پایان سرکوب و کشتار با براندازی جمهوری اسلامی ممکن است

توده های مردم ایران، دوران سخت و پرتحولی را می گذرانند. دورانی توأمان با نبرد و امید و انتظار، امید به عروج دوباره و قد کشیدنی بلندتر از سال قبل و انتظار، برای برخاستنی سهمگین تر از جنبش “زن، زندگی، آزادی”. این امید و انتظارِ دوباره قد برکشیدن و برخاستنی بزرگ، جامعه را یکسره به غلیان و تکاپو کشانده است. آن چنان غلیانی که تصور برخاستن امواج سیاسی سهمگین تر از خیزش و قیام و نبردهای خیابانی سال گذشته به کابوسی مرگبار برای خامنه ای و هیأت حاکمه تبدیل شده است. آن چنان کابوسی دهشتناک که خواب حاکمیت را برآشفته، پایه های سست آن را لرزانده، و هراس و سراسیمگی را به خیمه گاه رژیم افکنده است.
این کابوس مرگ و برآشفتگی رژیم را می توان در عطش تشدید سرکوب و بگیر و ببندهای روزانه فعالان سیاسی – اجتماعی و امنیتی کردن فضای جامعه دید. جامعه ای ملتهب که در آستانه ورود به نخستین سالگرد قتل دولتی ژینا امینی و نزدیک شدن به سالگرد جنبش انقلابی بزرگ توده های مردم ایران قرار دارد. حوادثی طوفانزا و غیر قابل پیش بینی که جمهوری اسلامی را در مواجهه با تلاطمات سیاسی و برخاستن امواجی سهمگین تر از قبل – که وقوع آن چندان هم دور از انتظار نیست- واداشته شمشیر از نیام بر کشد و با تمام نیرو در مقابل مردم خشمگین و معترض صف آرایی کند.
در طی ماه های گذشته با فروکش نسبی مبارزات خیابانی، صف آرایی جنگی رژیم در مقابل زنان دلاور شکل گرفت. زنان مبارز ایران اما در مقابل یورش روزانه رژیم نه تنها عقب نشینی نکردند، بلکه با اراده ای پولادین و در خور تحسین، تمامی تهدید و ارعاب دستگاه های سرکوب را به هیچ گرفتند و همچنان با پوشش اختیاری به حضور آشکار خود در خیابان‌ها، پارک‌ها و مراکز تفریحی ادامه می‌دهند. حضوری پر تعداد که گستردگی آن در مواردی گاه از روزهای اوج جنبش انقلابی هم بیشتر بوده است. پیشروی زنان در کشف حجاب و بی اعتنایی آنان به عربده کشی های مزدوران رژیم سبب شد تا دامنه سرکوب به دیگر لایه های جامعه از جمله دانشگاه ها هم کشیده شود. سرکوب و محرومیت از تحصیل دانشجویان بویژه دخترانی که در دوران جنبش انقلابی کشف حجاب کرده بودند، آشکارا شدت گرفت. شروع تعطیلات تابستانی و بسته شدن دانشگاه ها، فرصتی برای نهادهای امنیتی شد تا حاکمیت در عرصه های وسیعتری با دانشجویان مبارز و انقلابی تسویه حساب کند.
با نزدیک شدن سالگرد جنبش انقلابی “زن، زندگی، آزادی”، که مصادف با بازگشایی دانشگاه هاست، دامنه سرکوبگری رژیم در دانشگاه ها گستره بیشتری یافت. اخراج و تعلیق و محرومیت از تحصیل، و احضار گسترده دانشجویان در مقیاس سراسری آغاز شد. تا جاییکه شبکه های اجتماعی و نهادهای دانشجویی به صورت روزانه از احضار دانشجویان به نهادهای امنیتی و اخراج و تعلیق آنان خبر داده اند. کانال خبرنامه امیرکبیر، که رویدادهای مرتبط با دانشجویان را پوشش می دهد، روز چهارشنبه ۲۶ مرداد، با تاکید بر امنیتی شدن فضای دانشگاه ها، فهرستی از ۲ هزار و ۸۴۳ دانشجو را در سراسر کشور منتشر کرد که فقط طی ماه های اخیر به کمیته های انضباطی احضار شده اند. احضارهایی همراه با تهدید و ارعاب که تاکنون به اخراج و تعلیق و ممنوعیت از تحصیل تعداد کثیری از دانشجویان منجر شده است.
در لیست احضار و اخراج ها، دانشگاه علم و صنعت با ۳۲۴ دانشجو، در مقام اول قرار دارد. پس از آن، دانشگاه باهنر کرمان با ۲۸۲ نفر، صنعتی امیر کبیر ۱۵۷ نفر، دانشگاه تهران ۱۵۳ نفر، علامه طباطبایی ۱۴۹ نفر، خوارزمی ۱۳۸ نفر، بهشتی ۱۲۶ نفر، صنعتی شریف ۱۱۴ نفر، هنر تهران ۹۱ نفر، کردستان ۸۹ نفر و فردوسی مشهد با ۷۶ نفر، بیشترین احضار دانشجویان به نهادهای امنیتی را داشته اند. در گزارش دیگری که توسط شوراهای صنفی دانشجویان کشور منتشر شده است، اعلام گردیده که طی روزهای اخیر دست کم ۱۳ دانشجو در دانشگاه جندی شاپور اهواز، ۱۰ دانشجو در دانشگاه امیرکبیر و چند دانشجو در دانشگاه صنعتی اصفهان، در پی تماس های تهدیدآمیز به دفاتر پیگیری احضار شده اند. احضارهایی که در راستای پرونده سازی های جدید برای دانشجویان مبارز و با هدف اخذ تعهد و ایجاد رعب و تهدید در فضای دانشجویی صورت گرفته است. در همین راستا، گزارش هایی هم از پرونده سازی جهت اخراج، تعلیق و محرومیت از تحصیل تعدادی از دانشجویان دانشگاه هنر و فردوسی مشهد و همچنین اخراج یا ممنوعیت تدریس برای تعدادی از اساتید این دانشگاه که از اعتراضات دانشجویی حمایت کرده اند، منتشر شده است. این گزارش ها از تشدید سرکوب و اخراج دست کم ۱۲ استاد دانشگاه و تعدادی از دانشجویان در دانشگاه فردوسی مشهد خبر داده اند. طبق اخبار منتشر شده، وضعیت دانشگاه های سراسر کشور در آستانه فرا رسیدن ۲۵ شهریور بسیار امنیتی گزارش شده اند.
اگر طی ماه های گذشته سرکوب عریان زنان و اعمال فشار بر دانشجویان در دستور کار رژیم بود، این روزها با نزدیک شدن سالگرد جنبش انقلابی “زن، زندگی، آزادی” دامنه سرکوب و بگیر و ببند به تمام لایه های جامعه سرایت کرده است. یورش به خانه ها و بازداشت همراه با ضرب و شتم ۱۳ تن از فعالان جنبش زنان در شهرهای مختلف گیلان طی روز های ۲۵ و ۲۶ مرداد، دستگیری تعدادی از زنان فعال عرصه سیاسی – اجتماعی در کردستان، انتشار اسامی محرومیت از تحصیل ۱۴۷ دانشجو از ۴۳ دانشگاه توسط “کمیته پیگیری وضعیت بازداشت شدگان” دانشجویان کشور، احضار و اعمال فشار بر بازداشت شدگان آزاد شده و گرفتن تعهد کتبی از آنان مبنی بر اینکه در سالگرد قتل ژینا و جنبش انقلابی مردم از خانه بیرون نیایند، احضار و تهدید خانواده های جانفشاندگان جنبش انقلابی سال گذشته و اخذ تعهد از آنان دال بر ممنوعیت فعالیت در شبکه های اجتماعی و پرهیز از دادن هر گونه فراخوان برای مراسم سالگرد کشته شدگان، همچنین اعمال فشار بر سینماگران و صدور حکم قضایی برای پاره ای از آنان از جمله موارد تشدید سرکوب طی روزهای اخیر بوده است. علاوه بر فعال شدن دستگاه های رسمی سرکوب، مزدوران چماق به دست و لباس شخصی ها نیز در حمله به گروه های اجتماعی و گردشگران فعال شده اند. حمله چماق بدستان رژیم به گروه ۵۰ نفره گردشگری در جواهردشت گیلان و و تخریب دوربین ها و وسایل نقلیه آنان نمونه ای از فعال شدن قمه بدستان و مزدوران لباس شخصی برای ایجاد رعب و وحشت در جامعه است. مجموعه وضعیت حاکم برجامعه، از تشدید سرکوب و صف آرایی رژیم در مقابله با زنان، دانشجویان و عموم توده های مردمی خبر می دهد که دلاورانه برای سرنگونی جمهوری اسلامی به‌پا خاسته‌اند.
سرکوب و صف آرایی جنگی رژیم که این روزها با نزدیک شدن به سالگرد قتل دولتی ژینا امینی و شروع جنبش بزرگ انقلابی مردم ایران، شدت یافته، اینبار نه فقط علیه زنان که در گستره ای وسیعتر کل جامعه و عموم توده ها مردم ایران را هدف گرفته است. همان زنان و توده های مردم مبارزی که پنجه در پنجه رژیم درافکنده اند و دیگر نه تنها حاضر نیستند به دوران قبل از شهریور ۱۴۰۱ باز گردند، که فراتر از آن، خود را برای برپایی جنبشی بزرگتر از تمامی خیزش و قیام و نبردهای خیابانی پیش از این مهیا می کنند. عروجی دوباره و برپایی جنبشی سهمگین تر از پیش برای سرنگونی انقلابی جمهوری اسلامی و استقرار نظامی شورایی که تامین کننده منافع بلافصل کارگران و زحمتکشان و عموم توده های مردم ایران در تمام سطوح سیاسی، اقتصادی و اجتماعی باشد. این همان چیزی است که خامنه ای را وحشت زده و حاکمیت را تا بدین حد سراسیمه کرده است. حاکمیتی شکست خورده و فرسوده که تنها راه بقاء خود را در تشدید سرکوب و امنیتی کردن فضای جامعه می بیند. سیاستی شکست خورده که مطمئناً راه به جایی نخواهد برد و توده های مردم ایران پیروز این میدان نبرد خواهند بود. اما چگونه؟
جمهوری اسلامی در گرداب بحران های عمیق سیاسی، اقتصادی و اجتماعی غوطه ور است. بحران های ویرانگری که هر روز ژرفای بیشتری می یابند و عملا راه ادامه حیات را بر نظام حاکم بسته اند. اینکه جمهوری اسلامی رفتنی است، کمترین تردیدی در آن نیست. اما این رفتن و سقوط صرفا با تعمیق بحران های موجود، فروپاشی درونی و یا “خودبراندازی” مورد نظر اصلاح طلبان حکومتی صورت نخواهد گرفت. بحران های موجود و شرایط وخامت باری را که رژیم در آن دست و پا می زند، همه مجموعه عواملی هستند که راه سرنگونی نظام را تسهیل می کنند، اما خود به خود و به تنهایی هرگز موجب سقوط و سرنگونی رژیم نیستند و نخواهند بود. جمهوری اسلامی را باید با خیزش و قیام و نبردهای خیابانی سهمگین تر از جنبش انقلابی “زن، زندگی، آزادی” بر انداخت. جمهوری اسلامی را باید با خشم انقلابی توده ای، اعتراضات وسیع خیابانی همراه با برپایی اعتصابات عمومی سیاسی و سازماندهی یک قیام مسلحانه توده ای ساقط کرد. چرا که جمهوری اسلامی رژیم سرکوب و کشتار و اعدام است. رژیمی که شالوده های آن بر سرکوب و کشتار مردم بنیان گذاشته شده است. رویه ای که بی تردید تا آخرین روزهای بقاء رژیم ادامه خواهد یافت.
سران جمهوری اسلامی به رغم همه شعارها، امیدها و وعده و وعیدهایی که برای ماندگاری خود به مزدوران و سرکوبگران رژیم می دهند، خود بیش از همه سرنگونی نظام را باور دارند و به روشنی دریافته اند که در آینده ای نه چندان دور رفتنی هستند. لذا، این رژیم در حال فرسودگی و زوال و سقوط از جمیع جهات، توده های مردم ایران را دشمن بلافصل خود می داند. صف آرایی جنگی رژیم در مقابل مردم، دقیقا ریشه در دشمنی بی حد و حصر خامنه ای و مجموعه نظام با عموم توده های مردم ایران دارد. در این دشمنی آشکار و میدان نبردی که جمهوری اسلامی در مقابل مردم گشوده است، برایش اصلا مهم نیست که با اتخاد اینگونه شیوه های سرکوب، چه بسا توده ها، خشمگین تر می شوند و برای سرنگونی آن شتاب خواهند گرفت. برای هیأت حاکمه ابدا مهم نیست که با تشدید سرکوب در جامعه، نهادهای حقوق بشری چه می گویند و بر علیه اش چه موضعی می گیرند. برای رژیم مهم نیست تا چه میزان زنان را سرکوب خواهد کرد و این سرکوب چه هزینه هایی برایش خواهد داشت. برای رژیم مهم نیست اعمال سیاست سرکوب و کشتار مردم چه واکنش و چه هزینه هایی در عرصه داخلی و بین المللی برایش در بر خواهد داشت. رژیم دینی و سفاک و آدمکُش حاکم بر ایران که طی ۴۴ سال گذشته با برجای گذاشتن دریائی از خون میان خود و مردم، همه پل های پشت سرش را خراب کرده است، بخوبی می داند هیج راه بازگشتی برایش باقی نمانده است. سران رژیم به خوبی می دانند با سرنگونی جمهوری اسلامی و پیش از آن در روزهای اوج انقلاب و قیام و نبردهای خیابانی، قبل از اینکه نظام جدید مستقر شود، قبل از اینکه قانون لغو شکنجه و اعدام در جامعه جاری و تثبیت گردد، قبل از اینکه نهادهای بین المللی حقوق بشری و سازمان های سیاسی مخالف اعدام، مردم را از کشتن مزدوران و سرکوبگران رژیم باز دارند، تمامی عوامل سرکوب و کشتار این سال های سپری شده توسط همین جوانان زخم خورده و مردم خشمگین، مجازات خواهند شد. این را سران رژیم و تمامی مزدوران آدمکُش آن بهتر از هر کسی می دانند. لذا، نظامی این چنین بی رحم و درنده خو که طی ۴۴ سال، زنان را سرکوب و در بی حقوقی محض نگه داشته، نان را از سفره کارگران ربوده و فرهنگیان و بازنشستگان را به فلاکت کشانده است، نظامی که قلم ها را شکسته، نویسندگان را ترور و آزادی بیان و اندیشه را در محاق کامل برده است، حاکمیتی که هزاران زندانی سیاسی را کشتار و عموم توده های مردم ایران را از حق شادی و لبخند و زندگی محروم کرده است، رژیمی که در تمامی این سال های سپری شده سرکوب و کشتار مردم را به کسب و کار روزانه خود تبدیل کرده است، هرگز با سلام و صلوات و توصیه های حقوق بشری نهادهای بین المللی و نصیحت های تکراری و مشمئز کننده مشتی جماعت “اصلاح طلب” که در سرکوب و کشتار مردم همدست رژیم بوده اند، دست از سرکوب و کشتار بر نخواهد داشت.
اگرچه جمهوری اسلامی همچنان سرکوب و کشتار می کند، اما آنچه این رژیم را از تکرار کشتارهایی نظیر کشتار سال های نخست دهه ۶۰ و قتل عام زندانیان سیاسی در تابستان ۶۷ بر حذر داشته است، نه تغییر ماهیت سرکوبگرانه رژیم، نه کاهش اراده سران آن در سرکوب و کشتار بیشتر، که همانا شرایط انقلابی جامعه، گستردگی مبارزات علنی توده های مردم ایران و سلحشوری زنان دلاور است که این چنین حاکمیت را به رسوایی و استیصال و ناتوانی و شکست در به کارگیری شیوه های سرکوب و کشتارهای نظیر دهه ۶۰ کشانده است. این استیصال و ناتوانی رژیم دست کم از شروع جنبش انقلابی “زن، زندگی، آزادی” تا به امروز به کرات در سخنان فرماندهان سپاه و یاوه گویی های خامنه ای بازتاب داشته است. حضور بی باکانه و سلحشورانه زنان در میدان نبرد و پنجه در افکندن توده های مبارز ایران با رژیم سفاک و آدمکُش جمهوری اسلامی طی سال های اخیر، عملا زمینه های شکست و ناتوانی رژیم را فراهم کرده است. توده های که اراده کرده اند با قهر انقلابی جمهوری اسلامی را سرنگون سازند. زنان و کارگران و فرهنگیان و بازنشستگان و دانشجویان و هنرمندان و نویسندگان و انبوه توده های زحمتکشی که اراده کرده اند رژیم را سرنگون و با برپایی حاکمیت شورایی کارگران و زحمتکشان، آزادی، رفاه و امنیت همگانی را بدور از هرگونه سرکوب و کشتار و شکنجه و اعدام در جامعه مستقر سازند. حاکمیتی شورایی که جامعه را به سوی سوسیالیسم رهنمون خواهد ساخت.

 

متن کامل نشریه کار شماره ۱۰۳۳  در فرمت پی دی اف:

POST A COMMENT.