جمهوری اسلامی بر سر درگیریهای غزه در مخمصمهای جدی گرفتار آمده است. از دیدگاه جمهوری اسلامی که نقش اصلی را در تقویت و تشویق اقدام نظامی حماس در ۷ اکتبر داشت، ظاهراً قرار بر این بود که اقدام نظامی حماس، جایگاه سیاسی این گروه را که در سالهای اخیربه شدت در غزه آسیب دیده بود و اعتماد اکثریت مردم را از دست داده بود، ترمیم کند و در همان حال روند بهبود مناسبات سیاسی کشورهای عربی منطقه را با اسرائیل، به ویژه عربستان سعودی که آخرین حلقه آن بود، متوقف سازد. اما دامنه اقدام نظامی حماس و پیآمد آن به علت غافلگیری اسرائیل، بسیار فراتر از آن رفت که نتایج مطلوب پیشبینی شده را برای حماس و جمهوری اسلامی به بار آورد. پیامد آن، واکنش وحشیانه نظامی اسرائیل و فجایع انسانی است که تا به امروز در غزه به بار آورده است . ویرانی غزه و کشتار ۴۰۰۰ تن از مردم بی دفاع، متجاوز از ۱۳۰۰۰ زخمی و معلول و آوارگی صدهاهزار تن از مردم غزه، نتایج آن چیزی نبود که ظاهراً حماس و جهاد اسلامی و جمهوری اسلامی ایران انتظارش را داشتند. این حمله نظامی یک شکست برای تمام طرفهای درگیری، اسرائیل، جمهوری اسلامی و حماس بود.
اکنون وخامت اوضاع به مرحلهای رسیده که این احتمال را تقویت کرده در جریان تحولات جاری هر شکلی که این تحول به خود بگیرد، خواه اسرائیل غزه را اشغال نظامی کند یا به کلی آن را زیر بمباران های سنگین ویران نماید یا توافقاتی برای انتقال غزه به جناح فتح صورت گیرد، دیگر امکانی برای بقای حماس و جهاد اسلامی در غزه باقی نمانده است. نه صرفاً از زاویه جنایات بیانتهای اسرائیل، بلکه بیزاری مردم غزه از حماس و جهاد که با ماجراجوئی خود در آفریدن این فاجعه نقش داشتند. در همین حال ابتکار عمل در غزه از دست جمهوری اسلامی ایران هم خارج شده و در دست دولت آمریکا، اتحادیه اروپا و کشورهای عربی منطقه قرار گرفته است .
در این شرایط واکنش جمهوری اسلامی در عین تهدیدهای توخالی و محدود اقدامات ایذائی حزب الله، حوثیهای یمن یا حشدشعبی عراقی، تلاش برای محدود ساختن دامنه این شکست از طریق متوقف ساختن حملات اسرائیل است. از همین رو در حالی که لحن و موضعگیری خامنهای در سخنرانی ۱۸ مهرماه در مراسم مشترک دانشگاههای نیروهای مسلح که هنوز نتیایج اقدام نظامی حماس کاملاً روشن نبود، از موضع یک قدرت تاثیرگذار ویک نیروی نقشآفرین در مسئله فلسطین بود، حالا تغییر کرده است.
وی در سخنرانی ۱۸ مهر گفت: ” در این قضیّهی پانزدهم مهر به این طرف، رژیم غاصب صهیونیستی، هم از لحاظ نظامی، هم از لحاظ اطّلاعاتی، یک شکست غیر قابل ترمیم خورده؛ شکست را همه گفتند، تأکید من به «غیر قابل ترمیم بودن» است. من میگویم این زلزلهی ویرانگر توانسته است بعضی از سازههای اصلی حاکمیّت رژیم غاصب را ویران کند که تجدید بنای آن سازهها به این آسانی امکانپذیر نیست. بعید است که رژیم غاصب صهیونیستی با همهی هایوهویی که میکند، با همهی حمایتهایی که امروز در دنیا از سوی غربیها از او میشود، بتواند آن سازهها را ترمیم کند. من عرض میکنم از شنبهی پانزدهم مهر، رژیم صهیونیستی [دیگر] رژیم صهیونیستیِ قبلی نیست و ضربهای که خورده است به این آسانی قابل جبران نیست.”
وی ضمن تایید حمله نظامی حماس خطاب به اسرائیل گفت:
” مقصّر خود شما هستید؛ عامل این طوفان خود شما هستید؛ خودتان بلا را به سر خودتان آوردید. …. گذشت آن روزی که کسانی میآمدند بلکه بتوانند با زبان، با نشست وبرخاست با ظالم، برای خودشان در فلسطین یک موقعیّتی ایجاد کنند؛ آن زمان دیگر گذشت. ”
تازه پس از ده روز از حملات وحشیانه رژیم اسرائیل و کشته و زخمی شدن هزاران تن از مردم بی دفاع غزه بود که خامنهای متوجه شد چه اتفاقی افتاده است. وی لحن خود را تغییر داد، از این که تعدادی از غیرنظامیان اسرائیلی و شهروندان کشورهای دیگر توسط حماس به قتل رسیده اند، سخن گفت و این بار تاکید را بر تلاش دولتهای دیگر برای متوقف ساختن حملات اسرائیل قرار داد. بنابراین در سخنرانی ۲۵ مهرماه در جمع گروهی از به اصطلاح نخبهها گفت: ” در قضیهی فلسطین آن چه که جلوی چشم همهی دنیاست، جنایت نسلکشی رژیم غاصب است. این را همهی دنیا دارند مشاهده میکنند. مسئولین بعضی از کشورها که با مسئولین کشورما صحبت کردند در دفاع از رژیم غاصب صهیونیستی اعتراضشان این بوده که چرا فلسطینیها غیرنظامیها را کشتند. اولاً این حرف خلاف واقع است. یعنی اصلاً اینها که در شهرک و اینها هستند غیرنظامی نیستند. همهشان مسلحاند. حالا گیرم، غیرنظامی. چه تعداد غیرنظامی کشته شدند. صد برابر آنها الان دارد این رژیم غاصب از زن و بچه و پیر و جوان میکشد، غیرنظامی که در این ساختمانهای غزه نظامیها که ساکن نیستند.” اکنون او ضمن تهدیدهای توخالی از کشورهای دیگری که تا کنون در معادله وی به حساب نمیآمدند، در خواست می کرد که به مسولیت خود عمل کنند و جلو بمباران ها و حملات نظامی اسرائیل را بگیرند. از جمله گفت:
” آمریکاییها مسئولیت خودشان را مورد توجه قرار بدهند، مسئولند. بمبارانها باید فوراً قطع بشود. ملتهای مسلمان عصبانیاند. جدّاً عصبانیاند. نشانههایش را شما دارید میبینید، اجتماعات گروههای مردم، نه فقط در کشورهای اسلامی، در لسآنجلس، در هلند، در فرانسه، در کشورهای اروپایی، در کشورهای غربی، مردم اجتماعات میکنند، مسلمان و غیرمسلمان. کشورهای اسلامی هم که روشن است. مردم عصبانیاند. اگر چنانچه این جنایت ادامه پیدا کند، مسلمانها بیتاب میشوند، نیروهای مقاومت بیتاب میشوند، کسی جلوی اینها را دیگر نمیتواند بگیرد. این را بدانند. توقع نکنند از کسانی که نگذارید فلان گروه فلان کار را بکند. کسی نمیتواند جلوی اینها را بگیرد وقتی بیتاب شدند. ”
اکنون دیگر از جمهوری اسلامی کاری ساخته نبود جز این که از دولت های دیگر بخواهد جلو اسرائیل را بگیرند. بی تاب شدن مسلمانان هم یک تهدید توخالی بود. البته منظور وی از مسلمانان هم گروههای اسلامی وابسته به جمهوری اسلامی بود نه این که خود جمهوری اسلامی و یا کشورهای دیگر وارد درگیری شوند. چرا که جمهوری اسلامی در داخل ایران آنچنان وضعیت وخیمی دارد که دیگر نمی تواند حتی با این محاسبه که بحران های داخلی خود را به خارج منتقل کند، هوس شرکت مستقیم در یک جنگ را داشته باشد. می داند که اگر یک چنین جنگی رخ دهد، مردم ایران قبل از هر چیز جمهوری اسلامی را سرنگون می کنند.
علاوه بر این، یک توافق نا نوشته میان دولت دینی اسلامگرای جمهوری اسلامی، دولت آمریکا و رژیم صهیونیستی و نژادپرست اسرائیل وجود دارد که وارد درگیری مستقیم با یکدیگر نشوند. این که جمهوری اسلامی تاکید دارد آنهائی که” ایران اسلامی را پشت این حرکت معرّفی میکنند؛ اشتباه میکنند.” و انکار کرد که جمهوری اسلامی نقشی در این حمله نظامی داشته است، دولتهای آمریکا و اسرائیل هم میگویند دلیلی بر مداخله جمهوری اسلامی نیافتهاند، برخاسته از همین توافق نانوشته است . چرا که یک چنین درگیری اولاً به نفع هیچیک از آنها نیست. نه آمریکا و اسرائیل خواهان جنگ با جمهوری اسلامی و یا برافتادن آن هستند و نه جمهوری اسلامی خواهان برافتادن اسرائیل. شعار نابودی اسرائیل برای جمهوری اسلامی، صرفاً دستآویزی برای توسعهطلبی پان اسلامیستی و هژمونیطلبی است و با تکیه بر همین دست آویز تا کنون توانسته سیاست توسعهطلبانه خود را پیش برد و گروههای اسلامگرای مسلح طرفدار خود را در تعدادی از کشورها ی منطقه خاورمیانه ایجاد کند.
گذشته از این، به ویژه آمریکا نگران است که یک چنین درگیری مستقیمی منجر به جنگی بزرگ در خاورمیانه و کشیده شدن پای همه قدرت های امپریالیست در آن و یا نا امن شدن خلیج فارس برای حمل و نقل انرژی به جهان سرمایهداری گردد. بنابراین، آنچه که هر یک از این دولتها به ویژه جمهوری اسلامی و اسرائیل علیه دیگری انجام میدهند اقداماتی غیر مستقیم است و قابل کنترل. اینجاست که جمهوری اسلامی بر سر درگیریهای حماس و اسرائیل دست به دامان دیگران شده است که حملات اسرائیل را متوقف کنند. از دیگران از جمله آمریکائیها میخواهد که به مسئولیتشان عمل کنند و جلو بمباران ها را بگیرند. البته کسی هم اکنون دیگر به تهدیدات آن توجهی ندارد، چون این تهدیدات عملی نیست.
مهمترین نیروئی که جمهوری اسلامی می تواند برای تهدیدات خود به آن تکیه کند، حزبالله لبنان است که آن هم با توجه به بحرانی که از مدت ها پیش لبنان را فراگرفته، بعید است وارد درگیری گسترده و ماجرائی شود که وضعیتش را در لبنان خراب کند. حزب الله قبلاً که وارد جنگ با اسرائیل شد، توجیه مبارزه اش آزادسازی مناطق اشغالی لبنان بود و از حمایت بخش وسیعی از مردم لبنان نیز برخوردار بود. اکنون آن شرایط تغییر کرده است. تنها کاری که از عهده گروههای طرفدارجمهوری اسلامی ساخته است عملیات ایذائی و شلیک موردی موشک یا حملات پهپادی از سوی حزبالله ،حوثیها وحشدالشعبی است که آن هم بر درگیریهای غزه تاثیری نخواهد داشت. بنابراین جمهوری اسلامی با این حمله حماس در بن بستی جدی گرفتار آمده و تلاش می کند به نحوی خود را از مخمصهای که یک پای آن بوده است، نجات دهد.
البته جمهوری اسلامی ایران که سازمانده گروههای ارتجاعی اسلامگرای آدمکش در منطقه خاور میانه است و با حمایت مادی و تسلیحاتی خود ،آنها را تقویت میکند، نمی تواند خود را کنار بکشد و نقش خود را در فاجعه کشتار هزاران فلسطینی در غزه انکار کند. در کنار رژیم نژادپرست و آدم کش اسرائیل، حماس و جهاد اسلامی، یکی از متهمین اصلی این کشتار وحشتناک، جمهوری اسلامی ایران است. مردم فلسطین هرگز نقش جنایکارانه جمهوری اسلامی را در کنار رژیم نژادپرست و آدم کش اسرائیل در این قتل عام فراموش نخواهند کرد.
نظرات شما