به آخرین روزهای اسفند ۱۴۰۲ رسیده ایم. به پایان زمستان و سرآغاز بهاری دیگر. بهاری سرشار از شکوفه و نشستن غُنچه های نیمه باز بر شاخسار درختان. یا آنگونه که فریدون مشیری در توصیف بهار گفته است:
بوی باران، بوی سبزه، بوی خاک
شاخه های شسته، باران خورده، پاک
آسمان آبی و ابری سپید
برگ های سبز بید
نغمه ی شوق پرستوهای شاد
خلوت گرم کبوترهای مست
نرم نرمک می رسد اینک بهار
خوش به حال روزگار.
بهاری گل افشان که شادمانه شکست زمستان را به تماشا نشسته است. بهاری مُشک افشان، همراه با رایحه دل انگیز نیلوفر و سوسن و زنبق بر جلوه گاه دشت. بهاری توأمان با پرواز پرستوهای مهاجر بر فراز آب های نیلگون خلیج و خزر، بهاری همراه با ترنم آواز قمریان در دامن البرز و دماوند، و کرانه های رنگارنگ سپیدرود و کرخه و کارون و زرینه رود. بهاری که فصل شکوفایی و زایش است، فصل پوست انداختن طبیعت و رهایی از قبای ژنده ی کهنگی است. بهاری که به ما نیز نهیب می زند تا همآواز با قناریان بهاری بخوانیم: «نیست تردید زمستان گذرد، وز پی اش، پیک بهار، با هزاران گل سرخ، بی گمان می آید».*
بهاری که گسست از کهنگی را به ما می آموزد، بهاری که آموزه ای بزرگ از تغییر و تحول را در خود نهفته دارد. فصلی نو با رمز و راز شگفت انگیزِ نفی گذشته و زایش نو از بطن کهنه، چرا که بهار، فقط فصل گل دادن، فصل قد کشیدن بنفشه از زیر برف و فصل باز شدن شکوفه بر شاخه های سرد زمستانی نیست، بلکه، پایانی بر زمهریر زمستان است. گذر از سردی زمستان به گُلگشت فروردین است. گذر از رخوت و سکون و سردی زمستانی به پایکوبی و تلاش و شادمانی جشنهای نوروزی ست.
بهار، آشکارترین نماد تغییر و پویایی و حرکت در ذات طبیعت است. نمادی از کشمکش و ستیزِ بی قرار و نا آرام کهنه و نو. ستیز میان آنچه بود و آنچه باید باشد. بهار نشان می دهد سکون و ایستایی، خیال و توهمی بیش نیست. این نماد بی قراری طبیعت، حکایت از آن دارد، آنچه که به ظاهر، نشان از بی حرکتی و رکود و رخوت بود، در درون خود حرکتی بطئی و آرام را نهفته داشت. حرکتی بطئی برای رسیدن به نقطه ای که زمینه حرکتی بزرگ و جهش وار را با چیرگی نو بر کهنه نشان می دهد. چرا که زیبایی بهار، تنها در آراستگی طبیعت نیست، در این شکوفایی و نو شدن بهارانه، رمز و رازِ پویایی و حرکتی نهفته است، که پیام زوال کهنگی، و چیرگی امید بخش رهایی از ایستایی و خمود و رخوت را به همگان یادآور می شود.
از این روست که تودههای مردم ایران نیز، فارع از هرگونه زبان و نژاد و ملیتی، در روزهای پایانی اسفند، به استقبال نوروز می روند. خانه تکانی می کنند، جامهی نو میپوشند، سفره هفت سین میگسترانند و با تزیین و آراستگی خانه و کاشانهای که در آن زندگی میکنند، نخستین نشانههای سمبلیک زدودن رخوت و برچیدن بساط کهنگی را در همراهی با شکوفایی بهارانه آغاز می کنند.
با چنین نگاهی به روند زوال کهنگی و سر بر کشیدن نو از درون آن، می توان گفت که حتی بهار امسال همانند سال گذشته و سال های پیش از آن نیست. هیچ چیز همانند سال های سپری شده بر جای خود ثابت و پابرجا نیست. به عبارت دیگر، نوروز که نمادی از نو شدن طبیعت است، نتیجه حرکت درونی و قوانین جبری حاکم بر تمام هستی است.
در این همدلی و همراهی با تازه شدن طبیعت و مقابله با کهنگیست، که جدال کارگران و زنان و جوانان و دیگر لایه های تودههای مردم ایران نیز علیه کهنگی و پوسیدگیهای حاکم بر جامعه رنگ و بوی دیگری به خود گرفته است. پوشیده نیست، به هر اندازه که بهار طبیعت برای عبور از سد زمهریر زمستان نیازمند تحولی از درون برای رسیدن به طراوت و شادابی و تازگی ست، چیرگی بر زمهریر کهنگی و پوسیدگی های اجتماعی نیز، نیازمند برچیدن نهادهای کهن برجای مانده از ادوار گذشته است.
از این رو، باید بر این واقعیت تأکید داشت که جامعه بشری نیز از این قوانین عمومی و جهان شمول جدال همیشگی کهنه و نو برکنار نیست. اکنون همگان می دانند که جامعه کنونی ایران، همانی نیست که فرضا در دوران باستان بود. در نتیجه حرکت، تضاد و کشمکش قطب های کهنه و نو، نفی شیوه های تولید و مناسبات کهنه اجتماعی، و نیز تلاش و کوشش نیروهای اجتماعی در مسیر تاریخی دگرگونی و تکامل بوده است که ما به مرحله کنونی از پیشرفت و تکامل اجتماعی و تاریخی رسیده ایم. لذا، نفی کهنه و آغاز نو شدن اجتماعی نیز، از قانون گریز ناپذیر تغییر و تحول اجتماعی، تبعیت می کند. بی هیچ تردیدی اگر این تغییر و دگرگونی و جهش های بزرگ اجتماعی نبود، انسان شدنِ انسان کنونی هم، ناممکن بود. اگر انسان کنونی، هنوز نتوانسته از زنجیر اسارت مناسبات ناانسانی موجود رهایی یابد، و جامعه ای انسانی، متشکل از انسان های آزاد و برابر، رها شده از ستم و استثمار و نابرابری و فقر، و بدور از جنگ و کشتار را برپا کند، استمرار این واقعیت تلخ، بیان چیز دیگری جز این نیست که جامعه کنونی ما و مناسبات فعلی آن نیز نیازمند تغییر و تحول است.
اکنون پس از گذشت ۴۵ سال، دیگر بر همگان آشکار است که جمهوری اسلامی پاسدار مناسبات کهنه و مروج و برپا دارنده نهاد ها و قوانین ارتجاعی است. نهادها و قوانینی که تودههای مردم ایران را از ابتداییترین آزادیهای فردی، اجتماعی و حقوق دمکراتیکشان محروم کرده است. حکومتی که حتی شادمانی، پایکوبی و برگزاری هرگونه مراسم جشن و سرور را نیز از مردم ایران گرفته است.
پوشیده نیست، یک چنین نظامی با قوانین قرون وسطاییاش که در ستیز آشکار با بهار طبیعت و شادمانی مردم است، در عرصه سیاسی – اجتماعی نیز، همواره و بی هیچ تعللی تسمه بر گُرده مردم ایران خواهد کشید. همان گونه که طی بیش از چهار دهه چنین کرده است. همان طور که طی ۴۵ سال گذشته، ابتداییترین مطالبات کارگران و تودههای زحمتکش ایران را با سرکوب و زندان و شکنجه و اعدام، پاسخ داده است.
نوروز امسال، دومین نوروز بعد از جنبش انقلابی «زن، زندگی، آزادی» است. چه در سال های پیش از فرا روئیدن این جنبش بزرگ و چه بعد از آن، جمهوری اسلامی فقط در عرصه سیاسی – اجتماعی جامعه را به قهقرا نبرده است. در کنار این بی حقوقی محض سیاسی و اجتماعی، وضعیت معیشتی کارگران و تودههای زحمتکش ایران نیز با گذشت هر بهار، خاصه در نوروز پیش رو، سیری بسیار نزولی یافته است. گرانی بی رویه کالاهای اساسی مورد نیاز مردم، سفره آنان را بکلی از رنگ و بوی عید تهی کرده است.
«نوروز با طعم تلخ گرانی»، «سایه سنگین فقر بر سفره هفت سین»، «تیغ گرانی بر گردن بازار شب عید» و «نوروز ۱۴۰۳ بوی عیدی نمی دهد»، از جمله سرتیترهای بخشی از روزنامه های داخلی است که این چنین نوروز امسال را به تصویر کشیده اند.
در چنین وضعیتی از فقر و فلاکت حاکم بر زندگی کارگران و توده های مردم ایران – که فقط تهیه سفره هفت سین نیم میلیون هزینه دارد- دریافت عیدی و پاداش متناسب با وضعیت تورمی موجود که تنها روزنهی امید کارگران و دیگر اقشار مزدبگیر برای ورود به سال نو و همگامی با نو شدن طبیعت است، سال از پی سال کمتر و کمتر شده است. در پی تداوم افسارگسیخته تورم، اکنون تهیه حداقل پوشاک نو برای یک خانواده چهار نفره، از ۲۰ میلیون تومان فراتر رفته است. و این در حالی است که کابینه جنایتکار ابراهیم رئیسی تنها ۲ میلیون تومان برای عیدی کارگران و کارکنان دولت اختصاص داده است.
همراه با تحمیل فقر اقتصادی، اِعمال سرکوب، بگیر و ببند کارگران، زنان، معلمان، فعالان سیاسی و دیگر لایه های اجتماعی نیز طی ماه های گذشته شدت گرفته است. با این همه و به رغم همه موانع و مشکلاتی که کارگران و تودههای میلیونی مردم ایران با آن مواجه هستند، برگزاری هرساله جشنهای نوروزی در همگامی با بهار طبیعت، بخشی از تلاش و پیکار مستمر آنان در مقابله با زمستان جمهوری اسلامی است. گستردگی برگزاری جشن های چهارشنبه سوری در شهرهای مختلف ایران، و نیز شور و شوق و رقص و پایکوبی موجود در برگزاری مراسم چهارشنبه سوری، که در برخی از شهرها با شعار «آزادی، آزادی، آزادی» و «مرگ بر دیکتاتور» همراه بود، بیانگر این واقعیت است که عموم توده های مردم ایران هنوز در حال و هوای جنبش انقلابی «زن، زندگی، آزادی» بسر می برند. خصوصا زنان دلاور و جوانان مبارز که با استشمام از رایحه خوش این جنبش بزرگ و با الهام از چهار ماه خیزش و قیام و نبردهای خیابانی در انتظار فرصتند تا مجددا پرقدرت تر از پیش در مقابل جمهوری اسلامی بپا خیزند. جلوه هایی از این جدال مبارزاتی توده های مردم ایران با کهنگی جمهوری اسلامی را در کردستان و دیگر شهرهای ایران به هنگام برگزاری مراسم چهارشنبه سوری دیدیم. جدالی که در یک طرف آن برپا دارندگان جشن های نوروزی، مدافعان نو شدن و مدافعان تغییر تمام مناسبات کهنه حاکم بر جامعه قرار دارند و در طرف دیگر این جدال ۴۵ ساله، نظام دینی حاکم بر ایران و همه آنهایی که نفعشان در استمرار نظم کهنه و پوسیده موجود نهفته است.
بیش از ۴ دهه است که جمهوری اسلامی بر دست و پای کارگران ، زنان ، جوانان و دیگر لایه های جامعه زنجیر بسته است، تا آنان را از پایکوبی در همراهی با رقص بهارانهی شکوفهها، باز دارد. این رژیم بر حنجرهی توده های مردم ایران خنجر کشیده است تا طنین توفنده سرود “سر آومد زمستون، شکفته بهارون” را در گلویشان بهخشکاند.
با این همه، آنچه جمهوری اسلامی انجام داده و می دهد، تلاش مذبوحانه طبقه ای کهنه پرست و ارتجاعی است که برای حفط مناسبات کهنه و پوسیده ای که به گذشته تاریخی تعلق دارد، در مقابل هرگونه تغییر و تحولی ایستاده است. اما، هرآنچه وحشیگری رژیم گسترده تر باشد، بنا به حکم تاریخ و بر بستر دلاوری های توده های مردم ایران این نظام فاسد و فرسوده و پاسدار کهنگی رفتنی است. با مبارزاتی که کارگران و زنان و جوانان و توده های زحمتکش مردم ایران در پیش گرفته اند، دور نیست که این نظم ارتجاعی نیز درهم شکسته شود و بجای آن نظمی نوین بنشیند. وقوع این اتفاق را توده های مردم ایران به صد سخن فریاد می زنند. آنان، با مبارزات قهرمانانه خود که جای جای جامعه را فرا گرفته است، به وضوح تحقق این امر را نوید داده اند. با امید به سرنگونی جمهوری اسلامی و تحقق بهار اجتماعی، بهار طبیعت بر کارگران و زحمتکشان ایران خجسته باد.
پی نوشت:
*بر گرفته از شعر «گل مینای جوان» سروده سعید سلطانپور.
متن کامل نشریه کار شماره ۱۰۶۲ در فرمت پی دی اف:
نظرات شما