سیاست جمهوری اسلامی در فلسطین: “همه‌پرسی” یا بحران‌زایی؟

روز چهارشنبه ۸ آذر، خامنه‌ای در میان جمعی از اوباش بسیجی سخنرانی کرد. وی در این سخنرانی، هدف از تشکیل بسیج را “حداکثرسازی امکان مقاومت کشور در مقابل هر خطری، در مقابل هر تهدیدی” عنوان کرد. به رغم ادعای خامنه‌ای، اما، مردم ایران در چند دهه گذشته به روشنی دریافته‌اند که هدف از تشکیل این نیرو، نه دفاع از “کشور” در برابر “خطرات و تهدیدات” خارجی، بلکه سرکوب اعتراضات و مبارزات مردم ایران در عرصه داخلی است.

اما هدف خامنه‌ای از طرح خزعبلات‌اش درباره بسیج آن بود که در سخنرانی خود به وضعیت منطقه، به ویژه به جنگ اخیر در خاورمیانه میان دولت اشغال‌گر اسرائیل و اسلام‌گرایان مرتجع حماس بپردازد. از این‌رو، در ادامه به “تشکیل هسته‌های مقاومت جهانی” اشاره کرد و یک نمونه از آن را “همین “طوفان الاقصی” برشمرد.

وی مدعی شد “نقشه آمریکایی‌ها برای تغییر نقشه جغرافیای سیاسی غرب آسیا” با شکست روبرو شده است و “جغرافیای سیاسی منطقه در حال دگرگونی است اما نه به نفع آمریکا بلکه به نفع جبهه مقاومت”. ناگفته پیداست که منظور وی از “جبهه مقاومت” نیروهای ارتجاعی اسلامی در غزه، لبنان، سوریه و عراق و چند کشور دیگر منطقه است، که برخی از آنان دست‌نشانده‌ی مستقیم جمهوری اسلامی هستند.

با وجود این ادعاهای پوشالی، آن‌چه در این سخنرانی آشکار بود، عقب‌نشینی خامنه‌ای از ادعاهای قبلی خود و برخی سران نظامی رژیم بود. وی “به دریا ریختن یهودیان و صهیونیست‌ها” برای “حل مسئله فلسطین” را “دروغ” منتسب به جمهوری اسلامی خواند. این در حالی است که برخی سران سپاه در سالیان پیش این “راه حل” را پیشنهاد کرده بودند.

خامنه‌ای که همواره “راه حل مسئله فلسطین” را “نابودی اسرائیل” می‌دانست برخلاف مواضع پیشین، این بار راه حل “همه‌پرسی از همه فلسطینیان برای اداره فلسطین” را پیشنهاد کرد. هر چند قرار بود “۲۵ سال دیگر…. چیزی به نام رژیم صهیونیستی در منطقه” وجود نداشته باشد! (سخنرانی خامنه‌ای در شهریور ۱۳۹۴، پس از امضای توافق برجام).

پیش از این، اظهارات یکی از مقامات ارشد حماس به این گمانه دامن زده بود که جمهوری اسلامی در آغاز این حملات دست داشته یا حداقل از آن گاه بوده است. خامنه‌ای و رئیسی نیز پس از حمله حماس به اسرائیل “شجاعت، مقاومت و ابتکار” حماس را ستودند. اما خامنه‌ای مدعی است جمهوری اسلامی در آن نقشی نداشته و “این کار، کار خود فلسطینی هاست.”

شنبه ۲۰ آبان ۱۴۰۲، سران کشورهای عربی – اسلامی برای برگزاری یک نشست اضطراری درباره مسئله جنگ اسرائیل – حماس در ریاض گرد آمدند. بنا به گزارش رسانه‌ها، ایران دو هدف را دنبال می‌کرد: قطع کمک‌های تسلیحاتی به اسرائیل و تحریم صادرات نفت به اسرائیل. در بیانیه پایانی اجلاس ریاض، اما تنها “جنایات جنگی رژیم صهیونیستی علیه مردم غزه” محکوم شد و شرکت‌کنندگان خواهان “شکست محاصره غزه و ورود کاروان‌های حامل کمک‌های بشردوستانه و توقف کشتار فلسطینی‌ها” شدند و از کشورهای غربی خواسته شد که به صادرات تسلیحات به اسرائیل پایان دهند. گفتنی است بدون نیاز به این قطعنامه، در اثر مداخله سازمان‌های بین‌المللی بشردوستانه و تحت فشار افکار عمومی برانگیخته از جنایات جنگی اسرائیل، کاروان‌های کمک‌های بشردوستانه، طی آتش‌بس موقت، راهی غزه شدند، هر چند این کمک‌ها در برابر نیازهای مبرم و گسترده فلطسینی‌های ساکن غزه بسیار اندک و ناکافی‌اند. کشتار فلسطینیان همچنان ادامه دارد. تنها طی دو روز پس از نقض آتش‌بس، چند صد فلسطینی بر اثر حملات ارتش اسرائیل کشته شده‌اند. صادرات اسلحه از سوی غرب به اسرائیل ادامه دارد و نیز صادرات نفت از سوی سران کشورهای اسلامی – عربی! در نهایت قطعنامه‌ای که امضای جمهوری اسلامی را نیز بر خود دارد، به محکومیت خشک و خالی اسرائیل بسنده کرده است، بدون هیچ حمایت واقعی و مادی از فلسطینیان.

در ۲۳ مهر، یک هفته پس از حمله حماس، گزارش شد که اسرائیل خود را برای “یک تهاجم زمینی، هوایی و دریایی” به غزه آماده می‌کند. در آن زمان جمهوری اسلامی از طریق سازمان ملل به اسرائیل پیام داد اگر این جنگ متوقف نشود، “وضعیت ممکن است از کنترل خارج شود و پیامدهای وسیعی داشته باشد” و ایران “نمی‌خواهد شاهد اوج‌گیری بیشتر تنش در جنگ حماس و اسرائیل باشد” و “در صورت ادامه عملیات اسرائیل، جمهوری اسلامی مجبور به مداخله خواهد بود.” با وجود این تهدیدات، حملات اسرائیل به غزه ادامه یافته است. با وحود حملات نیروهای دست‌نشانده جمهوری اسلامی به اسرائیل، ارتش اسرائیل بر شدت حملاتش به نیروهای دست‌نشانده جمهوری اسلامی از جمله حزب‌الله لبنان و سوریه افزوده است. گو آن که در روزهای اخیر دو فرمانده سپاه نیز در جریان حملات به سوریه به قتل رسیده‌اند. بایدن نیز به جمهوری اسلامی هشدار داده است در صورت استمرار حملات نیروهای نیابتی‌اش به نیروهای آمریکایی در خاورمیانه، تبعات آن را خواهد دید. واکنش جمهوری اسلامی تاکنون سکوت بوده است.

بنا به شواهد، جمهوری اسلامی نه تنها خواهان “حل مسئله فلسطین” و “راه حل دو کشور” یا “همه‌پرسی” نیست، بلکه هم‌چنان مانند سایر عرصه‌های داخلی و خارجی دیگر، سیاست بحران‌زایی را پیگیری می‌کند تا در این میان منافع خود را تضمین کند. سیاست‌های ماجراجویانه و رسوای جمهوری اسلامی در خاورمیانه در دهه‌های اخیر، هرچند دستاوردهایی اندک و موقت برای رژیم به بار آورده است، اما هر بار نیز در نهایت با شکست‌های مفتضحانه‌ای روبرو شده است. با وجود این، این سیاست‌ها پیامدهای مصیبت‌باری برای مردم منطقه به همراه داشته است، خواه در عراق، خواه در سوریه، خواه در لبنان، خواه در عراق و افغانستان و یمن و… در این سیاست، آن‌چه نقش ندارد، زندگی و رفاه مردم است. “طوفان الاقصی” نیز که خامنه‌ای به آن می‌بالد، اکنون به شکست نظامی حماس، کشتار هزاران فلسطینی، آوارگی صدها هزار تن و خطر مرگ بر اثر گرسنگی و بیماری هزاران تن انجامیده است.

در شرایط کنونی خاورمیانه، صدها هزار فلسطینی در میانه‌ی جنگی خانمان‌سوز گرفتار آمده‌اند که دو سوی اصلی آن، دولت اشغال‌گر اسرائیل و گروه ارتجاعی حماس هستند، اما نیروهای درگیر به این دو نیرو محدود نمی‌شوند، بلکه مداخلات چندین کشور اسلامی ارتجاعی و کشورهای سرمایه‌داری غربی نیز در آن نقش عمده‌ای ایفا می‌کنند. نیروهایی که هیچ‌یک خواهان حل واقعی مسئله فلسطین نیستند، بلکه خود، موانعی واقعی و جدی بر سر راه آن هستند. راه حل واقعی مسئله فلسطین در دستان فلسطینیان آگاه با تکیه بر حمایت نیروهای مترقی، آزادی‌خواه و کمونیست جهان قرار دارد.

متن کامل نشریه کار شماره ۱۰۴۷  در فرمت پی دی اف:

 

POST A COMMENT.