مردم ستمدیدهی ایران شاهدان غمزده و خشمگین فجایعی هستند که روزانه در برابر چشمان آنها اتفاق میافتد. فجایعی که میشد رخ ندهند، فجایعی که نباید رخ دهند، اما جمهوری اسلامی و مناسبات سرمایهداری حاکم نه فقط امکان بروز این فجایع را بوجود آوردهاند، بلکه در اساس ریشهی اصلی بروز این فجایع هستند. یکی از این فجایع بسیار که در سایه گسترش فقر و بیکاری هم اکنون روزانه شاهد آن هستیم، جان باختن سوختبران و کولبران برای لقمهای نان است. سوختبران و کولبرانی که از جمله قربانیان نظم سرمایهداری حاکم هستند.
روز ۵ شنبه ۱۰ خرداد، در پی تیراندازی مزدوران سپاه پاسداران در مرز “جودرکلگان” (سراوان) حداقل ۴ سوختبر کشته و ۸ تن دیگر زخمی شدند. مسنترین آنها شکرالله بیگی بود با فقط ۲۳ سال سن و جوانترینشان عبدالواسع ریگی ۱۸ ساله. در همان روز در پی تیراندازی مزدوران جمهوری اسلامی در پاسگاه سهلآباد نهبندان به سمت یک خودرو سوختبر و انداختن خارک (به منظور پنچر کردن خودرو)، یک سوختبر کشته و دو تن دیگر مجروح شدند. باز در همین روز در پیواژگونی یک خودرو سوختبر، یک سوختبر ساکن روستای بافتان از توابع شهرستان راسک جان خود را از دست داد و باز در همین ۵ شنبه غمبار یک خودرو سوختبر در نزدیکی مقر سپاه در شهرستان خاش دچار آتشسوزی شد که نه از سرنوشت سرنشینان آن خبری انتشار یافت و نه از علت آتشگرفتن خودرو.
یک روز قبلتر در حوالی شهرستان دلگان در پی ترکیدن لاستیک خودرو، ماشین سوختبران واژگون و در پی آتشسوزی دو سوختبر بلوچ برای لقمهای نان در شعلههای آتش سوختند. ۸ خرداد نیز در پی تیراندازی مزدوران رژیم در منطقه میل اسفندک شهرستان سراوان به سمت سوختبران یک سوختبر کشته و سه تن مجروح شدند. دو تن از مجروح شدگان توسط مزدوران رژیم بازداشت شدند و نفر چهارم با نام فرهاد سپاهی که تنها ۱۸ سال داشت، پس از اصابت گلوله و از ترس دستگیری و شکنجه با تنی مجروح فرار کرد و به کوههای اطراف پناه برد، اما متاسفانه در اثر شدت خونریزی در دل کوه جان باخت، برای لقمهای نان.
فرهاد سپاهی ۱۸ ساله هم نام فرهاد خسروی کولبر ۱۴ سالهای بود که در سال ۹۸ همراه با برادر ۱۷ سالهاش آزاد از اهالی روستای نی از توابع مریوان برای لقمهای نان پا در برف کرده و به کوه زده بودند. آنها میخواستند بر شانههای کوچکشان تلویزیون و کفش حمل کنند، برای لقمهای نان. خانوادهای شش نفره با پدری از کار افتاده، بدون مستمری بیکاری. مستمری بیکاری اگرچه حق هر انسان بیکاری است، اما جمهوری اسلامی نه پولی برای بیکاران دارد و نه غم بیکاران در دل. فرهاد و آزاد گرفتار برف و بوران شدند، راه گم کردند، لباسهای آزاد تحمل سرما را نداشت، داشت یخ میزد که فرهاد برادر کوچکتر کتاش را درآورد، بر تن آزاد کرد و خود در جستجوی کمک به راه ادامه داد. آزاد وقتی توسط اهالی پیدا شد که دیگر جان در بدن نداشت، او یخ زده بود. اما از سرنوشت فرهاد هنوز خبری نبود. تنها دو روز بعد جسد یخزدهی فرهاد در همان نزدیکی پیدا شد با مشتهای گره کرده. خانواده شش نفره حالا چهار نفره شده بود، ۲ نفرشان برای لقمهای نان رفته بودند اما برنگشتند.
راستی، فرهاد و آزاد در آن لحظاتی که از سرما یخ میزدند به چه میاندیشیدند؟ فرهاد سپاهی که قطره قطره خوناش بر کوههای ستبر بلوچستان میریخت و آرام آرام جان میداد به چه میاندیشید؟ سوختبری که در آتش میسوخت چه؟ چه میکرد؟ داد میزد؟ کمک میخواست و در عینحال ناامیدانه میسوخت و میسوخت؟ فرهاد سپاهی در کوههای بلوچستان آرام آرام جان سپرد و فرهاد خسروی در کوههای کردستان آرام آرام یخ زد. جرمشان چیست که با گلولههای مزدوران جمهوری اسلامی در خون خود غرق میشوند، یا در شعلههای آتش میسوزند، یا در سرما یخ میزنند و یا از دره و کوه پرت میشوند؟ جرمشان این است که فقیرند، جرمشان این است که بیکارند، جرمشان این است که دیده نشدند.
براساس یکی از گزارشات منتشره در شبکههای اجتماعی در سال ۲۰۲۳ میلادی حداقل ۱۷۲ سوختبر بلوچ با تیراندازی نیروهای نظامی، تصادف رانندگی و آتش گرفتن خودرو جان خود را از دست دادند و ۴۲ تن دیگر زخمی شدند. براساس گزارشی دیگر در سال فوق حداقل ۳۲۱ سوختبر در اثر تیراندازی نیروهای نظامی، حوادث جادهای، تیراندازی “افراد مسلح ناشناس”، سیل و آتشسوزی کشته و زخمی شدند. براساس آمارهای منتشره در سال ۲۰۲۲ میلادی حداقل ۱۰۵ سوختبر جان خود را از دست دادند.
نگاهی به آمارهای بالا نشان میدهد که تعداد سوختبرانی که جان خود را در طول سال ۲۰۲۳ از دست دادند نسبت به سال ۲۰۲۲ حدود ۷۰ درصد افزایش یافته است که دو علت مشخص داد: اول اینکه به دلیل گسترش فقر و بیکاری افراد بیشتری به سوختبری روی آوردهاند و دوم اینکه جمهوری اسلامی برای انتقامگیری از مبارزات مردم بلوچ همانطور که بر تعداد اعدامها افزوده، قتلعام سوختبران را نیز شدت بخشیده است. همچنین همهی شواهد حاکی از آن است که با روند فعلی که هم اکنون ۵ ماه از سال ۲۰۲۴ میلادی گذشته است، متاسفانه در پایان سال شاهد افزایش آمار سوختبرانی خواهیم بود که جان خود را برای لقمهای نان از دست میدهند.
همین واقعیت در مورد کولبران نیز صادق است. در حالی که در سال ۲۰۲۲ میلادی ۴۳ کولبر کشته و ۲۱۵ تن زخمی شده بودند، و در سال ۲۰۲۳ نیز ۳۲ کولبر کشته و ۲۶۷ تن زخمی شدند، تنها در ۷۰ روز اخیر یعنی از اول فروردین سالجاری تا ۸ خرداد ۱۷ کولبر متاسفانه جان خود را از دست دادند که ۱۲ تن از آنها توسط مزدوران جمهوری اسلامی به قتل رسیدند.
در مجموع نیز در سال ۲۰۲۳ حداقل ۵۱۳ کولبر و سوختبر جان و یا سلامتی خود را برای لقمهای نان از دست دادند. مینویسیم جان در برابر لقمهای نان، برای آنکه درآمد کولبری و سوختبری آنقدر ناچیز است که تنها سفرهای بسیار محقر با آن میتوان مهیا کرد.
در حالی سوختبران و کولبران آماج گلولههای مزدوران جمهوری اسلامی قرار میگیرند که قاچاق عمده و اصلی کالا و سوخت در دست نیروهای نظامی و بهطور خاص سپاه پاسداران است. تنها حدود ۳ میلیارد لیتر سوخت (از جمله گازوئیل) به پاکستان قاچاق میشود که ارزش آن بالای ۲۰۰ میلیون دلار است و سهم سوختبران از این قاچاق در برابر سپاه پاسداران بسیار ناچیز است.
بیکاری و فقر آنچنان بر زندگی مردم سنگینی میکند که بسیاری از زنان و دختران و یا افراد مسن مجبور به کولبری شدهاند. در بلوچستان نیز کودکان بسیاری به جای تحصیل ناچار به سوختبری روی آوردهاند. کولبری، سوختبری، شوتیگری، دستفروشی و مانند آنها هیچکدام کار به معنای واقعی آن نیستند. اینها تنها راهی دشوار و پرخطر برای نمردن از گرسنگی هستند، هر چند که ممکن است اسیر گزمههای جمهوری اسلامی شوند و جان و مالشان را از دست بدهند.
کار و تامین اجتماعی از گهواره تا گور حق تمامی انسانهاست، اما جمهوری اسلامی بهعنوان یک دولت سرمایهداری به انسان بهعنوان منبعی برای کسب سود مینگرد. برای این نظم غیرانسانی، این اهمیت دارد که از نیروی کار یک کارگر حداکثر ارزش اضافی را کسب کند و از ارتش بیکاران نیز برای هراس کارگر و خفه کردن صدای اعتراض او، هراس از بیکاری و پیوستن به ارتش بیکاران. جمهوری اسلامی ناتوان از برقراری بیمه بیکاری و تامین اجتماعی از گهواره تا گور، حتا درصدد است در همین قوانین نیم بندی که برای بیمه بیکاری است، دست برده و آن را به نفع طبقه حاکم و به ضرر کارگران تغییر دهد. از جمله با کاهش مدت بیمه بیکاری کارگرانی که کار خود را از دست میدهند.
جدا از آنکه برقراری تامین اجتماعی از گهواره تا گور و برقراری مستمری بیکاری برای تمامی بیکاران تا زمانی که بیکار هستند، وظیفهی دولت است، و جدا از آنکه بویژه در سالهای اخیر سیاستهای ضد کارگری جمهوری اسلامی از شدت بیشتری برخوردار شده که نتیجهی آن گسترش بیسابقهی فقر در سالهای اخیر بوده است، جمهوری اسلامی با دروغپردازیدر رابطه با “بهبود وضعیت اقتصادی و کاهش بیکاری” نشان میدهد که اساسا نه گوشی برای شنیدن دارد و نه چشمی برای دیدن. دلیل آن نیز روشن است، بیکاری و فقر مردم اساسا مساله جمهوری اسلامی نیست و این را میتوان بهروشنی در سیاستهای جمهوری اسلامی دید.
اخیرا مرکز آمارسازی جمهوری اسلامی به روال گذشته گزارشی از وضعیت اشتغال و بیکاری منتشر کرده است که بیانگر ابعاد وحشتناک بیکاری است و نشان میدهد که از مجموع ۶۴ میلیون و ۶۴۷ هزار نفر جمعیت ۱۵ تا ۶۴ سال تنها کمی بیش از ۲۴ میلیون نفر شاغل (تمام وقت و یا پاره وقت) هستند. در حالی که براساس گزارش فوق نرخ مشارکت اقتصادی ۳/ ۴۱ درصد است، مرکز آمارسازی مدعی شده است که تنها کمی بیش از ۲ میلیون نفر بیکار هستند و معلوم نیست که وضعیت بیش از ۳۶ میلیون نفر دیگر که در این سنین قرار دارند چیست؟!
جالب آن که نرخ مشارکت اقتصادی در سال ۹۸ یعنی پیش از کرونا توسط همین مرکز آمارسازی ۱/ ۴۴ درصد و تعداد شاغلان ۲۳ میلیون و ۴۰۰ هزار نفر اعلام شده بود (خبرگزاری ایرنا اول اسفند ۹۹). حال معلوم نیست که چگونه بهرغم کاهش ۳ درصدی نرخ مشارکت اقتصادی، بر تعداد شاغلان نسبت به سال ۹۸ حدود ۶۰۰ هزار نفر افزوده شده است. واقعیت این است که میزان اشتغال حتا به دوران پیش از کرونا بازنگشته است.
همهی واقعیتها نیز حکایت از تشدید رکود اقتصادی و در نتیجه افزایش بیکاری دارند. در واقع بخش بزرگی از ارتش بیکاران اساسا از یافتن کار ناامید شده و بخشی از آنها به ناچار به کارهایی همچون کولبری، سوختبری، شوتیگری، دستفروشی و مانند آن پناه آوردهاند.
کاهش اشتغال در بخش کشاورزی اظهرمنالشمس است. بیآبی و بیبرنامگی و یا بهتر است بگوییم فساد و هزینه نکردن در استفاده بهینه از منابع آبی، باعث کاهش شدید تولیدات کشاورزی شده است. در حالی که تعداد شاغلان بخش کشاورزی در سال ۱۴۰۰ برابر با ۴ میلیون و ۱۳۴ هزار نفر و در مجموع ۱۷ درصد شاغلان را شامل میشد تنها در طی یک سال تعداد شاغلان این بخش به ۳ میلیون و ۴۶ هزار نفر کاهش یافت. براساس گزارش مرکز آمارسازی جمهوری اسلامی در پاییز ۱۴۰۲ سهم شاغلان بخش کشاورزی بار دیگر ۷/ ۰ نسبت به پاییز ۱۴۰۱ کاهش یافت.
بخش صنعت نیز در رکود عمیقی فرو رفته است. بهگفتهی مدیرعامل اتحادیه تعاونیهای لبنی پاستوریزه ایران، به دلیل کاهش شدید مصرف لبنیات، بسیاری از صنایع لبنی تعطیل و بهغیر از چند برند معروف بقیه نیز تنها با ۳۰ درصد ظرفیت کار میکنند. بسیاری از صنایع دیگر نیز شاهد کاهش تولیدات هستند از جمله لوازم خانگی که سال ۱۴۰۲ نسبت به سال قبل ۶ درصد کاهش یافته است. جدا از موج ورشکستگی در کارگاهها و مراکز خدماتی کوچک، بسیاری از کارخانجات بزرگ و متوسط همچون پلی اکریل با ۲۰۰۰ کارگر، داروسازی الحاوی، داروگر، قند کرج، مجتمع ذوب آهن فولاد خزر و… نیز تعطیل و یا در آستانه تعطیلی قرار گرفتهاند. شاخص تولید شرکتهای صنعتی بورسی نیز در فروردین ماه سالجاری نسبت به فروردین سال گذشته ۳/ ۱ کاهش یافته است. همچنین همپای تشدید بحران اقتصادی رکود – تورمی و بحران سیاسی حاکم بر جامعه میزان تشکیل سرمایهی ثابت – حتا براساس همان گزارشات مرکز آمارسازی جمهوری اسلامی – در طول سالیان اخیر از میزان استهلاک سرمایه ثابت کمتر بوده است. شهرک صنعتی ایرانشهر در بلوچستان که ۳۰ سال پیش احداث شد یک نمونه است که از مجموع کارخانههای آن تنها یک سردخانه فعال است با چند کارگر برای بارگیری و بستهبندی خرما. در برابر همهی این واقعیتها چقدر مضحک به نظر میرسد گزارشات مقامات دولتی و مراکز آمارسازی از کاهش بیکاری و افزایش اشتغال.
واقعیت این است که ابعاد بیکاری در ایران بسیار وحشتناک است. اگر کار وجود می داشت، اگر بیکاری معضلی به این بزرگی نبود، هیچکس سوختبری و کولبری را به جان نمیخرید.
تامین اجتماعی از گهواره تا گور که از جمله شامل مستمری بیکاری به اندازهی نیاز یک خانواده چهار نفره میشود، حق تمامی آحاد جامعه است. اما جمهوری فاشیستی و استبدادی اسلامی مانند دیگر حقوق اساسی انسانها این حق بدیهی را از تودههای مردم دریغ کرده است و تا زمانی که بر سریر قدرت باشد، همین وضعیت و حتا بدتر در انتظار مردم ستمدیدهی ایران است.
کارگران و زحمتکشان ایران باید با سرنگونی جمهوری اسلامی، حکومت شورایی خود را برقرار کنند، حکومتی که دست فاسدان دروغگو و عوامفریب در قدرت را قطع کرده، به مافیای قدرت پایان بخشیده و با یکسری اقدامات فوری همچون ایجاد کار برای بیکاران، برقراری تامین اجتماعی از گهواره تا گور، زندگی در آسایش، صلح، رفاه و آزادی را در سرتاسر کشور بگستراند.
متن کامل نشریه کار شماره ۱۰۷۲ در فرمت پی دی اف:
نظرات شما