جامعهشناسی موسیقی اعتراضی، در یک تعریف کاملا مختصر و کوتاه به بررسی ارتباطات پیچیده بین ساخت اجتماعی و نقش این نوع موسیقی در جوامع مختلف میپردازد. در این زمینه، ترانه های اعتراضی به عنوان یک پدیده اجتماعی که خود مولود وضعیت متلاطم و ملتهب درون جامعه است ظهور می یابد و نقش پر رنگ آن از طریق شبکههای تاثیرگذار جامعه ارائه میگردد. واقعیت این است که وضعیت سیاسی و طبقاتی یک جامعه در هر لحظه، تأثیر مستقیمی بر روی تولید و پدیداری موسیقی متناظر ِآن وضعیت دارد. بعبارت دیگر هر طبقه ی اجتماعی در هر لحظه در پی تولید و عرضه ی موسیقی خود به مثابه ی شکل هنری ترویج منافع و اهداف خویش است. در واقع، به گونه ی دقیق تر، موسیقی اعتراضی کارگری بازتاب هنری منافع طبقه ی کارگر است که هدفش تغییر کلی و عمیق و کیفی وضعیت موجود است و موسیقی اعتراضی غیر کارگری بازتاب هنری منافع اقشار و طبقات غیر کارگری ست و هدفش تغییرات جزئی و سطحی، و کمّی وضعیت موجود است.
موسیقی اعتراضی به عنوان یک اظهارنظر هنری و اجتماعی، در فرآیندهای انقلابی جامعه نقش مهمی ایفا میکند. وقتی جامعه در لحظه ی معینی در حالت سکون و آرامش قرار دارد، موسیقی تولید شده در آن لحظه نیز این وضعیت را بازتاب میدهد؛ اما در اوقاتی که جامعه در موقعیت انقلابی و در تب و تاب و غلیان انقلابی ست، موسیقی اعتراضی به یک ابزار برجسته برای اعلام اندیشه و ایدئولوژیخویش، و همچنین انتقاد از وضعیت فعلی جامعه تبدیل میشود. در جوامعی که در آن حکومت سیاست های ضد مردمی و ضد کارگری خود را اجرایی میکند، موسیقی اعتراضی به عنوان یک زبان مخفی ِ انتقادات و خواستههای مردم، در برابر سانسور و ممنوعیتها اهمیت ویژه یی پیدا میکند. این نوع از موسیقی اغلب در زیرزمینیترین حالتها و از طریق استفاده از شبکههای ارتباطی خصوصی منتقل میشود و سپس شکل اجتماعی به خود می گیرد. هنرمندان در این شرایط، با خلاقیت بالا و استفاده از عناصری چون متون شعری و موسیقی مدرن، نه تنها می توانند مخاطبان خود را جذب کنند، بلکه پیامهای اجتماعی مهم و انقلابی را منتقل می کنند.
در نهایت، موسیقی اعتراضی و بویژه موسیقی اعتراضی کارگری به عنوان یک هنر، ابزاری برای تحولات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی ست. این نوع موسیقی از طریق لحنها، متنها و ریتمها نهتنها احساسات انسانی را به خوبی بازتاب میدهد، بلکه در دل توده های کارگر و زحمتکش پویایی و حماسه انقلابی را به وجود میآورد و در سرعت بخشی روند وقایع اجتماعی مؤثر است. این موسیقی با تعهدی که در خود حس می کند، در واقع، نماینده اراده و انگیزه اکثریت قاطع مردم در مسیری ست پر سنگلاخ، که در مواجهه با سیاست حکومت های مستبد، می تواند توسط شیوه ی مبارزه ی خود، امیدها را در طول راه افزایش دهد. این ارتباط متقابل بین وضعیت جامعه و موسیقی اعتراضی مهمترین جنبه ی “جامعهشناسی موسیقی اعتراضی” را بیان می کند.
با پیشرفت فناوری و ابزارهای ارتباطی، موسیقی اعتراضی امکانات وسیعی جهت تأثیرگذاری عمیق و گسترده بر جامعه کسب کرده است. ویدئوهای موسیقی، اجراها و پیامهای اجتماعی از طریق شبکههای اجتماعی و پلتفرمهای دیجیتال به سرعت منتشر میشوند و مخاطبان ِ جهانی را درگیر میکنند. این پرواز سریع اطلاعات به معنای آن است که موسیقی اعتراضی میتواند به عنوان وسیله یی پر اهمیت، عمدتا در دست طبقات فرودست جوامع برای تغییرات و انقلابات اجتماعی، عمیقتر از همیشه عمل کند.
موسیقی اعتراضی در شرایط کنونی ایران به عنوان صدایی از درون خشم توده های عصیانزده در برابر رژیم جمهوری اسلامی قرار گرفته و تجربیات، احساسات و امیدهای مردم را بازتاب می دهد. این نوع از موسیقی به دلیل آن که سازندگان آن از طرف رژیم مورد پیگرد، دستگیری، شکنجههای روحی و جسمی و حتی قتل و اعدام قرار می گیرند، دارای اهمیت ویژهای است. در ایران، ترانههای اعتراضی به عنوان یک عنصر جذاب و پویا در ساختار فرهنگی و اجتماعی کشور، جنبههای پنهان سیاسی جامعه را آشکار می کند. ترانههای اعتراضی در ایران با تنوع و عمق متنی و موسیقایی، علاوه بر تأثیرات خود در عرصه های سیاسی، تاریخچهی ادبی و هنری ایران را نیز بارور میکند. در این زمینه، ترانههای اعتراضی ِ خوانندگانی همچون فرهاد و فریدون، نمایانگر تلاش جوانان ایران در رژیم گذشته برای تغییر جامعه و نظام اجتماعی محسوب میشوند. از آنجا که معمولا در دوران انقلابی و موقعیت های انقلابی، تحولات اجتماعی رشد و سرعت بی سابقه یی می گیرد، تحولات موسیقی اعتراضی نیز در دوران پس از شهریور سال ۱۴۰۱ بطور حیرت آوری رشد کرد، رشد بی سابقه یی که از جریان رسمی و تحت نظر حکومت خارج شد و وارد یک مرحله جدید گردید. در این زمان جنبش اعتراضی ایران تغییرات مهمی در صنعت موسیقی ایران به وجود آورد و هنرمندانی را در معرض دید همگان قرار داد که به طور ناگهانی ظهور کردند و چهره شدند. اگر تا قبل از ۲۵ شهریور ۱۴۰۱، موسیقی رپ اعتراضی محدود به گروههای خاصی بود، بعد از واقعه کشته شدن مهسا امینی، میلیونها ایرانی با خوانندگان اعتراضی ِ این سبک آشنا شدند و دولت نیز البته از همه ابزارهای ممکن برای سرکوب آنها استفاده کرد. همچنین جوانان مخالف رژیم در دانشکده ها ی موسیقی آماده بودند تا این خطر را به جان بخرند و ترانه های اعتراضی خود را از طریق شبکه های اجتماعی به گوش توده های مردم برسانند.
توماج رپر محبوب سی و چهار ساله ی ایران که مهمترین خواننده موزیک رپ ایران محسوب می شود، دارای گرایش چپ است که تمام همّش را به قیمت اسارت و شکنجه خویش در سیاهچال های رژیم، مصروف آزادی کرده است. او در ترانه یی بنام “میدون جنگ” چنین می سراید: “میدون جنگه، از هر رنگی هستی بیا تو، بدون تو یه خونه لنگه \ میدون جنگه “. و سپس در ترانه ی “ببخشید” کل نظام جمهوری اسلامی را به تمسخر می گیرد و با نیشخند می گوید:”ببخشید به سیستم تون انتقاد کردم، ببخشید صدام در اومد، اعتراض کردم” و سپس خطاب به مردم چنین ادامه می دهد: “خط فقر رفته سقف، سیاست با صداقته، دروغگو چوپون بود، … چپ خوبه، راست بده، راست بگی بد میشی، تلف میشی”. وی در خانواده یی با تاریخچه مبارزه سیاسی پرورش یافته و پدرش هشت سال در زندانهای جمهوری اسلامی به سر برده بود. او برای اولین بار در روز ۲۱ شهریور، پیش از انتشار خبر مرگ مهسا امینی، به خاطر انتشار دو ترانه به نامهای “زندگی نرمال” و “سوراخ موش بخر” بازداشت شد و دستگیری دومش در هشتم آبان ۱۴۰۱ رخ داد. رسانههای رژیم نوشتند که توماج هنگام “فرار” از ایران دستگیر شده است، اما خانوادهاش این خبر را تکذیب کردند و اعلام کردند که در روستایی در استان چهار محال و بختیاری دستگیر شده و هنگام بازداشت نیز آسیب دیده است. رژیم وی را به اتهام “فعالیت تبلیغی علیه نظام، همکاری با دولتهای متخاصم و تشکیل گروه غیرقانونی به منظور برهم زدن امنیت کشور” دستگیر کرد. اما در آذر ماه ۱۴۰۱ اتهام او به “افساد فیالارض” تغییر یافت و منابعی نزدیک به رژیم، به خانوادهاش خبر دادند که وی به شدت تحت شکنجه قرار گرفته است. در عین حال محل حبس و وضعیت جسمی و روانی او هنوز معلوم نیست.
صدای موسیقی اعتراضی و موسیقی اعتراضی کارگری نیز در دانشگاههای هنری ایران از سد سانسور عبور کرد و در سال گذشته، چندین آهنگ اعتراضی توسط دانشجویان ناشناخته منتشر شد که شعارها و خواستههای معترضان را منعکس کرده و این در حالی بود که هویت اجراکنندگان آنها از دید رژیم پنهان مانده بود.
یکی از نخستین قطعات آنها، “سرود آزادی” ست که بر مبنای ملودی سرود مشهور “خلق متحد” ویکتور خارا ساخته شد که اثری از سرخیو اورتگا، آهنگساز شیلیایی در دهه ۱۹۷۰ است. این آهنگ به همراه متن شعارهای خیابانی معترضان چپگرا در شیلی توسط ویکتور خارا و گروه کیلاپایون در سال ۱۹۷۳ برای نخستین بار اجرا شد. چند ماه بعد، دولت چپگرای سالوادور آلنده سقوط کرد، اما ترانه “خلق متحد” همچنان بر ذهن و زبان مردم شیلی جاری بود و شهرت جهانی یافت. حتی پیش از انقلاب ۵۷ در ایران، با تغییر متن و تبدیل به یک اثر با محتوای سوسیالیستی، یکی از آثار مهم انقلابی ایران شد .در پاییز سال ۱۴۰۱، ترانه انقلابی سال ۵۷ که با عبارت “برپاخیز! از جا کن بنای کاخ دشمن” شروع میشد، به “برپاخیز! برای زن، زندگی، آزادی” تغییر کرد و ویدیوهای همخوانی دانشجویانی که هویتشان ناشناخته بود در شبکههای اجتماعی انتشار وسیع یافت. ترانه دیگری که توسط گروه دانشجویان منتشر شد، “سوگند” نام داشت؛ این ترانه بر مبنای ترانهای با همین نام بود که پس از انتخابات سال ۸۸ در حمایت از جنبش سبز ساخته شده بود. اما متن این ترانه با توجه به تحولات سال ۱۴۰۱ تغییر کرد و نمایشی را مبتنی بر تحول در جامعه ایران به تصویر کشید. مطلع این ترانه در سال ۸۸ چنین بود: “این نامه را برایت از پشت میلههای سرد/ با رنگ سبز جان نوشتم تا روید خندهها ز درد”. اما در سال ۱۴۰۱ به این شکل تغییر یافت: “این نامه را برایت از خاک کوچههای سرد/ با خون سرخ خود نوشتم تا روید خندهها ز درد”. یا در قسمتی دیگر از متن، مضمون “جسم و جان بیپناهم آماج تیر کافران/ آرام و سربلندم و می بالم بر انتخابمان” که به انتخابات ۸۸ اشاره داشت، در ترانه ۱۴۰۱ به “جسم و جان بیپناهم آماج تیر ظالمان/ مغرور و سربلندم و میبالم بر انقلابمان” تبدیل شد. ترانه معروف “بلا چاو” هم با تغییر متن به فارسی در چند نسخه در نیمه دوم ۱۴۰۱ در شبکههای اجتماعی منتشر شد که اغلب این نسخههای جدید توسط خوانندگان زن حرفه یی یا علاقمند به موسیقی اجرا شده بود و حتی ویدیوهایی منتشر شد که نشان میداد دختران جوان در اماکن مختلف شهرهای ایران این ملودی را با متنهای جدید برای رهگذران اجرا میکردند. با توجه به اینکه در جنبش شهریور ۱۴۰۱ رهبری طبقه کارگر تامین نشده بود ولی از آنجا که کارگران بطور انفرادی (و نه در قامت طبقه ی خویش) در صحنه مبارزات فعالانه شرکت داشتند، ترانه – سرودهای کارگری توسط دانشجویان در وصف این طبقه ساخته و پرداخته شد. “سرود آبان” یا “سرود کارگری” توسط دانشجویان دانشگاه شریف یکی از آنها ست که فضای جامعه ی دانشگاهی و کارگری را پر کرد: “ای کارگر ، از کار تو، کاخ ستمگری بپا و خود گرسنه ای \ با حاصل رنجت بگو، از بیش و کم در این جهان چه برده ای؟ \ برخیز و با دستان خود، از ریشه تیشه زن به پیکر ستم \ با اتحاد با انقلاب، فردای سرنوشت خود زنی رقم”. و همچنین جمعی از دانشجویان موسیقی، ترانه یی بنام “دوش به دوش” را به زبان کردی سرودند و اجرا کردند که در آن وخامت وضعیت معیشتی کارگران در جامعه ی سرمایه داری و اسلام زده ایران به بهترین شکلی بازگو شده است: “من و تو دوش به دوش هم کار می کردیم \ من به شالیزار و تو به پینه دوزی می رفتی \ تاول های دست ما التیام نمی یافت \ هرچه درو می کردیم بهره اش را نمی دیدیم \ همه چیز را از ما می گرفتند \ آنروزها دیگر گذشته است\ هنگامی که دشمن نابودی خویش را می بیند با ما گلاویز می شود \ آنها نمی دانند که ما بچه های کار هستیم \ سردی و گرمی دنیا را چشیده ایم \ آنها نمی دانند که ما پلنگ کوه، شیر بیشه، و نهنگ دریا هستیم”.
(در اینجا به دلیل محدود بودن صفحات نشریه، از پرداختن به خیل عظیم خوانندگان و رپرهای مبارز دیگری همچون سامان یاسین، خواننده ی کرمانشاهی، مهدی یراحی، خواننده یی که در سالهای گذشته تنها بهدلیل پوشیدن لباس کارگران ِ بازداشت شده ی فولاد اهواز در کنسرت خود و انتشار کلیپ انتقادی پارهسنگ، ممنوع الکار شد، صرفنظر می شود.)
متن کامل نشریه کار شماره ۱۰۴۳ در فرمت پی دی اف:
نظرات شما