در مقابل خامنه ای مراسم تحلیف و سوگند وفاداری به نظام را انجام خواهد داد. اما این سوگند، قبل از وفا داری به نظام و قانون اساسی اش، سوگند به تمام نظم استبدادی و وفاداری به خامنه ای جنایتکار و منویات اوست. سوگندی که مسعود پزشکیان در سخنرانی های انتخاباتی و مناظره های تلویزیونی اش بارها بر آن تأکیده داشت و به صراحت اعلام کرد که سیاست و برنامه او انجام همان «منویات مقام معظم رهبری» است.
پزشکیان اما برای کشاندن بخشی از مردم ناراضی به پای صندوق های رأی، چندین وعده انتخاباتی هم داد. رفع تحریم، برچیدن گشت ارشاد، بازگشت به مذاکرات هسته ای، رفع فیلترینگ، کاهش سرکوب زنان، رفع تبعیض از اهل تسنن و بهبود معیشت مردم از جمله وعده ای انتخاباتی او بود که برای انجام آن دست بر گردنش گذاشت و گفت: گردنم را در گرو انجام این کار می گذارم. وعده هایی که در تمامی سال های گذشته توسط رؤسای جمهوری پیشین نیز داده شد. وعده هایی پوچ و توخالی که فقط برای گرم کردن تنور انتخاباتی بود و برای توده های مردم ایران هرگز آبی از این وعده های کذایی گرم نشد.
تجربه محمد خاتمی که پس از ۸ سال بر «تدارکاتچی» بودن رئیس جمهور در نظام ولایی جمهوری اسلامی اعتراف کرد، حی و حاضر پیش چشمان توده های مردم ایران است. تجربه محمود احمدی نژاد که نورچشمی خامنه ای بود، دلیل دیگری بر ناکارایی رئیس جمهور در ساختار حکومتی جمهوری اسلامی است. کسی که وعده مبارزه با فساد را داد، اما کابینه اش غرق در فساد شد. کسی که در سیطره دستگاه قضایی نظام چنان گرفتار گشت که تنها به شعار «برادران قاچاقچی» بسنده کرد و بر دزدی و فساد یاران پیرامونی اش چشم پوشید.
وضعیت حسن روحانی و احتجاج او به دوگانه سازی روحانی و رئیسی هم کمترین نیازی به روشنگری ندارد. سیاستی که در این دوره هم با دوگانه سازی پزشکیان و جلیلی تکرار شد. کشتار و سرکوب خیزش دیماه ۹۶، گران شدن بنزین در آبان ۹۸ و کشتار بی رحمانه ۱۵۰۰ نفر از معترضان خیابانی طی چند روز، سرنگونی هواپیمای مسافربری اوکراینی با شلیک دو موشک سپاه پاسداران و کشته شدن تمامی ۱۷۶ سرنشین و خدمه آن، تسلیم روحانی در مقابل دستور خامنه ای مبنی بر تحریم واکسن کرونا و متوقف شدن مذاکرات هسته ای از جمله اتفاقات دوران حسن روحانی است که در نهایت مغضوب خامنه ای شد و با تسلیم شدن در مقابل اقتدار سپاه پاسداران که به قول خودش «تفنگ و رسانه و قدرت» را یکجا داشت، بر شکست و ناتوانی خود اعتراف کرد.
حال در چنین وضعیتی، مسعود پزشکیان و همه آن کسانی که مسحور وعده های پوشالی او شدند و بی محابا انگشت بر خون فرزندان خانواده های داغدار زدند، آیا نمی دانند در ساختار حکومتی متکی بر ولایت مطلقه فقیه هرگز نمی توانند به وعده های انتخاباتی خود جامه عمل بپوشانند.
بدون شک آدمی مثل پزشکیان که از ابتدای شکل گیری جمهوری اسلامی جزو مدیران بالای نظام بوده و از کم و کیف ساختار حکومتی ایران به خوبی آگاه است، می توان توقع داشت که این چنین تبهکارانه خاک بر چشم توده های مردم بپاشد و نقش «تدارکاتچی» بودن رئیس جمهور را در نظام ولایی حاکم بر ایران انکار کند و همچنان به دادن وعده های فریبکارانه خود ادامه دهد.
اما کیست که نداند، در وضعیت بحرانی موجود، انتخاب پزشکیان نه تنها گرهی از ده ها معضل توده های مردم ایران نخواهد گشود، بلکه روی کار آمدن او که بازتابی از بحران درونی نظام و حاکمیت است، عملا به تشدید بحران در هیئت حاکمه منجر خواهد شد.
چالش میان دستگاه اجرای با مجلس ارتجاع اسلامی و شورای نگهبان، چالش پزشکیان با دستگاه قضایی، چالش او با سپاه پاسداران که جملگی این نهادها در سیطره قدرت خامنه ای هستند، از همین حالا وعده های پوچ پزشکیان را به محاق برده است.
عدم سیطره بر نیروی انتظامی تحت امر خامنه ای که سرکوب مردم را در خیابان و دانشگاه و مدرسه و کارخانه و کوه و دشت و بیابان بر عهده دارد، از جمله دیگر معضلات پزشکیان است که تبهکارانه وعده ایجاد امنیت برای زنان را داده است. طبیعتاً رئیس جمهوری که مسئولیت نیروی انتظامی کشور در اختیار او نیست، حتی اگر بخواهد هرگز نمی تواند امنیت فردی و اجتماعی توده های مردم ایران بویژه زنان را تامین کند. همان زنانی که خامنه ای حجاب اجباری را برایشان واجب شرعی و قانونی اعلام کرده است.
معضل بزرگتر مسعود پزشکیان، سیاست خارجی جمهوری اسلامی است که پیشبرد آن یکسره در اختیار خامنه ای و سپاه پاسداران تحت امر اوست. همان نیرویی که محمد جواد ظریف – کسی که این روزها به صورت دلقکی در رکاب پزشکیان شمشیر می زند- بارها از آن با عنوان «میدان» یاد کرده است.
دادن چنین وعده های پوچ و بی حاصلی از طرف عنصری تبهکار و ذوب شده در ولایت خامنه ای، هرگز امری تعجب آور نیست. اما آن دسته از معدود روشنفکران و هنرمندانی که مسحور این وعده های پزشکیان شدند، بدون شک فضاحت آنان از مرز نادانی عبور کرده است. این تک و توک به اصطلاح روشنکران و هنرمندان پشت کرده به مردم، از مسعود پزشکیان، محمد جواد ظریف، صادق زیبا کلام و دیگرانی که آگانه انگشت بر خون فرزندان مردم زدند، به مراتب تبهکارترند. تبهکارانی که آگاهانه در مقابل «نه» بزرگ ۶۰ درصد از تحریم کنندگان سیرک انتخاباتی رژیم ایستادند و با رأی خود به مبارزات قهرمانانه توده های مردم ایران برای انقلاب و سرنگونی جمهوری اسلامی پشت کردند. توده های مردمی که در پس سالیان دراز آموخته اند، انقلاب راه نجات آنان است و بی تردید تبهکاران و دغلبازان را در این مسیر روشن فردایی جایی نیست.
متن کامل نشریه کار شماره ۱۰۷۷ در فرمت پی دی اف:
نظرات شما