روزهای بیست الی بیست و سوم خرداد، معلمان بازنشسته ومبارز، تجمعات بزرگی را در تهران برپاکردند و بار دیگر خواهان رسیدگی به خواست های خود شدند. شمار زیادی از بازنشستگان فرهنگی که بیش از هزار نفر تخمین زده شد، مطابق قرار های قبلی، از شهرها و استان های مختلف کشور، عازم تهران شدند و روز یکشنبه ۲۰ خرداد، تجمع سراسری هماهنگ شدهی بزرگی را در مقابل وزارت آموزش و پرورش برپا کردند. تجمع پرشور و پرشمار و سراسری فرهنگیان بازنشسته آن هم در بحبوحه بازی های انتخاباتی بعد از مرگ رئیسی جلاد و تدارک مضحکه ای که زحمتکشان هیچ قرابتی با آن نداشته و ندارند، ارتجاع اسلامی را سخت برآشفت. ارتجاع فرمان حمله را صادر کرد و تجمع مسالمت آمیز فرهنگیان بازنشسته، مورد یورش وحشیانه نیروهای سرکوب قرار گرفت. مزدوران سرکوبگر با استفاده از باتوم و با ضرب و شتم و اهانت و کشاندن برخی بر روی زمین، شماری از معلمان بازنشسته را زخمی و تعدادی را نیز بازداشت کردند. علاوه بر بازنشستگان فرهنگی برخی از معلمان شاغل نیز در حمایت و همراهی با بازنشستگان دراین تجمع حضور داشتند. مصطفی رباطی فعال صنفی معلمان که از شیروان برای شرکت در این تجمع راهی تهران شده و در جمع بازنشستگان حضوریافته بود، در راه باز گشت با ضرب و شتم و توهین بازداشت شد.
سرکوب فرهنگیان باز نشسته در مقابل وزارت آموزش و پرورش اگر چه بیرحمانه و خشن و بسیار شدید بود، اما بازنشستگان به اعتراض و تجمع خود این بار مقابل سازمان برنامه و بودجه ادامه دادند و روزهای ۲۱ الی ۲۳ خرداد تجمعاتی را در همین محل برپاکردند. این تجمعات در شرایطی برگزار شد که نیروهای انتظامی و یگان ویژه با تجهیزات کامل و موتور سوار و غیره حضور گسترده ای در محل داشتند. قابل ذکر اینکه بازنشستگان بعد از تجمع، درپارک های اطراف و مجاور سازمان برنامه و بودجه اطراق و بیتوته کردند. اما در نیمه های شب، نیروهای یگان ویژه به نحو وحشیانه ای به پارک و بازنشستگانی که در حال استراحت بودند هجوم بردند و ضمن ضرب و شتم شدید تعداد زیادی از بازنشستگان، وسایل شخصی آن ها از فلاسک و لباس و عینک گرفته تا گوشی و غیره همه را تخریب و لگد مال نموده و دههاتن را نیز بازداشت کردند. در حملات مزدوران وحشی، دست یک نفر شکست و به تعداد دیگری از زنان و مردان بازنشسته آسیبها جدی وارد شد.علی رغم این اقدامات وحشیانه و هجوم مغول وار به تجمع مسالمت آمیز ومحل استراحت بازنشستگان، روز چهارشنبه ۲۳ خرداد نیز تجمع ادامه یافت. اما دولت سرکوبگر جمهوری اسلامی با اعمال خشونت و بیرحمی، توسل به سرکوب حد اکثری، دستگیری و ضرب وشتم شدید با باتوم و استفاده از اسپری فلفل و در یک کلام با توسل به سرنیزه توانست این تجمع را برهم زند.
ارتجاع اسلامی در شرایطی علیه فرهنگیان بازنشسته به سرکوب خشن و وحشیانه متوسل شد که این زحمتکشان زجر کشیده، در یک تجمع معمولی و مسالمت آمیز صرفاً به طرح یک رشته مطالبات معمولی خود پرداخته و خواستار رسیدگی شده بودند. خواست هایی چون؛ یکسان سازی حقوق ها، افزایش حقوق و مستمری متناسب با نرخ تورم، درمان رایگان، پرداخت پاداش بازنشستگی که به تعویق افتاده است، پرداخت معوقات مربوط به زمان شاغلی، پرداخت معوقات حقوق زمان بازنشستگی، پرداخت معوقات تغییر رتبه در زمان شاغلی، اعمال حکم تغییر رتبه در حقوق بازنشستگی و پرداخت معوقات مربوط به آن و مانند این ها. بازنشستگان فرهنگی سال ۱۴۰۰ و سال ۱۴۰۱ به علت اینکه صندوق بازنشستگی کشوری احکام رتبه بندی را به اجرا درنیاورده است، تا کنون نتوانسته اند ازمزایای رتبه بندی بهره مند شوند.
پاره ای ازخواست ها نیز در برخی شعارهای بازنشستگان مانند؛ “معلم زندانی آزاد باید گردد”، ” زندانی سیاسی آزاد باید گردد” بیان شد. شعار ” روسری را رها کن، فکری به حال ما کن” که در واقع نوعی مخالفت با سیاست سرکوب و تحمیل حجاب اجباری و دفاع از پوشش اختیاری زنان است نیز در این تجمع سرداده شد. چند شعار دیگر نیز در این تجمعات در پیوند با اقدامات سرکوبگران سر داده شد مانند “ولش کن ولش کن” که در زمان دستگیری ها و “بی شرف بی شرف” که زمان اعمال خشونت و وحشی گری سرکوبگران سرداده شد و بالأخره در شعار “فکر نکنید سه روزه، وعده ما هر روزه” برادامه اعتراض و مبارزه تأکید شد.
شایان ذکر اینکه در چند روز تجمع سراسری فرهنگیان بازنشسته در تهران، بازنشستگان کشوری، تأمین اجتماعی، علوم پزشکی، مخابرات و فولاد نیز در ادامه تجمعات هفتگی خود در چندین شهر و استان از جمله در اهواز، اصفهان، بندر عباس، بیجار، تبریز، خرم آباد، رشت، زنجان، سنندج، کرمانشاه و برخی شهرهای دیگر نیز تجمعات اعتراضی برپا کردند. هچنین پرستاران و کادر درمان شیراز در ۲۱ خرداد تجمع گسترده ای در برابر استانداری فارس برپا کردند. افزون براین در روزهای برپایی تجمعات اعتراضی فرهنگیان بازنشسته در تهران، کارگران نیز در چندین واحد از نمونه شرکت کربنات سدیم، پتروشیمی ایلام، شرکت فرآب، پتروشیمی اصفهان ، پتروشیمی دماوند، کارگران شهرداری سربندر و برخی از کارگران ارکان ثالث شاغل در صنعت نفت و حفاری نیز دست به اعتصاب و تجمع زدند.
رژیم ارتجاعی حاکم از آنجا که سرگرم جمع و جور کردن بساط مرگ رئیسی جلاد بود و سر و صدای به اصطلاح انتخابات راه انداخته بود، انتظار سازماندهی و برگزاری چنین تجمع بزرگ و سراسری در پایتخت را نداشت. هیئت حاکمه سرگرم کارخویش بود و توده های مردم زحمتکش نیز سرگرم کارخویش. درفضایی که ارتجاع حاکم سخت مشغول مدیریت اوضاع بود و می خواست این اوضاع را آرام جلوه دهد، یک چنین حرکت اعتراضی و نسبتاً گسترده، برایش خیلی گران و سنگین بود. واکنش به شدت خشونت آمیز و اقدامات وحشیانه نیروهای مزدور حکومتی در قبال تجمع مسالمت آمیز بازنشستگان فرهنگی اما یکبار دیگر ماهیت ارتجاعی و سرکوبگر طبقه حاکم و رژیم سیاسی آن را دربرابر چشم همگان قرارداد و بر این واقعیت مهر تأیید زد که رژیم ضد انسانی جمهوری اسلامی چنان بی ثبات و آسیب پذیر گشته است که حتی یک تجمع آرام و اعتراض مسالمت آمیز چند صد بازنشسته را نیز تحمل نمی کند.
پوشیده نیست که معلمان در زمره زحمتکش ترین اقشار جامعه هستند . به رغم اهیمت و دشواری کار و شغل معلمی، معلمان و فرهنگیان نسبت به سایر مشاغل دولتی از حقوق و مزایای کمتری برخوردارند. صدها هزار معلم و فرهنگی باز نشسته در طول ۳۰ سال کار و زحمت با حقوق های پایین از انواع تبعیض در رنج بوده، با تنگدستی زندگی را گذرانده و حق و حقوقشان پایمال شده است. همین روند در دوران بازنشستگی نیز تداوم یافته به نحوی که اکنون اکثریت قریب به اتفاق بازنشستگان فرهنگی، از نظر اقتصادی و معیشتی در تنگنا قرار دارند و برای احقاق حقوق خویش وارد خیابان شده اند.
برخورد خشونت آمیز و وحشیانه دولت جمهوری اسلامی با این قشر زحمتکش که به خود جرئت داده در ابعاد نسبتاً وسیع وارد خیابان شوند و بساط آرام سازی شرایط و بازی انتخاباتی آن را برهم زنند، یکبار دیگر وحشت رژیم از اعتراضهای خیابانی را که می تواند اعتراض های مشابه و حتی گسترده تری را شعله ور سازد به نمایش گذاشت.
توسل به سرکوب و خشونت حد اکثری، تنها اقدام دولت در قبال معلمان نبود. وزارت آموزش و پرورش در جریان اجتماع اعتراضی فرهنگیان بازنشسته به یک اقدام عجیب علیه معلمان و تشکل سراسری آن ها نیز دست زد. درست در بحبوحه تجمع معلمان بازنشسته در تهران، وزارت آموزش و پرورش با این تصور خام که می تواند نیروی معلمان را به مضحکه انتخاباتی بکشاند، با جعل امضای ” شورای هماهنگی تشکل های صنفی فرهنگیان ایران ” بیانیه ای تحت عنوان ” بیانیه دعوت و مشارکت در انتخابات” صادر نمود. در این بیانیه از دانش آموزان و والدین آنها خواسته شده در انتخابات شرکت کنند. اما شورای هماهنگی تشکل های صنفی فرهنگیان بلا فاصله با انتشار اطلاعیه ای، صدور چنین اطلاعیه ای را تکذیب و جعل امضای این تشکل را محکوم کرد.
شورای هماهنگی در اطلاعیه خود نوشت:” وزارت عریض و طویل آموزش و پرورش و سازمانهای زیرمجموعهی آن، با صرف بودجههای هنگفت آشکار و پنهان تبلیغاتی ، به کمک صدا و سیمای میلی و تأسیس تشکلهای زرد منسوب به معلمان ، در سایهی فضای امنیتی و سرکوب ، نتوانستهاست اندک اعتبار و اعتمادی را به خود جلب کند. به همین دلیل در شرایط حساسی چون انتخابات به جعل از عنوان شورای هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان ، برای مشروعیت بخشی به انتخابات استفاده کرده است.”
دولت ارتجاعی و زبون حاکم و وزارت آموزش و پرورش آن، با این اقدام مذبوحانه در همان حال که به خدعه و نیرنگ و جعل و خرابکاری برای ایجاد شک و شبهه نسبت به ” شورای هماهنگی تشکل های صنفی فرهنگیان ایران “یگانه تشکل سراسری معلمان دست زد، در عین حال استیصال و زبونی خود را نیز به نمایش گذاشت. شورای هماهنگی البته بسیار سریع و به موقع این جعل و تقلب بزرگ را افشا و تصریح کرد بیانیه ای مبنی بر شرکت یا عدم شرکت معلمان در انتخابات صادر ننموده است. این شورا در عین حال ضمن حمایت از فرهنگیان باز نشسته و حق آنان برای تجمع و اعتراض، اقدامات سرکوبگرانه علیه بازنشستگان را محکوم کرد.
تردیدی در این مسئله وجود ندارد که تلاش مذبوحانه وزارت آموزش و پرورش و نهاد های امنیتی همدست آن برای بدنام کردن شورای هماهنگی، سوء استفاده از نام آن و یا حتی ایجاد یک تشکل قلابی دست ساز با همین نام، باشکست و ناکامی روبرو خواهد شد. ازیاد نبریم که دستگاه اطلاعاتی رژیم به کمک برخی عناصر وازده و وابسته به خود، تلاش کرد یک سندیکای قلابی در شرکت واحد به موازات سندیکای کارگران شرکت واحد اتوبوس رانی تهران و حومه که مورد حمایت کارگران بود درست کند. در این راه نه فقط نام سندیکا بلکه آرم آن را نیز جعل کرد و اتفاقا نیرو و انرژی زیادی را به آن اختصاص داد. اما این تلاش ها به جایی نرسید، باشکست قطعی روبرو شد و جز رسوایی چیزی نصیب سازندگان آن نشد. تکرار این ماجرا به هر شکل و در هر حد و اندازه در مورد شورای هماهنگی تشکلهای صنفی فرهنگیان ایران نیز قطعاً نتیجه ای جز شکست و رسوایی در بر نخواهد داشت. با این ترفند ها نه می توان معلمان زحمتکش را فریب داد و نه می توان دربرابر مبارزات و اعتراضات خیابانی آنان سد و مانعی ایجاد کرد. حضور بیش از هزار فرهنگی بازنشسته در تجمع های چند روزه تهران که از شهرهای مختلف از سراسر کشور راهی تهران شده بودند همچنین حضور برخی از فرهنگیان شاغل در این تجمعها، می تواند بیانگر مرحله جدیدی از مبارزات بازنشستگان فرهنگی و نه فقط بازنشستگان، بلکه معلمان شاغل نیز باشد.
تمام شواهد حاکی ازاین واقعیت است که به رغم اعمال خشونت و سرکوب علیه فرهنگیان شاغل و بازنشسته و به رغم بازداشت، تهدید و بازجویی، حبس، اخراج ، انفصال، تبعید و بازنشستگی اجباری صدها معلم و فعال تشکل های صنفی معلمان، مبارزات این زحمتکشان همچنان ادامه دارد و نه فقط ادامه دارد بلکه خیابان به یکی از عرصه های مهم پیگیری خواستهای فرهنگیان شاغل و بازنشسته و سایر زحمتکشان تبدیل شده است. خیابان را نمیتوان از معترضان پس گرفت.اعتراض خیابانی به مهمترین شکل مبارزه این اقشار بدل شده و از حالت تک شهری ومحلی خارج شده به مرحله سراسری پاگذاشته است.
تا انجا که به مبارزات معلمان مربوط می شود، اتحاد و همیاری شاغلان و بازنشستگان بسیار مهم است و می تواند اعتراضات این قشر زحمتکش را گام های مهمی جلو ببرد. اتحاد شاغلان و بازنشستگان را پیش ازاین درصنعت نفت تجربه کرده ایم. در تجمع اخیر فرهنگیان بازنشسته نیز شمه ای از اتحاد و همیاری بروز نمود که باید آن را گام های بسیار اولیه این اتحاد به شمار آورد. حمایت معلمان شاغل از فرهنگیان بازنشسته باید از حد کنونی و صدور اطلاعیه حمایتی فراتر رود و به گام های عملی برای اتحاد فراروید. نیازی به توضیح نیست که اعتراضات معلمان شاغل نیز باید مورد حمایت بازنشستگان قرار گیرد. این همیاری و همکاری متقابل می تواند مسیر اتحاد را هموار کند و ابعاد اعتراضات خیابانی و غیر خیابانی فرهنگیان را گسترش دهد و مشوق مبارزه سایر زحمتکشان شاغل و بازنشسته باشد.
نظرات شما