زنان در ایران چنان حجاب اجباری رژیم جمهوری اسلامی را به چالش گرفتهاند که علاوه بر خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی، تمامی سران و دستگاههای پلیسی، مذهبی، سران سه قوه و حتا نهادهایی مانند “شورای نگهبان” و “شورای عالی انقلاب فرهنگی” را به مبارزه طلبیدهاند.
نیروی انتظامی جمهوری اسلامی، در ۲۱ فروردین ۱۴۰۳ در اطلاعیهای اعلام کرد، از روز شنبه ۲۵ فروردین، قانون حجاب به اجرا درخواهد آمد. همزمان فرماندهی انتظامی چند استان نیز در اطلاعیههایی با متن تقریباً مشابه از آغاز “طرح حجاب و عفاف” در معابر و امکان عمومی خبردادند. آنان در این متنها، “شهروندان گرامی” را تهدید کردهاند اگر “هنجارهای دینی و اخلاقی” را رعایت نکنند، عمل آنان “جرم” شناخته میشود و “برابر قانون” با “جدیت” با آنان برخورد خواهد شد.
در همان روز ۲۱ فروردین، رئیس قوه قضاییه رژیم نیز در جلسهای با فعالان رسانهای به مسئله حجاب اشاره کرد و گفت “درقضیه عفاف و حجاب” وضع خوبی نداریم. در همان روزها نیز خبر از “جزئیات ایرادات” شورای نگهبان به “لایحه حجاب و عفاف” و انجام “آخرین اصلاحات” در هفته آتی خبر داده شد.
خامنهای نیز در سخنرانی ۱۵ فروردین خود، مخالفت با حجاب اجباری در ایران را “برنامه بیگانگان” و “استخدام شده و تحت نفوذ بیگانگان” خواند و از نهادهای حکومتی خواست “برای مقابله با آن اقدام کنند.” تعدادی دیگر از آخوندها نیز سخنرانیها و مصاحبههایی در همین راستا داشتهاند.
به این ترتیب میبینیم تمام نهادهای جمهوری اسلامی بسیج شدهاند تا “شهروندان گرامی” را ارشاد و به راه اسلام هدایت کنند! البته پیامدهای اجرای این طرح سرکوبگرانه را باید مدتی بعد شاهد بود.
سابقه “لایحه حجاب و عفاف” که هفته گذشته به یکی از سرتیترهای رسانهها تبدیل شده بود، به گفتهی محسنی اژهای به فروردین سال گذشته برمیگردد. گویا در آن زمان در “شورای عالی انقلاب فرهنگی” قوه قضاییه موظف شد، لایحهای در این زمینه تهیه و به مجلس ارائه کند. قوه قضاییه نیز لایحهای در ۹ ماده به دولت ارائه داد. این لایحه در دولت به ۱۵ ماده تبدیل شد و هنگامی که به مجلس رفت به ۷۱ ماده ارتقا یافت! در آن زمان مجلس بررسی این لایحه را به کمیسیونی ارجاع داد تا محرمانه آن را بررسی کنند. پس از تصویب کمیسیون، لایحه به شورای نگهبان رفت و پس از رفت و برگشتها، ظاهراً هنوز حداقل ایراد به دو ماده باقی مانده است. از فروردین سال گذشته برخی از محتویات لایحه جسته و گریخته مطرح شد تا آن که پس از ماهها، در فروردین ماه امسال متن آن در رسانههای انتشار یافت.
اکنون با آن که پاسکاری این “لایحه” بین مجلس و شورای نگهبان و اختلافات لفظی بین دولت و قوه قضائیه ادامه دارد و لایحه به قانون تبدیل نشده است، به یکباره پلیس جمهوری اسلامی، خبر از اجرای “قانون حجاب” و بگیروببند “شهروندان گرامی” میدهد.
همانگونه که همگان میدانند، تلاش برای رواج و تثبیت حجاب اجباری، عمری حتا بیش از عمر جمهوری اسلامی و رفراندوم غیر دمکراتیک در فروردین ۱۳۵۸ دارد. فرمان خمینی در آن زمان مبنی بر رعایت “حجاب اجباری” با اعتراضات گسترده زنان ناگزیر پس گرفته شد. اما سران ضد انقلاب عقبنشینی نکردند. آنان ابتدا، گام به گام، در ادارات دولتی و اماکن و وسایل نقلیه عمومی حجاب را اجباری کردند و پس از سرکوب نیروها و سازمانهای سیاسی چپ و انقلابی آن را به یکباره به تمامی عرصههای عمومی بسط دادند. با وجود این، و به رغم غلبه جو سرکوب و رعب، زنان هیچگاه به تمامی در برابر خواست رژیم مبنی بر رعایت حجاب کامل اسلامی تسلیم نشدند. از اینرو، اصطلاح “بدحجابی” رایج شد. سران رژیم از آن زمان تاکنون به تمهیدات گوناگون متوسل شدهاند، از اجرای طرحهای مختلف و صدور بخشنامه گرفته تا ایجاد نهادهای رسمی مانند گشت ارشاد، از گسیل دستههای چماقدار گرفته تا گلههای امر به معروف و نهی از منکر، تا شاید زنان را وادار به رعایت “حجاب اجباری” کنند، اما هیچ یک نتیجه نداد. تهدیدات به هیچ گرفته شدند. دستگیری و جریمه و شلاق تأثیری نگذاشت. اسیدپاشی و توهین و ضرب و شتم زنان حاصلی به بار نیاورد. حمله شیمیایی به مدارس دخترانه تنها خشم دانشآموزان و خانوادهها را برانگیخت. تلاشهای به اصطلاح “فرهنگی” به تمسخر گرفته شد. بیشمار روشهای دیگر به کار گرفته شد، اما پیامد همه این اقدامات، مقابله و مقاومت بیشتر زنان و رواج هر چهبیشتر “بدحجابی” رژیم شد. زنان طی دهههای گذشته، “حجاب اجباری” را به سخره گرفتند و آن را به کاریکاتوری از حجاب بدل کردند.
به این نیز بسنده نکردند. به تدریج اشکال مقاومت نیز از حالت فردی و منفعل خارج شدند. به صداهای بلند علیه حجاب اجباری بدل گردیدند و در جریان اعتراضات عمومی تودهای به جنبشی رواجیابنده ارتقا دادند. یکی از نمونههای برجسته آن، ظهور “دختران خیابان انقلاب” در بطن اعتراضات تودهای دی ماه ۹۶ است. نمونه برجسته دیگر، جریان “روسریسوزان” در خیزش سال ۱۴۰۱ است که جنبش “زن، زندگی، آزادی” نام گرفت. جنبشی چنان گسترده که مدارس را نیز فراگرفت.
گرچه اعتراضات تودهای سال ۱۴۰۱، چندی بعد فروکش کردند، اما تأثیرات آن همچنان در جامعه و به ویژه در میان زنان پایدار مانده است. از آن زمان به بعد، دختران و زنان بسیاری شجاعانه در خیابانها، در دانشگاهها، حتا در برخی مراسم رسمی روسری از سر برگرفتند و به گفتهی برخی مقامات رژیم “کشف حجاب” کردند.
اکنون، سران رژیم عاصی، خشمگین و مستأصل به تصویب قانون روی آوردهاند به این گمان خام که در دهههای اخیر درباره رواج حجاب اجباری و “ارزشها و فرهنگ اسلامی” کوتاهی کردهاند، گویا بدون این “قانون” در سرکوب و آزار زنان در زمینه حجاب کوتاهی کردهاند. آنان که به خوبی میدانند در چهل و چند سال گذشته برای تحمیل حجاب به زنان از هیچ تلاشی دریغ نکردهاند، اکنون، از چه رو بر این امر بیهوده پای میفشارند؟
در ابتدا اشاره شود که تحمیل حجاب به زنان یکی از روشهای اسلامگرایان در ابراز وجود و هویت خود است. از اولین اقدامات اسلامگرایان در هر کشور و منطقهای که نفوذ و قدرت گرفتهاند، از آفریقا گرفته تا آسیا، تحمیل حجاب بر زنان بوده است. آنان، به این ترتیب، به جز تحمیل شرع اسلام، هدفی سیاسی را پیگیری میکنند. آنان میکوشند با نشانهروی زنان، یعنی یکی از آسیبپذیرترین گروههای اجتماعی، جو رعب و وحشت را هم بر زنان و به تبع آن خانوادهها مستولی کنند؛ تا باشد جامعه از نظر ظاهری، یک جامعه اسلامی را تداعی کند و استقرار قدرت سیاسی آنان به رخ کشیده شود.
در ایران نیز، خمینی با صدور فرمان “حجاب اجباری” همین دو هدف را دنبال میکرد؛ نخست، تحمیل شرع، دوم، تثبیت قدرت سیاسی و اعلام وجود حکومتی اسلامی. پس، آن گاه که این امر به چالش کشیده شود، نه فقط ارزشهای شرعی، بلکه قدرت سیاسی حاکم است که به چالش کشیده میشود.
اکنون با وجود اعتراضات گسترده تودهای رکود یافتهاند، اما بحرانهای اجتماعی پابرجا هستند. رژیم به خوبی میداند اکثریت عظیمی از مردم با جمهوری اسلامی مخالفند. این مخالفت در اشکال گوناگون از اعتراضات تودهای، تا اعتراضات معلمان و بازنشستگان و پرستاران و دانشجویان، اعتراضات و اعتصابات کارگری و حتا در انتخابات سالهای اخیر جمهوری اسلامی به روشنی ابراز شده و میشوند. در چنین شرایطی، بیحجابی زنان، جلوهایست دیگر از مخالفت و مقاومت در برابر رژیم جمهوری اسلامی. از همینروست که در اکثر سخنان سران سیاسی – مذهبی و نظامی رژیم، اصطلاحاتی نظیر “توطئه دشمن” “برنامه بیگانگان” و “استخدام شده و تحت نفوذ بیگانگان” به کار گرفته میشود، یعنی دقیقاً همان انگهایی که رژیم به اعتراضات تودهای و مردم معترض میزند. ایجاد فضای رعب و وحشت هر چه بیشتر با استقرار نیروهای پلیس در معابر عمومی به بهانهی مبارزه با “بدحجابی” و “بیحجابی” از دیگر علل است. انگیزهی دیگر، انحراف افکار عمومی از بحرانهای دیگر داخلی و خارجی است.
باری، حاصل تمامی تلاشهای جمهوری اسلامی در سالهای متمادی، برای تحمیل حجاب اجباری اکنون به کشف حجاب منجر گشته و همان گونه که گذشته نشان داده است، نه تنها تمامی تلاشهای مذبوحانه رژیم ثمری به بار نخواهد آورد، بلکه جنبش کشف حجاب گامهای بیشتر و گستردهتری به جلو برخواهد داشت. زیرا در این کشاکش، زنان بیحجاب تنها نیستند، بلکه اکثریت تودههای کارگر و زحمتکش به جان آمده از استثمار و ستم، در جای جای ایران، با آنان همگاماند.
نظرات شما